به گزارش «راهبرد معاصر»؛ روزهایی که گذشت، ازجمله پرتنشترین مقاطع سالهای اخیر منطقه غرب آسیا بود؛ جایی که جنگی ترکیبی و تمامعیار میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی رقم خورد؛ جنگی که گرچه در ظاهر فقط چند روز به طول انجامید، اما از منظر راهبردی، حاصل سالها برنامهریزی، برآورد اطلاعاتی و محاسبات پیچیده نظامی، امنیتی و روانی بود.
رژیم صهیونیستی با اتکای به حمایت آشکار آمریکا و برخی دولتهای اروپایی، وارد قمار خطرناکی شد؛ قمار نظامی علیه کشوری که دهههای گذشته، نهتنها بزرگترین مانع برای طرحهای توسعهطلبانه صهیونیسم در منطقه بوده است، بلکه پرچمدار مقاومت در برابر پروژههای سلطهجویانه غرب در جهان اسلام به شمار میرود.
اکنون که گرد و غبار این مواجهه سنگین و بیسابقه تا حدی فرو نشسته، فرصت مناسبی است برای ارزیابی عقلانی، راهبردی و مستند آنچه در جنگ ۱۲ روزه رخ داد.
آنها تصور میکردند در صورت حمله، بخشهایی از جامعه نهتنها واکنش دفاعی نخواهند داشت، بلکه با ایجاد موجهای اعتراضی داخلی، نظام را وادار به عقبنشینی خواهند کرد
نخستین خطای راهبردی رژیم صهیونیستی و متحدان غربیاش، ارزیابی نادرست از وضعیت داخلی جمهوری اسلامی ایران بود. برآوردهای اطلاعاتی دشمن، مبتنی بر برخی شاخصهای اقتصادی، مسائل معیشتی مردم، شکافهای اجتماعی پس از اعتراضات سال ۱۴۰۱ و تحلیلهای اشتباه از شرایط قومی و مذهبی کشور، آنان را به این جمعبندی رسانده بود که ایران در آستانه فروپاشی اجتماعی خاموش است؛ وضعیتی که با ضربه نظامی هدفمند میتواند به سرعت شعلهور شود.
طبق اسناد فاششده از مراکز پژوهشی غربی، بهویژه گزارشهایی که بهوسیله مؤسساتی مانند بروکینگز، کارنگی و شبکههای اطلاعاتی مرتبط با موساد و سیا تهیه شده بود، فرض غالب این بود جامعه ایران دچار انفعال یا بیتفاوتی شده است. آنها تصور میکردند در صورت حمله، بخشهایی از جامعه نهتنها واکنش دفاعی نخواهند داشت، بلکه با ایجاد موجهای اعتراضی داخلی، نظام را وادار به عقبنشینی خواهند کرد.
برخلاف تصور غلط محور غربی-عبری، واکنش اجتماعی مردم ایران بهویژه حضور پررنگشان در راهپیمایی غدیر، نمازجمعههای سراسری و مراسم باشکوه تشییع پیکر شهدا، عملاً تمامی محاسبات را نقش بر آب کرد. این حضور میلیونی نهتنها بیانگر عمق پیوند مردم با نهادهای دفاعی کشور بود، بلکه دشمن را با واقعیتی مواجه کرد که در هیچیک از برآوردهای راهبردیشان دیده نمیشد؛ یعنی مردمی که در بزنگاههای تاریخی، پشت کشور و نظام خود میایستند.
خطا و هدف دوم صهیونیستها، ایجاد اختلال جدی در فرماندهی نظامی کشور بود. از بین بردن فرماندهان ارشد، ایجاد خلأ در مدیریت میدان، حذف برخی دانشمندان کلیدی حوزه هستهای و پدافند و ضربه به زیرساختهای راهبردی، مهمترین خطوط عملیاتی دشمن در این حمله بود. با این حال، سلسلهچینی فرماندهی جمهوری اسلامی ایران، با اتکا به تدابیر از پیش تدوینشده و فرماندهی هوشمندانه رهبر معظم انقلاب، بهسرعت بازسازی شد.
