به گزارش راهبرد معاصر؛ بیست و هفت سال از زمان عقد قرارداد اسلو میان یاسر عرفات و اسحاق رابین با میانجیگری بیل کلینتون می گذرد، توافقی که در آن تشکیلات خودگردان فلسطینی با پذیرش موجودیت رژیم صهیونیستی، خط بطلانی بر پروسه مبارزه تا آزادسازی سرزمین های اشغالی کشید. با این حال و با گذشت قریب به سه دهه از آن زمان، صهیونیست ها نه تنها از پذیرش کمترین حقوق فلسطینی ها مبتنی بر توافق اسلو ابا ورزیده اند، بلکه با ساخت شهرک های متعدد در کرانه باختری، انتقال پایتخت به بیت المقدس و تلاش برای الحاق دره اردن به سرزمین های اشغالی، آخرین امیدهای جریان سازشکار فلسطینی را از میان بردند.
در سطح منطقه نیز در خلال چهار دهه اخیر، دولت های عرب یکی پس از دیگری از کمپ دیوید تا وادی عربه به گفتگو با صهیونیست ها و پذیرش موجودیت آن مبادرت ورزیده اند. شیوخ خلیج فارس نیز در همین راستا و پس از ناکامی از تحقق صلح موسوم به ملک عبدالله (صلح در برابر زمین)، و مذاکرات منتهی به آناپولیس و نقشه راه و...، اندک اندک دست از حمایت ظاهری از فلسطینی ها برداشته و در راستای پذیرش موجودیت صهیونیست ها گام برداشته اند. صلح اخیر میان امارات و بحرین با رژیم اسرائیل را می توان آغازگر فرایندی دانست، که نهایتا به پذیرش ماهیت اسرائیل از سوی رژیم سعودی منتهی خواهد شد.
فضای فوق موجب شده تا گروه های سازشکار فلسطینی و در راس آن ها سازمان آزادی بخش فلسطین به رهبری محمود عباس، ناامیدتر از هر زمان به انتقاد از اقدامات شیوخ خلیج فارس پرداخته و بر ضرروت تغییر رویه رام الله تاکید ورزند. امری که با انتقاد تند سعودی همراه شده و بهانه را برای سازش آتی آنها با رژیم صهیونیستی فراهم ساخته است. بندر بن سلطان سفیر پیشین سعودی ها در واشنگتن و رئیس پیشین استخبارات ریاض، صراحتا به این مسئله پرداخته و از حمایت های پیشین سعودی ها از فلسطینی ها سخن به میان آورده و اقدامات اخیر فلسطینی ها را مصداق نمک نشناسی قلمداد کرده است.
شاهزاده بندر بن سلطان دبیر سابق شورای امنیت ملی سعودی در این باره اظهار کرده که پیشرفت در حل مسئله فلسطین با توجه به وجود رهبران ناسپاس و بیوفای کنونی، بسیار دشوار خواهد بود. وی در مصاحبه خود با شبکه العربیه می گوید: «انکار لطف و عدم وفاداری رهبران فلسطین که اکنون آن را با صدا و تصویر مشاهده کردهایم تأثیری در علقه ما به آرمان مردم فلسطین نخواهد داشت، اما با این وجود اعتماد به آنها دشوار است و با حضور آنها دیگر سخت است کاری برای فلسطین انجام دهیم».
بندر بن سلطان با اشاره به پیشینه تلاش سعودی ها جهت تحقق حقوق فلسطینی ها مدعی شده است که جریان فتح، تمامی تلاش های پیشین ریاض را با خودخواهی ناکام گزارده است. او در این گفتگو با ذکر مصادیقی مدعی شده است: «...فلسطینیها فرصتی را از دست دادند که میتوانست نقشه را تغییر دهد؛ وقتی که رئیسجمهور آمریکا بیل کلینتون طرح نهایی خود را در دسامبر ۲۰۰۰ به آنها ارائه کرد.» شاهزاده بندر همچنین یادآور شد که او پس از آنکه مرحوم یاسر عرفات از وی در واشینگتن خواست تا با اسرائیل تحت نظارت آمریکا توافقنامه صلح را امضا کند، تعطیلات خود را با خانواده خود کوتاه کرد، اما ابو عمار بعداً نپذیرفت و از امضا خودداری کرد و کلینتون عرفات را به عنوان «دروغگو» توصیف کرد.
ناامیدی فلسطینی ها از اقدامات آتی اعراب موجب تغییر رویکرد سازمان فتح گریده است، امری که موجب دگرگونی تحولات آتی در منطقه خواهد شد، که در ادامه به برخی از پیامدهای این رخداد خواهیم پرداخت.
