آن چه فلسطین در معامله قرن می گیرد و آن چه می دهد-راهبرد معاصر
نماینده ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی: قطعنامه شورای حکام تعاملات میان ایران و آژانس را نادیده گرفته است قطعنامه شورای حکام علیه ایران تصویب شد پاسخ ایران به قطعنامه آژانس؛ راه‌اندازی مجموعه قابل‌توجهی از سانتریفیوژ‌های جدید و پیشرفته والری زالوژنی: جنگ جهانی سوم رسماً آغاز شده است وزیر خارجه ایران: عملیات وعده صادق ۳ علیه اسرائیل حتما انجام خواهد شد بیانیه مشترک ۷+۱ کشور در حمایت از ایران در نشست شورای حکام کمال خرازی: رای دیوان بین‌المللی کیفری در صدور حکم بازداشت نتانیاهو رسواکننده غربی‌هاست نماینده ایران در سازمان ملل: شورای امنیت به مصونیت اسرائیل پایان دهد شهردار یک شهر در ایالت میشیگان: برای دستگیری «نتانیاهو» و «گالانت» آماده‌ایم قطعنامه ضدایرانی امشب به رأی گذاشته می‌شود؛ ۶درخواست ۳کشور اروپایی از ایران آغاز فعالیت عراقچی در شبکه اجتماعی بلواسکای واکنش‌ها به حکم دادگاه لاهه برای بازداشت نتانیاهو بیانیه ضدایرانی تروئیکای اروپایی درباره برجام ادعای اتحادیه اروپا: اقدامات هسته‌ای ایران «توجیه غیرنظامی معتبر» ندارد عراقچی: ایران به گام غیرفنی اروپا پاسخ مناسب می‌دهد
پرونده معامله قرن/ 12

آن چه فلسطین در معامله قرن می گیرد و آن چه می دهد

برخلاف تصور عمومی، طرح معامله قرن به گونه ای طراحی نشده که هیچ عنصر تطمیعی بزرگی برای فلسطینی ها نداشته باشد.
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۲ - ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ - 2020 February 03
کد خبر: ۳۴۹۱۸

آن چه فلسطین در معامله قرن می گیرد و آن چه می دهد

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ پس از جنگ جهانی دوم، تمامی کشورهای جهان اسلام، کم و بیش، در لفظ یا عمل، با یک موضوع جدی در سیاست خارجی خود مواجه بوده اند: فلسطین! آرمان فلسطین در افکار عمومی کشورهای اسلامی همواره عاملی مهم برای جذابیت و قدرت نرم دولت ها بوده و هست. مسلمانان عمدتا حس همذات پنداری با فلسطینی هایی می کنند که بیش از 70 سال است که ذره ذره موطن خود را به اشغالگران واگذار می کنند. دلیل اصلی این مسئله هم انفعال و سکوت عمده دولت های اسلامی است؛ انفعال و سکوتی که در بسیاری از موارد برخی بازیگران سیاسی فلسطینی، نظیر تشکیلات خودگردان و ساف هم با آن همراه شده اند.

 

در تمام این سال ها، غرب به طور اعم و ایالات متحده به طور اخص، تمام قد پشت رژیم صهیونیستی در آمده اند. البته ایالات متحده با استفاده از ساده اندیشی عمدی یا سهوی تشکیلات خودگردان، توانسته خود را به عنوان یک "میانجی" بین رژیم صهیونیستی و فلسطین جا بزند! میانجی که تمام بسته های پیشنهادی اش به فلسطینی ها، عینا همانی است که اسرائیلی ها جلویش گذاشته اند. با این اوصاف تا دولت ترامپ، تشکیلات خودگردان هنوز امید به ایالات متحده را از دست نداده بود و تنها پس از آمدن این رئیس جمهور و سیاست های به اصطلاح "فالش" او در حمایت از رژیم صهیونیستی بالاخره پذیرفت امریکا میانجی نیست بلکه یک بازیگر جانبدار است.

 

تازه ترین و کلان ترین گامی که دولت ترامپ در خصوص پرونده فلسطین برداشته، رونمایی از معامله قرن بوده است. معامله ای برآمده از طرح پیشنهادی دولت ترامپ (به طور مشخص داماد او جارد کوشنر) که می خواهد با قبولاندن آن به فلسطینی ها، به زعم خودش، بر نزاع تاریخی مسلمانان و صهیونیست ها پایان دهد.

