به گزارش «راهبرد معاصر»؛ اینطور که به نظر می آید دو گزینه تلخ در انتظار حاکمان جدید دمشق در زمینه رابطهشان با رژیم صهیونیستی است. پس از سقوط دولت بشار اسد رئیس جمهور سابق سوریه، تل آویو به سرعت موضعی درقبال اوضاع سوریه اتخاذ کرد، زیرا نمیخواست منتظر نتیجه روی کار آمدن حکومت نوظهور در سوریه بماند و عواقب چنین انتظاری را به جان بخرد. در عوض، باید ابتکار عمل را به دست می گرفت و فوری برای تدوین پارامترهای کلی که نشان دهنده سقفهایی هستند که حاکمان جدید دمشق نمیتوانند از آنها تجاوز کنند، اقدام می کرد.
تل آویو نخست، اینکه به دنبال سوءاستفاده از شرایط و فضای موجود در سوریه که درگیری داخلی طولانی آن را از نظر اقتصادی، نظامی و اجتماعی فرسوده کرده است، بود. دوم، اینکه از شرایط قهری خودساخته به وسیله اشغال بخشی از خاک سوریه و حمله به داراییهای غیرنظامی و نظامی دولت دمشق سوءاستفاده و آنها را بلافاصله پس از سقوط دولت بشار اسد با حملات هوایی نابود کرد.
رژیم صهیونیستی معتقد است میتواند با کمک رهبران دروزی در رژیم صهیونیستی، هویت فرقهای جداییطلب دروزی را در سوریه پرورش دهد
رژیم صهیونیستی بر این فرض تکیه کرد که نابودی ارکان و ساختار دولتی سوریه و بازگرداندن آن به «قابلیتهای زیر صفر»، دولت و مردمان آنجا را صرفاً مشغول جست وجوی راههایی برای بقای خود خواهد کرد. آنها دیگر قادر به مقابله با چالشهای امنیتی و سیاسی تحمیلشده به وسیله رژیم صهیونیستی در خاک سوریه نخواهند بود و تلاش میکنند این موضوع را به عنوان واقعیت انجامشده تثبیت کنند که نقطه شروعی برای تعاملاتشان با سوریه و جهان عرب و کشورهای اسلامی باشد.
ابزارهای صهیونیست ها برای این کار «تسلیم با آتش» به وسیله حضور نظامی واقعی در خاک سوریه، حملات و بمباران هوایی مداوم به بهانههای مختلف و از همه مهمتر بهانه حفاظت از اقلیت دروزی و ابراز تأسف برای امنیت آنها بود. این بهانه ای است که در درونش ابعادی دارد، در واقع جاهطلبیهای سیاسی رژیم صهیونیستی تقریباً غیرقابل انکار است، زیرا این رژیم تا حد امکان از فضای امنیتی ای که در سوریه پدید آمده بود، برای شعلهور کردن درگیریهای فرقهای با هدف دستیابی به اهداف توسعهطلبانه خود سوءاستفاده میکند.
تل آویو علاوه بر استفاده از گزاره حمایت اقلیت دروزی به عنوان بهانهای برای حملات مداوم و مداخله نظامی در سوریه، هر زمان و هر طور که خود بخواهد، شرط میبندد به بهانه های واهی برخی دروزیها را وسوسه کند که با توجه به ثروت و قدرت صهیونیست ها، با درخواست خودمختاری دروزی ها، از هویت ملی عربی-سوری خود دست بکشند.
رژیم صهیونیستی معتقد است میتواند با کمک رهبران دروزی در رژیم صهیونیستی، هویت فرقهای جداییطلب دروزی را در سوریه پرورش دهد. این برگ برندهای است که پیش تر ایران از آن برای گسترش نفوذ و تأثیرگذاری اش در سوریه بهره میبرد.
پس از آنکه بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی خواستار ایجاد منطقه غیرنظامی در جنوب سوریه شد، احتمال تقویت جاهطلبیهای صهیونیسم برای خودمختاری بیشتر و شاید حتی نوعی «دولت دروزی» وجود دارد. به نظر می آید روش واقعی رژیم صهیونیستی برای اجرای این موضوع به وسیله «معاهده خون» با دروزیهای سوریه است، همانطور که با دروزیهای رژیم صهیونیستی انجام داد.
در حالی که حکومت جدید سوریه برای تثبیت و بقا تلاش میکند، متوجه شده است و حتی آشکارا اعلام میکند ورود به تقابل با رژیم صهیونیستی نه تنها به دلیل فقدان موازنه قدرت برابر، بلکه به دلیل اتفاقاتی که در منطقه و داخل سوریه رخ میدهد، در دستور کار نیست.