انتخابات مجلس فلسطین در ۲۵ ژانویه ۲۰۰۶ برای تعیین نمایندگان دومین دوره مجلس قانونگذاری فلسطین را می توان سرآغاز شکاف بیش از پیش میان فلسطینی ها دانست. پیروزی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) در این انتخابات، و تن ندادن فتح به نتایج یاد شده، به جدال نظامی میان فتح و حماس منجر شد، امری که نهایتا به استیلای نظامی تشکیلات خودگردان فلسطینی بر کرانه باختری و حماس بر نوار غزه منتهی شد. جدال میان طرفین در طول 14 سال گذشته با سواستفاده فزاینده تل آویو همراه بوده است. اکنون و با نزدیکی صهیونیست ها به دول عربِ خلیج فارس، فلسطینی ها تنها تر از گذشته، به یکدیگر نزدیک شده و دستی دوستی را فشرده اند. تا پیش از وقایع یاد شده، تشکیلات خودگردان به نزدیکی با عربستان سعودی، مصر و شیوخ خلیج فارس شهره بوده و جنبش حماس هم پیمان ایران و ترکیه محسوب می شده است.
طرفین فلسطینی بلافاصله پس از اعلام صلح میان منامه و ابوظبی با تل آویو به محکومیت آن پرداخته و بر ضرورت هماهنگی بیش از پیش میان خود تاکید کرده اند. در همین رابطه جنبش آزادیبخش فلسطین «فتح» و جنبش مقاومت اسلامی فلسطین «حماس» جمعه 25 سپتامبر 2020 درباره برگزاری انتخابات پارلمانی و سراسری طی دوره 6 ماهه آینده توافق کردند.
از زمان تاسیس تشکیلات خودگردان فلسطینی، انتخابات سراسری شامل انتخابات پارلمانی و ریاست تشکیلات خودگردان تنها دو بار برگزار شده است. حماس در انتخابات سراسری سال 1996 شرکت نکرده و جنبش فتح با اکثریت آراء پیروز شد و یاسر عرفات، به عنوان اولین رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی انتخاب شد. آخرین انتخابات سراسری فلسطینی در سال 2005 برگزار شد که طی آن محمود عباس به ریاست تشکیلات خودگردان فلسطینی انتخاب شد و در سال 1996 انتخابات پارلمانی فلسطین برگزار شد که جنبش حماس در آن اکثریت آراء را به دست آورد.
رخداد یاد شده را می توان نکته مثبتی برای جریان مقاومت در منطقه قلمداد کرد. نزدیکی جریان فتح به حماس، جبهه خلق برای آزادی فلسطین و جهاد اسلامی موجب خواهد شد تا فلسطینی ها متحدتر از هر زمانی، دوشادوش هم بدون توجه به طرح های واهی صلح، کنار یکدیگر قرار گرفته و در مسیر آزادی سازی سرزمین های اشغالی بکوشند.
ارائه طرح معامله قرن از سوی ترامپ و جانبداری بی پرده وی از طرح صهیونیست ها و پذیرش موجودیت تل آویو از سوی منامه و ابوظبی را می توان آخرین میخ بر تابوت سازش با اسرائیل قلمداد کرد، امری که می تواند به تحولی عمیق در موازنه قوا در منطقه منجر شود.
ناامیدی محض جریان فتح از تداوم رویه گفتگو با رژیم صهیونیستی و از دست رفتن گام به گام حقوق بدیهی فلسطینی ها در این مسیر، موجب شده تا این جریان جهت جلب حامیان بین المللی و فشار بر ایالات متحده آمریکا و شیخ نشین های خلیج فارس، متمایل به برقراری روابط حسنه با جمهوری اسلامی ایران و ترکیه شود.
گفتگوهای اخیر محمود عباس با تهران و آنکارا از دید ریاض پنهان نمانده و با خشم عربستان سعودی همراه بوده است. بندر بن سلطان در گفتگوی یاد شده با العربیه به این مسئله پرداخته و مدعی شده است: «برخی کشورهای منطقه ای مانند ایران و ترکیه ادعا میکنند که آنها به آرمان فلسطین خدمت میکنند و برای آنها اولویت دارد و رهبران فلسطین اکنون تهران و آنکارا را مهم تر از ریاض، کویت، ابوظبی، عمان، مسقط، قاهره و منامه میدانند».