 

اما آیا ترامپ "احمقانه" اندیشده که خیال کرده مسلمانان جهان یا حتی فلسطینی ها با این طرح کنار خواهند آمد؟ بررسی دقیق تر بندهای معامله قرن نشان می دهد که دولت امریکا چندان ساده لوحانه عمل نکرده است. بنظر می رسد بستر ذهنی و اجتماعی فلسطینی ها هم در آن مد نظر قرار گرفته و بر اساس آن این پروژه طراحی شده. پروژه ای که دولت ترامپ اکنون مایل است آن را "طرح صلح خاورمیانه" بنامد.

 

داده های و ستانده های آشکار فلسطین در معامله قرن

در نظر بسیاری از تحلیلگران به ویژه در ایران، این گزاره جا افتاده که معامله قرن هم مانند دیگر اقدامات ترامپ، گامی احمقانه و بدون فکر است که در نهایت راه به جایی نخواهد برد. اما واقعیت این است که ترامپ و تیم همراهش در طراحی این پروژه، عوامل تطمیعی برای فلسطینی ها هم مد نظر گرفته اند. این را می توان تنها با نگاهی اجمالی به نقشه فلسطین و اسرائیل در معامله قرن فهمید.

 

آن چه فلسطین در معامله قرن می گیرد و آن چه می دهد

 

نقشه بالا را که ترامپ منتشر کرده، اگر به درستی بنگریم متوجه می شویم که در معامله قرن، فلسطینی نسبت به سرزمینی که اکنون دارند (نه آن چه که حق آن هاست)، اراضی بیشتری بدست خواهند آورد. البته این ها همه در نگاه اول است اما به هر ترتیب باعث می شود دست امریکایی ها برای قبولاندن طرح به فلسطینی ها خالی نماند.

آن چه که فلسطینی ها در معامله قرن می دهند عبارت است از:

  • صرفنظر از تمامی سرزمین های اشغال شده خود تاکنون: موضوعی که حداقل برای نسل های آینده فلسطینی ها چندان مهم نیست زیرا آن ها هیچگاه پا در سرزمین های فلسطینی اشغال شده نگذاشته اند و برای آن ها چندان مسئله هویتی پر رنگی نیست. شایان ذکر است که پذیرش این امر به معنای صرفنظر از حق بازگشت فلسطینی های آواره به سرزمین مادری خود نیز هست؛ موضوعی که با توجه به ذوب شدن شمار زیادی از فلسطینی ها در هویت کشورهای میزبان و احتمالا ذوب شدن شمار بیشتری از فلسطینی ها در این هویت ها، چندان دور از ذهن نیست.

 

  • صرفنظر از قدس و پذیرش آن به عنوان پایتخت اسرائیل: اکنون تقریبا عمده بازیگران جهان و بخش بزرگی از خود فلسطینی ها، قدس غربی را به عنوان بخشی از اسرائیل پذیرفته اند. اما این موضوع به معنای واگذاردن قدس شرقی هم نمی شود. همان میزان که سپرده شدن قدس غربی به اسرائیلی ها در مجامع جهانی قبولانده شده، سپردن قدس شرقی که شامل مسجد الاقصی و شهر باستانی است، رد شده است. در واقع اصلی ترین مشکل ترامپ در معامله قرن، قبولاندن این موضوع است. او تمام قدس را که شامل مسجد الاقصی می شود، به عنوان پایتخت اسرائیل می بیند در حالیکه این موضوع برای فلسطینی ها، یک مسئله هویتی عمیق و حیثیتی است و کنار آمدن با آن برایشان اگر نگوییم غیرممکن، حداقل سخت است. دولت امریکا البته تمهیداتی جزئی برای این موضوع اندیشده؛ اولا ابودیس، یک شهرک روستایی کوچک در گوشه شرقی قدس را به عنوان بخشی از شهر قدس بزرگنمایی کرده و گفته این شهر را به عنوان پایتخت فلسطین برسمیت خواهد شناخت و ثانیا تاکید کرده که فلسطینی ها می توانند آزادانه (به شرط عدم تنش آفرینی) به مسجد الاقصی بیایند و عبادت کنند.

 

  • زمین گذاشتن سلاح مقاومت: یکی از بندهای معامله قرن، فلسطینی ها را موظف به زمین گذاشتن سلاح و هرگونه فعالیت مسلحانه می کند. در واقع کشور تقریبا محصور در اسرائیل فلسطین، تنها حق داشتن پلیس، نه ارتش یا گروه های مقاومت، را دارد. پذیرش این بند برای فلسطینی های کرانه باختری چندان سخت نیست چون عملا در این خطه اجرا شده است. گروه های مسلح مقاومت در کرانه باختری وجود ندارند و آن چه هست نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان است. اما در غزه، با توجه به ریشه دواندن گروه های مقاومت مسلحانه، پذیرفته شدن این موضوع به سختی قابل تحقق است.

