به گزارش راهبرد معاصر؛ شفافیت، بر خلاف تصور عموم، افشا نیست، چیزی فراتر از افشاست، به اعتقاد کتاب ثروت عمومی ملل، اصولی حاکم بر سبک کشورداری است که در تجربه دنیا قبل تر امتحان شده است، ولی فراتر از تجربه دنیا را نیز می توان متصور شد که عبارتست از اینکه اولا بدانیم اقتصاد ما چقدر دارایی دارد، دوما اینکه سبک حکمرانی را به سبکی ساده تر و غیرمحرمانه تر تغییر دهیم.
سال پیش کتاب ثروت عمومی ملل به عنوان کتاب سال نشریه اکونومیست معرفی شد، این کتاب با تخطئه دعواهای زرگری میان طرفداران دولتی شدن یا خصوصی شدن ایده اصلی خود را به این صورت شرح می دهد که همه کشورهای جهان دارایی های عمومی بسیار زیادی از شرکت های دولتی گرفته تا زمین و جنگل ها و دیگر منابع در اختیار دارند. دارایی هایی که برخی اوقات در هیچ حسابی ثبت نشده اند و معمولاً به شیوه نامطلوبی اداره می شوند و حتی در ترازنامه های دولت هم آورده نمی شوند.
تمرکز سیاست گذاران در دهه های
گذشته بر مدیریت بدهی های دولت معطوف شده بود درحالی که مدیریت ثروت های عمومی را
نادیده می گرفتند. باتوجه به این که در بیشتر کشورها حجم ثروت عمومی بسیار بیشتر
از بدهی های عمومی است، مدیریت بهتر ثروت عمومی، هم مشکل بدهی دولت ها را حل می
کند و هم منابعی برای تحریک اقتصاد و افزایش رشد اقتصادی فراهم می سازد.
اهمیت توجه به مدیریت بهتر دارایی های دولتی زمانی مشخص می شود که حجم به شدت متورم شونده بدهی های دولتی در سالهای اخیر در سطح جهان را بسنجیم
در ایران نیز در سال های اخیر با تورم فوقالعاده در بودجه جاری دولت همواره شاهد افزایش میزان انتشار اوراق بدهی دولتی هستیم، به صورتی که به عنوان مثال در اسفند سال 95 دولت برای تسویه حساب بدهی های خود به پیمانکاران اوراق بدهی با نرخ نجومی 29 درصد منتشر کرد. این گزاره در اقتصاد متعارف نیز به اثبات رسیده است که بهبود موفق در اقتصاد رابطه نزدیکی با کاهش کسری های دولتی در اقتصاد دارد، همچنین بهبود ناموفق همیشه با کاهش سرمایگذاری های عمومی همراه بوده است، یعنی دقیقا راهی که در رکود سال های گذشته کشور ما طی کرده است، به نوعی می توان راه خروج از رکود فعلی را افزایش دخالت دولت به وسیله کاهش بودجه جاری و افزایش بودجه عمرانی دانست.
طبق محاسبه این کتاب تنها 1 درصد دارایی های عمومی دنیا تاکنون به صورت حرفه ای مدیریت شدهاند، نویسندگان کتاب این ایده را مطرح می کنند که حکمرانی و مدیریت ثروت های عمومی از جمله عوامل نهادی است که کشورهای موفق را از کشورهای شکست خورده جدا می کند. ارزش کتاب را بیش از هرچیزی باید از جنبه اقتصاد سیاسی سنجید که امکان یادگیری از دیگر کشورها را فراهم می کند.
ثروتمندترین مجموعه ها در سطح دنیا بر خلاف تصور همگان، دولتهای هر کشور هستند که به نمایندگی از ملت متکفل مدیریت این دارایی ها هستند
ایده کتاب بر این جمله معروف فرانسیس فوکویاما است که می گوید: دموکراسی اول نمی آید، اول این دولت قوی است که می آید، یکی از ملزومات این دولت قوی حکمرانی بهتر بر دارایی های عمومی است، ولی این حکمرانی بهتر بدون این سه شکست می خورد:
1. شفافیت: شامل مدیریت شفاف دارایی ها و حسابداری مناسب، همچنین پیگیری شفاف اهداف اجتماعی
2.هدف روشن: منظور کردن بیشینه ارزش، دولتها باید تکلیف خودشان را با عرصه بازار و نابازار مشخص کنند، در جایی که عرصه بازار است باید منطق بازاری و مبتنی بر افزایش ارزش دارایی را پیش ببرند.
3. استقلال سیاسی: با ایجاد یک ابزار مالکیت مستقل که به دور از هر کارکرد دولتی فعالیت می کند، دارایی عمومی باید از دخالت سیاسیون محفوظ باشد.
