به گزارش راهبرد معاصر؛ در شرایطی که حرف و حدیثها در خصوص کشته شدن جمال خاشقچی روزنامهنگار منتقد سعودی در داخل کنسولگری عربستان در شهر استانبول ترکیه در تاریخ 21 اکتبر سال گذشته کاهش پیدا کرده و عربستان به صورت موقت از بحران سیاسی فزایندهای که برای این کشور ایجاد شده بود رها شده است، صحبتها در خصوص ایجاد ائتلاف استراتژیک خاورمیانه بار دیگر افزایش پیدا کرد. این در حالی است که ترکیه و آمریکا بر خلاف ادعاهای خود خون خاشقچی را نادیده گرفتند و حق السکوت خود را دریافت کردند.
سفر مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا به منطقه که از روز 9 ژانویه 2019 آغاز شده و دیدار وی از 8 کشور منطقه شامل عراق، مصر، عربستان، قطر، امارات، بحرین، عمان و کویت از سوی وزارت خارجه آمریکا برای بررسی مسائل حیاتی منطقه معرفی شد. بیانیه وزارت خارجه آمریکا پرونده ایران و اوضاع نوار غزه و روند مبارزه با تروریسم و همکاری در زمینه انرژی و اقتصاد و بررسی استراتژی آمریکا و طرح و برنامههای این کشور با متحدانش در خصوص افزایش فشار بر ایران را بخشی از اهداف این سفر دورهای معرفی کرد.
در همین راستا مایک پمپئو در قاهره از ضرورت ایستادگی در برابر ایران و حماس و حزبالله به عنوان اعضای محور مقاومت سخن گفته و تأکید کرد که این هدف اساسی از تشکیل ائتلاف استراتژیک خاورمیانه است که قرار بود در اکتبر سال 2018 اعلام شود، اما کشته شدن خاشقچی و پیامدهای این اتفاق آن را به تعویق انداخت تا اینکه نهایتاً در ژانویه 2019 و همزمان با آغاز سفر پمپئو بار دیگر مطرح شد.
این ایده با موافقت 55 کشوری همراه است که در ماه می 2017 در نشست سران ریاض در عربستان شرکت کردند. برخی کشورهای عربی و اسلامی و آمریکا از جمله شرکت کنندگان در این نشست بودند و در آن زمان اعلام شد که قرار است ناتوی عربی به صورت شبیه سازی شده ائتلاف ناتو تشکیل شود.
پیش از این نیز عبدالفتاح السیسی رئیس جمهور مصر در تاریخ 29 مارس 2015 از طریق اتحادیه عرب موافقت خود را با ایده تاسیس قدرت مشترک عربی با هدف حفظ و حمایت از امنیت ملی عربی خبر داده بود، اما اختلافات میان کشورهای عربی مانع از تکمیل شدن پروژه مصر در این رابطه شد.
علاوه بر اختلافات عربی، توطئه آمریکا برای وارد کردن کشورهای غیرعربی به این ائتلاف سهم عمدهای در شکست طرح قاهره داشت. هدف نهایی آمریکا از تشکیل این ائتلاف نیز حمایت از دولت صهیونیستی است. لزوم بررسی این هدف هنگامی افزایش پیدا میکند که میبینیم سوریه بر توطئه تروریستی برنامهریزیشده ضد خود فائق آمده و بار دیگر وارد محور مقاومت شده است.
بدین ترتیب بود که ایده تشکیل ائتلاف استراتژیک خاورمیانه بار دیگر مطرح شد. آمریکا از سال 2017 صحبتی در رابطه با تشکیل ناتوی عربی انجام نداده بود، اما بار دیگر در جریان سفر منطقهای پمپئو این موضوع را مطرح کرد. دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا با این اقدام تلاش دارد هزینههای ناشی از حمایت از متحدان خود یعنی کشورهای حاشیه خلیج فارس و رژیم صهیونیستی را کاهش دهد. او معتقد است که حمایت آمریکا از این کشورها نباید از طریق دلارهای آمریکایی صورت گیرد.
ترامپ در همین رابطه از کشورهای اروپایی عضو ناتو نیز خواسته است تا هزینههای دفاعی خود در این ائتلاف را افزایش دهند. او در برابر کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز همین موضوع را مطرح کرده است. ترامپ تلاش دارد از طریق اقدامات خود مانع از شکلگیری محور بازدارنده در منطقه شود. او میکوشد جبههای عربی یا به اصطلاح معتدل ضد محور مقاومت تشکیل دهد تا مقدمات پیوستن رژیم صهیونیستی به این ائتلاف که بخشی از معامله قرن است را فراهم آورد.