 

آن چه فلسطینی ها در معامله قرن می گیرند عبارتند از:

  • یک شهرک صنعتی بزرگ با فناوری های پیشرفته (برای نوار غزه): طبق نقشه ای که ترامپ منتشر کرده، در منتهی الیه مرزهای فلسطین اشغالی با مصر، قرار است یک شهرک صنعتی پیشرفته برای فلسطینی ها ساخته شود. اگر این وعده عملی گردد، نتایج مثبت زیادی برای فلسطینی ها خواهد داشت. آن ها نه تنها در زمینه تولید محصولات صنعتی با فناوری پیشرفته گام بلندی بر خواهند داشت بلکه همزمان از بیکاری در غزه هم خواهند کاست.

 

  • یک شهر کشاورزی و مسکونی بزرگ: در امتداد جاده منتهی به شهرک صنعتی از نوار غزه، یک شهر کشاورزی و مسکونی بزرگ هم دیده می شود که در نوع خود جالب است. امریکا با مطرح کردن این شهر مسکونی و کشاورزی برای اهالی غزه روی دو نقطه فشار بر آن ها دست گذاشته: تراکم جمعیت به شدت زیاد و کمبود غذا؛ به عبارت دیگر در معامله قرن با پیشنهاد شهر کشاورزی و مسکونی، اهالی غزه را به تطمیع انداخته اند که اگر این پروژه را بپذیرند، هم مشکل کمبود مواد غذایی آن ها کم خواهد شد و هم فضای بیشتری برای زندگی اهالی غزه فراهم می آید.

 

  • گسترش سرزمین های فلسطینی: اگر مقیاس نقشه منتشر شده از سوی امریکایی ها درست باشد (که احتمالا هست)، وسعت شهر کشاورزی-مسکونی و شهرک صنعتی بزرگ که قرار است برای فلسطینی ها ساخته شود، از وسعت خود غره بزرگتر است. بنابراین در معامله قرن، اگر مبنا را صرفا مساحت سرزمین (نه ارزش هویتی و دینی آن) قرار دهیم، فلسطینی ها بیشتر می گیرند تا بدهند.

 

  • برسمیت شناخته شدن دولت فلسطین از سوی امریکا: ترامپ وعده داده در صورت پذیرفته شدن معامله قرن از سوی فلسطینی ها، نه تنها کشور فلسطین را برسمیت خواهد شناخت بلکه برای ساختن آن به ویژه پایتختش "ابودیس" سرمایه گذاری خواهد کرد. ذکر این نکته مهم است که اخیرا با قطع کمک های مالی امریکا به آنروا که مجرای کمک مالی سازمان ملل به فلسطینی ها بود، عملا هیچ کمکی از این سازمان به فلسطینی ها نمی رسید ولی با برسمیت شناخته شدن دولت فلسطین از سوی امریکا، احتمالا کمک ها به آن چه از مجرای آنروا چه به طرق دیگر، از سر گرفته خواهد شد.

 

بطور کلی، طبق سند منتشر شده از سوی امریکایی ها، پیش بینی می شود در صورتی عملیاتی شدن معامله قرن، GDP فلسطین ظرف یک دهه، دو برابر شود، با ایجاد 1 میلیون شغل، نرخ بیکاری به زیر 10% برسد و نرخ فقر 50% کاهش یابد. همه این ها در کنار ایجاد یک شهرک صنعتی و شهر مسکونی-کشاورزی بزرگ که ابعادش از خود غزه بزرگتر است داده می شود و در عوض فلسطینی ها تنها باید آن چه تاکنون دوفاکتو بوده را به صورت دو ژور بپذیرند، دست از سلاح در غزه بکشند و تمامی قدس را به عنوان پایتخت اسرائیل برسمیت بشناسند. این ها ابعاد سطحی ماجراست. کمی تعمیق در نقشه و بندهای پیشنهادی امریکا، ابعاد پنهانی آن را مشخص می کند که با آن ها، میزان داده های فلسطینی ها قطعا بر ستانده هایشان خواهد چربید.

 

داده های پنهان فلسطین در معامله قرن؛ دولتی 100% وابسته

اکنون ایالات متحده به دنبال آن است که معامله قرن را یک بازی برد-برد جا بزند که طی آن، فلسطینی ها در عوض چشم پوشی از اولویت های هویتی و دینی خود می توانند به رفاه اقتصادی برسند. اما مداقه در موضوع داده های جدیدی از سوی فلسطینی ها را روشن می کند که عملا بدون آن که خود بفهمند آن را واگذار می کنند.