بدون شفافیت، هیچ نقشه ای وجود ندارد، هیچ راهی برای یافتن دارایی ها یا توانایی یکپارچگی پرتفوی و جدا کردن دارایی های غیربازاری نداریم. ابزار این شفافیت پولی سازی دارایی های عمومی است که به واسطه این سه انجام می پذیرد:
1. استانداردهای بین المللی برای حسابداری
2. گزارش گیری مالی
3. حسابرسی بیرونی سالانه
زمانی که درباره شفافیت در دارایی های دولتی سخن می گوییم منظورمان نه اموال عمومی که ثروت عمومی است، چیزی شبیه حاصل جمع دارایی های عمومی در مالکیت دولت، در همه سطوح، مانند:
• دارایی های مالی خالص از قبیل هلدینگ بانکی و صندوق بازنشستگی
• دارایی های عمومی تجاری مانند بنگاه ها و املاک و مستغلات تجاری
• دارایی های عمومی غیرتجاری از قبیل جاده ها
• منهای بدهی دولت
در مورد املاک و مستغلات، شفافیت به چیزهایی فراتر از کاداستر دولتی و استفاده از حسابدرای تعهدی و یک ترازنامه پیشنهاد می شود، استفاده از شرکت هلدینگ و استفاده از چارچوب مورد استفاده در بخش خصوصی به کار گیرد: تهیه صورتبرداری حرفه ای، ارزش گذاری مستقل، ...
دانستن همین نکته ساده به
سیاستگذار این کمک را می کند که بداند چقدر ثروت دارد،
اما این همه چیز در رابطه با شفافیت نیست، در دولت هایی مانند سوئد، که به عقیده کتاب توانست رویکرد خوبی را در رابطه با مدیریت دارایی هایش در پیش بگیرد، دولت موفق به انتشار سالانه گزارش کل برای پرتفوی شد. این شفافیت به ایجاد حس انسجام کمک کرد، یعنی اهداف مالکان، یعنی مردم، و مدیران هر هلدینگ را همسو کرد. همچنین عملکردها دائما توسط فعالان بازار مورد ارزیابی قرار می گرفت، گزارش های تخصصی از عملکرد مدیران جامعه ارائه شد و مردم می توانستند قضاوتی از دارایی های کشور خود داشته باشند. شفافیت در دانستن این مطلب به ما کمک می کند که حتی بدانیم یک شرکت دولتی چه زمانی باید واگذار شود، به بیان واضح تر مدیریت بهتر دارایی ها و ایجاد شفافیت باعث می شود تا ترقی بزرگی در ارزش سرمایه رخ دهد.
منطق کتاب بر اساس ایده
سرمایداری دولتی نوشته شده است ولی یکی از ایده های این کتاب این است که دارایی
های عمومی بایستی به صورت هلدینگ های تخصصی درآید که با منطق بخش خصوصی و ایده بخش
خصوصی مدیریت می شوند، یکی اصول بخش خصوصی اصل شفافیت است، یعنی شفافیت در حوزه
اقتصادی و مالی به عنوان ابزاری برای مدیریت و نظارت و ارزیابی دارایی های عمومی
به کار برده می شود. فوت و فن های مدیریت بهتر دارایی های عمومی را تا حد زیادی می
توان از بهترین رویه ها در شرکت های خصوصی وام گرفت. در واقع استانداردهای ضعیف
حسابداری، آمارهای اقتصادی ناروشن با تعاریفی ناقص و نبود فهرستی یکپارچه از
دارایی ها، بخشی از مشکل هستند. بایستی شفافیت را در منظومه ای کلی تر در اقتصاد
سرمایداری دید، شفافیت در اقتصاد می خواهد تا فرض اطلاعات کامل را برای شکل گیری
بازار آرمانی محقق سازد.
بهره سخن
کتاب، شفافیت را تا اینجا پیش
می برد ولی در سطحی بالاتر می توان شفافیت را در رویه های حکمرانی و شاکله های
حکمرانی و سیاست گذاری دخیل دانست، ایده ای در حکمرانی که جایگاه مردم از رای دهنده
به مجری ارتقا می یابد، ذهن ها به اشتراک گذاشته می شود تا سیاستی اتخاذ شود،
مجرایی است که در آن مردم می توانند دولت را در مواقع لزوم کمک کنند، دولت در
برابر این تقریبا هیچ محرمانه ای برای مردم نمی گذارد، تصمیم گیری توسط اتاق های
فکر بسته و دیکتاتور مآبانه اتخاذ نمی شود. در این نگاه، شفافیت
افشا نیست، کاری نیست که سرمایه اجتماعی را از بین ببرد، شفافیت استفاده از ظرفیت
مردم در اداره جامعه است.
عنصری از حکمرانی است که بایستی در کنار دانش و تخصص های اقتصادی و مالی دیگر به بهبود وضعیت حکمرانی کمک کند. شفافیت یک رفتار حکمرانانه است، در این نگاه حاکمی که به میان مردم می رود، در مسجد به امور مردم رسیدگی می کند و در کف صحنه حضور دارد به نوعی یک حکمران شفاف است. شفافیت جایگزینی تحرک و تلاش مدیران است با ایجاد بوروکراسی عریض و طویل. با شفافیت ما به دنبال یک دولت سیال و منسجم و کوچک و کارا هستیم که در آن رویه حکمرانی بر عمل حساب شده مدیرانی پرتلاش استوار شده است. در شفافیت ما به مردم می گوییم چقدر توان و استعداد داریم، پس از مردم کمک می خواهیم که در بهبود مشارکت کنند.