کشورهای بزرگ عربی و دولت های بانفوذ که از مشروعیت به رسمیت شناخته شدن بینالمللی و تواناییهای نظامی و اقتصادی برخوردارند، از ورود به تقابل با رژیم صهیونیستی اجتناب میکنند و برخی از آنها حتی هر جا که رژیم صهیونیستی میچرخد، حول مدارش میچرخند.
حکومت جدید سوریه آشکارا اعلام میکند ورود به تقابل با رژیم صهیونیستی نه تنها به دلیل فقدان موازنه قدرت برابر، بلکه به دلیل اتفاقاتی که در منطقه و داخل سوریه رخ میدهد، در دستور کار نیست
به نظر می آید معضلی که حاکمان سوریه با آن مواجه هستند، پیچیده و بغرنج است. آنها به شدت خواهان به رسمیت شناخته شدن بینالمللی و حذف از فهرستهای تروریستی به عنوان مقدمهای ضروری و فوری برای تثبیت حکومت خود و سپس ساختن ارکان و اجزای دولت جدید هستند. این تنها در صورتی اتفاق خواهد افتاد که رژیم صهیونیستی در وهله نخست، دست خود را از خاک سوریه بیرون بکشد.
در حالی که رژیم صهیونیستی اصرار دارد با استفاده از منطق زور و آتش، حضور دائمی خود را در سوریه حفظ کند، تا زمانی که مطمئن شود سقف نظام سیاسی سوریه همان چیزی است که میخواهد و تحمیل میکند، به دخالت و دستکاری اش ادامه خواهد داد؛ به ویژه اینکه تانکهای صهیونیستی تنها چند صد متر با کاخ ریاست جمهوری سوریه فاصله دارند و آتش هواپیماهای جنگی رژیم صهیونیستی به نزدیکی کاخ حاکمان جدید سوریه در دمشق می رسد.
محمد جولانی، حاکم جدید سوریه از این قدرت برخوردار نیست که میان تقابل با رژیم صهیونیستی یا روی گرداندن از آن یکی را انتخاب کند. این موضوع تل آویو را که به دنبال تجزیه و تکه تکه کردن سوریه است، راضی نخواهد کرد. علاوه بر این، این موضوع به رسمیت شناخته شدن سیاسی-بینالمللی و حمایت اقتصادی مورد نیاز سوریه را که ضامن بقا و ثبات دمشقی است که از قبل با مشکلات داخلی دست و پنجه نرم میکرد، به ارمغان نخواهد آورد.
طبق آنچه رژیم صهیونیستی می خواهد، جولانی چارهای جز عادیسازی اوضاع ندارد، به ویژه از آنجا که به مداخله نظامی و فشار خود ادامه خواهد داد تا صلح سوریه را با کمترین هزینه یا صلحی مبتنی بر زور و سلطه، طبق رویکرد دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا و متحد رژیم صهیونیستی به دست آورد.
گرایش به سمت صلح از سوی سوریه بدون هزینه نیست؛ به ویژه برای شخصی که وجهه و حضورش را در سوریه و کل منطقه بر مبنای ادعای مبارزه با دشمنان و متجاوزان بنا کرده است. مگر شورشیان سوری و مخالفان اسد از دولت سابق انتقاد نمی کردند که به عنوان نمونه چرا حتی یک گلوله به سمت رژیم صهیونیستی شلیک نکرده است؟ حال حاکمان جدید سوریه چگونه عادیسازی روابط با تلآویو را در صورت وقوع توجیه خواهند کرد، در حالی که دشمن اصلیشان این کار را نکرده است؟
با توجه به سرخوشی و تکبری که تل آویو دارد، مهار رژیم صهیونیستی در سوریه آسان نخواهد بود. تل آویو مسلح به نیروی وحشیانه مازاد و پوشش و حمایت آمریکا، ادعا میکند یکی از اهداف جنگش در جبهههای مختلف تجزیه سوریه است. به احتمال زیاد، هرچند بعید است، آغاز تقابل با رژیم صهیونیستی به فروپاشی سریع دولت موقت سوریه منجر خواهد شد. فقدان حمایت مادی و مردمی لازم برای چنین تقابلی و البته مجموعهای از تضادهای داخلی همچنان جولانی و حکومت جدیدش را آزار میدهد.
به نظر می آید رژیم صهیونیستی دست کم فعلاً تا زمانی که در سوریه جولان می دهد، عجلهای برای پاسخ به پیامهای معاشقهآمیزی که به تازگی به وسیله حاکمان سوریه به تلآویو ارسال شده است، ندارد.