  • افزایش وابستگی غذایی و اقتصادی: اکنون اهالی غزه تا حد زیادی با استانداردهای پایین غذایی و شغلی خو گرفته اند. این امر البته چندان مثبت نیست اما به هر حال به معنای وابستگی آن ها هم نیست. در چنین بستری ایجاد یک شهرک صنعتی و کشاورزی باعث جهش ناگهانی استانداردهای زندگی در غزه می شود و طبیعتا افت این استانداردها، احتمال بروز نا آرامی های داخلی در آن را بالا می برد. به عبارت دیگر اگر شهرک های صنعتی و کشاورزی معامله قرن برای اهالی غزه افتتاح شود، پس از چند سال، زندگی در شرایطی که اکنون آرزویش را می کشند، برایشان آنقدر سطح پایین خواهد بود که شاید آن را یک کابوس تعبیر کنند. گذاشتن این واقعیت در کنار واقعیت دیگری که با نگاه به نقشه مشخص می شود، یکی از بدترین موارد برای فلسطینی ها در معامله قرن را مشخص می کند. شهرک صنعتی بزرگ و شهر کشاورزی-مسکونی که به هر حال در میانمدت تبدل به شاهرگ اقتصادی، اشتغال و حتی غذایی غزه تبدیل خواهند شد، با دو جاده باریک به غزه می رسند. این موضوع اوج هوشیاری دولت ترامپ را می رساند. معامله قرن می توانست شهرک صنعتی و شهر کشاورزی را به غزه بچسباند ولی آن ها را با دو جاده باریک که در هر دو طرفش اسرائیل است به غزه رسانده. این یعنی ارتباط غزه با قلب اقتصادی و غذایی خود بیش از پیش در اختیار صهیونیست ها خواهد بود.

از این گذشته شهر کشاورزی منتهی به غزه آب ندارد و برای تامین آب هم متکی به منابع آبی صهیونیست هاست. تمامی این موارد وابستگی محض غزه به اسرائیل را در حالت پذیرش معامله قرن اثبات می کند.

  • به گروگان گذاشتن امنیت اقتصادی و غذایی فلسطین: با توجه به وضعیتی که در مورد قبل ترسیم شد، مشخص است که اسرائیل در آن حالت، امنیت اقتصادی و غذایی غزه را کامل به گروگان خواهد گرفت و به تناسب مورد می تواند با بستن یکی یا هر دوی آن ها، فشار بر فلسطینی های ساکن غزه را بیفزاید.

 

  • از بین بردن هرگونه اهرم فشار علیه صهیونیست ها: نا آرامی ها در اعتراض به وضعیت اقتصادی به خوبی نشان می دهد که چگونه از ابزار تحریم می توان برای فشار بر دولت ها استفاده کرد. اکنون اگر فلسطین با معامله قرن کنار بیاید، غزه اولا سلاح مقاومت که اهرم فشاری علیه صهیونیست ها برای پذیرش خواست فلسطینی هاست را از دست می دهد و ثانیا امکان شورش عمومی در غزه با بستن راه های منتهی به قلب اقتصادی و غذایی را هموار می سازد.

 

نتیجه گیری

معامله قرن طرحی است که برخلاف تصور عمومی، نه تنها ضرر مطلق برای فلسطینی ها نیست بلکه از جهاتی، سودمندی هایی برای آن ها دارد. مشکل اصلی در معامله قرن در لایه های پنهان آن است؛ معامله قرن راهکار دو دولتی که بسیاری از کشورهای جهان بر آن تاکید دارند را عملی می سازد (پس زمینه همراهی بسیاری از کشورهای جهان را به همراه خواهد داشت)؛ باعث رشد اقتصادی و بهبود وضعیت غذایی غزه خواهد شد و بر سرزمین های فلسطینی نشین خواهد افزود (پس زمینه اقبال در غزه را هم دارد) و این همه تنها در عوض چشم پوشی فلسطینی ها از کل قدس و تغییر وضعیت دو فاکتو در تمام این سال ها به دو ژور داده می شود. اما واقعیت این است که با معامله قرن، کشوری به شدت وابسته به اسرائیل، تقریبا به طور کامل در محاصره صهیونیست ها به نام فلسطین بوجود می آید که هیچ بعید نیست در پروسه ای دراز مدت، به کلی در اسرائیل ذوب شود.

 

ارسال نظر