فرماندهان جدید در کمتر از ۱۲ ساعت معرفی و منصوب شدند و هیچگونه خللی در روند تصمیمسازی و تصمیمگیری دیده نشد. در حوزه علمی و فناورانه نیز، بهرغم برخی آسیبها، ساختار مستحکم علمی کشور مانع از ایجاد وقفه در روند فعالیتهای راهبردی شد.
جایگزینی سریع نخبگان، استمرار عملیات تحقیقاتی و پایداری مراکز حساس، پیامی قاطع برای دشمنان به همراه داشت؛ اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران متکی بر افراد نیست، بلکه منظومهای چندلایه از تخصص، تدبیر و روحیه ایثار است.
در کنار حملات موشکی و سایبری، جنگ روانی بخش مهمی از عملیات دشمن را تشکیل میداد. حجم گستردهای از تبلیغات و عملیات رسانهای برای القای ناتوانی ایران، افزایش نگرانیهای اجتماعی و القای واگرایی در بدنه سیاسی کشور به راه افتاد. همزمان، رسانههای فارسیزبان معاند و شبکههای اجتماعی هدایتشده از خارج، تلاش کردند دوگانههایی مانند «جنگ یا معیشت»، «مذاکره یا تقابل»، «دولت یا حاکمیت» را برجسته و دوقطبیسازی کنند.
اما انسجام کمنظیر میان دولت، نیروهای مسلح و مردم، اجازه نداد این پروژه نیز به نتیجه برسد. نه تنها میان دولت و بدنه انقلابی شکافی ایجاد نشد، بلکه برای نخستین بار، دولت با شفافیت تمام در کنار نیروهای نظامی ایستاد و نشان داد در موضوع امنیت ملی، همه اجزای حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در یک جبهه قرار دارند.
۱. شکست اهداف نظامی دشمن: رژیم صهیونیستی به اهداف اصلی خود، یعنی ضربه به ساختار نظامی، از کار انداختن پدافند ایران و نابودی زیرساختهای هستهای دست نیافت.
۲. آشکار شدن قدرت دفاعی ایران: پدافند لایهلایه ایران، ازجمله سامانههای زیرزمینی و سیار بخش مهمی از خسارتها را خنثی و زمینه بازدارندگی دوم را بهسرعت فراهم کرد.
3. همبستگی اجتماعی بیسابقه: حضور همهجانبه مردم در صحنه، حتی بخشی از اپوزیسیون مقیم خارج را به واکنش واداشت؛ واکنشی که در آن بر حق ایران در دفاع از خود تأکید شده بود.
4. رونمایی از چهره واقعی غرب: مواضع دوگانه غرب، بهویژه اظهارات وزیر آلمانی در حمایت از حمله به ایران، چهره واقعی حامیان حقوق بشر را بیش از پیش آشکار کرد. جایی که اروپای مدعی دموکراسی، در کنار دولتی ایستاد که بهصراحت غیرنظامیان و زندانیان را هدف حمله قرار داد.
5. تحول در راهبرد دفاعی ایران: این حملات موجب شد نقاط ضعف احتمالی شناسایی و بهسرعت ترمیم شوند. امروز، ایران آمادهتر از هر زمان دیگری برای دفاع از خود در برابر هر تهدیدی است.
جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی صرفاً تقابل نظامی نبود؛ بلکه آزمونی راهبردی برای سنجش میزان آمادگی، هوشمندی و انسجام ملت بود. اکنون که این آزمون با موفقیت پشت سر گذاشته شده است، باید با قدرت بیشتری مسیر بازدارندگی فعال، دیپلماسی عزتمندانه و پیشرفت درونی را ادامه داد.