مطالبی که تاکنون در خصوص نیروهای ناتو عربی اعلام شده، این است که مناطق عملیاتی ویژه این ائتلاف شامل منطقه خلیج فارس و بحر العرب و دریای سرخ و دریای مدیترانه است و توجه ویژهای بر گذرگاههای آبی استراتژیک یعنی تنگه هرمز و تنگه باب المندب و کانال سوئز صورت میگیرد. این ائتلاف همچنین به دنبال تشکیل نیروهای زمینی متحد است. این موضوع از اهداف واقعی ائتلاف استراتژیکی است که مذاکرات آن بین آمریکاییها و کشورهای عربی دنبال میشود.
از سوی دیگر می بینیم که تجربه ائتلاف احتمالی پیش از این بارها با شکست مواجه شده است و البته شرایطی نیز برای موفقیت آن وجود دارد. از جمله این فرصت ها تجربه تاریخی بد آمریکا برای تشکیل ائتلاف امنیتی میان کشورهای عربی است که پیش از این با وجود امضای توافقنامه دفاعی عربی مشترک در سال 1950 تا کنون به اجرا گذاشته نشده است.
در حال حاضر اختلافات داخلی گستردهای در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس وجود دارد که به صورت ویژه در خصوص ماهیت احتمالی تهدیدات ایران است. کشورهایی نظیر قطر و عمان و برخی دیگر از کشورها ایران را یک خطر به شمار نمیآورند.
از سوی دیگر حتی اگر تصور کنیم که سایر کشورهای منطقه بخواهند در ائتلاف استراتژیک خاورمیانه حضور داشته باشند، باید گفت که آنها با مشکلات داخلی عمدهای مواجه هستند. کشورهایی نظیر عمان و کویت و عربستان سعودی از مشکلات داخلی رنج میبرند.
عمان و کویت نسبت به موضوع تحریم قطر توسط چهار کشور عربی بیطرف ماندهاند. از سوی دیگر اردن نیز مشغول مشکلات اقتصادی داخلی خود است. در بحرین نیز اختلاف نظرها و درگیریهای گسترده ای میان دولت و مخالفان دولتی وجود دارد و مصر نیز درگیری روندی است که آن را مبارزه با تروریست نامیده است.
علاوه بر اینکه اختلافات میان کشورهای عربی شرکت کننده در ائتلاف مذکور در خصوص دولت اصلی و مسئول ائتلاف نیز وجود دارد. تمامی این اختلافها باعث میشود، ائتلاف ناتوی عربی از حد یک تئوری فراتر نرود.
علاوه بر اینها روند موسوم به معامله قرن باعث میشود تلاشهای آمریکا برای حل مشکل فلسطین با بن بست مواجه شود. چرا که حاکمان منطقه گر چه ممکن است روند عادی سازی روابط با اسرائیل را به صورت تدریجی و مخفیانه دنبال کنند؛ اما نمیتواند در برابر خشم ملتهای خود ایستادگی کنند.
بدین ترتیب میتوان گفت که معامله موسوم به معامله قرن میتواند باعث وحدت گروههای فلسطینی شامل فتح و حماس شود، چرا که آنها اگر بر سر همه چیز اختلاف نظر داشته باشند در خصوص قدس و موضوع آوارگان اختلاف نظری ندارند.
علاوه بر تمام مواردی که گفته شده روسیه نیز از نزدیک مداخلهها و ائتلافهای ایجاد شده توسط آمریکا در منطقه را دنبال می کند. آمریکا نمیتواند بدون موافقت ضمنی روسیه ائتلافی را ایجاد کند. این در حالی است که ارتش سوریه نیز مساحت قابل توجهی از این کشور را از دست تروریستها پاکسازی کرده است و به این ترتیب ترکیه نیز نمیتواند نقش قابل توجهی در آینده سوریه داشته باشد.
تمامی چالش های سیاسی موجود در منطقه مانع از ایجاد ائتلاف مورد نظر میشود. علاوه بر اینکه هیچ تفسیر و توجیهی برای اعلام موجودیت چنین ائتلافی وجود ندارد، مگر این که بخواهد وارد جنگ ضد ایران شود. این در حالی است که حتی آمریکا نمیخواهد خود را وارد چنین جنگی کند و قدرت تحمل پیامدهای آن را ندارد. بدین ترتیب میتوان گفت تمامی این اقدامات برای فشارهای سیاسی برای تضعیف قدرت های بازدارنده و مقاوم در منطقه است.