برآیند تحولات حاکم بر کشورهای منطقه نشان می دهد که در جریان اخوان المسلمین به رهبری ترکیه و همسویی قطر از یک سو و جریان مرتجع عربی به رهبری سعودی و همسویی امارات، بحرین و پشتیبانی مصر از سوی یکدیگر، جهت تسلط بر مناطق سنی نشین خاورمیانه و شمال آفریقا در رقابتی تنگاتنگ با یکدیگر قرار گرفته اند. جدال طرفین در لیبی و حمایت ترکیه و قطر از فائز السراج و پشتیبانی سعودی و مصر از ژنرال حفتر تنها نمونه ای از جدال دو قطب یاد شده می باشد. شدت نزاع فی مابین تا آنجا پیش رفته که طرفین صِرف حمایت رقیب از یک جناح، متمایل به پشتیبانی از طرف مقابل می شوند. اعلام حمایت مصر از یونان و قبرس در جدال آنکارا با آتن، یا حمایت تلویحی شیوخ خلیج فارس از ارمنستان در برابر آذربایجان از جمله مصادیق رویارویی آنکارا و ریاض بوده است.
قتل جمال خاشقجی در کنسولگری سعودی در استانبول و پیگیری قضائی مدام ترکیه در این باره را می توان نقطه ی عطفی در این مسیر دانست. شکاف یاد شده موجب شده تا ترکیه جهت ایجاد بالانس در منطقه، بیش از پیش به سوی ایران و متحدینش متمایل شود. چراغ سبز تلویحی آنکارا به حزب الله لبنان در همین راستا ارزیابی می شود.
اکنون و با ایجاد سردی روابط میان تشکیلات خودگردان فلسطینی با شیخ نشین های خلیج فارس، فضا برای نزدیکی روزافزون تمامی گروه های فلسطینی با ترکیه و ایران فراهم شده است، امری که توازن قوا در منطقه را در آینده متحول کرده و خط بطلانی بر طرح معامله قرن ترامپ خواهد کشید.
برآورد روابط آنکارا و تهران در خلال دهه های اخیر حکایت از فراز و فرودهای متعدد در این روابط دارد. دو طرف در دوره ی سلطنت پهلوی با قرار گرفتن در پیمان سنتو بسان متحد آمریکا در منطقه عمل می نمودند. وقوع انقلاب اسلامی در ایران موجبات سردی در روابط تهران با آنکارا را فراهم آورد.
از ابتدای هزاره سوم میلادی و قدرت گیری حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به رهبری اردوغان در ترکیه، روابط تهران و آنکارا بیش از پیش گرم گردید. حزب عدالت و توسعه بسان بازوی سیاسی اخوان المسلمین در ترکیه عمل نموده و کوشیده زمینه قدرت گیری این حزب و شاخه های آن را در مصر و سایر کشورهای اسلامی فراهم آورد. حمایت بی چون و چرای اردوغان از دولت محمد مرسی در مصر و جدال لفظی آنکارا با قاهره پس از کودتای عبدالفتاح السیسی در این راستا ارزیابی می شود.
نکته حائز اهمیت در این باره آنکه، با وجود حمایت انقلاب اسلامی از گروه های اسلامی در منطقه و همسویی نسبی تهران با اخوان المسلمین در منطقه، طرفین گاها خویشتن را در جایگاه رقیب دیده و در پی رقابت با دیگری برآمده است. اوج این رقابت در سال های پس از وقوع بیداری اسلامی در منطقه قابل مشاهده بود، رخدادی که در آن، ایران را همسو با حکومت بشار اسد قرار داده و ترکیه را در جایگاه مقابل و حامی مخالفین اسد قرار داد.
از جنبش حماس در باریکه غزه به عنوان شاخه اخوان المسلمین در فلسطین نام برده می شود. جنبشی که هم روابطی تنگاتنگ با اخوان المسلمین و ترکیه داشته و هم متحد تهران بوده و جزئی از محور مقاومت در منطقه محسوب می شود. در خلال بازه ی پس از وقوع جنگ داخلی در سوریه و حمایت اردوغان از مخالفین بشار اسد، حماس در موقعیتی بغرنج قرار گرفت و نهایتا در میانه ایران و ترکیه، جانب آنکارا را گرفته و به حمایت از مخالفین اسد پرداخت، امری که بعدتر به پشیمانی رهبران حماس منجر شد.
اکنون و با نزدیکی گروه های فلسطینی به محور ایران و ترکیه، بیم آن می رود که با وقوع چالشی میان طرفین نظیر اختلاف بر سر مقابله با گروه های مسلح کُرد، تداوم حکومت بشار اسد یا نحوه ی برخورد با دولت مرکزی عراق، مجددا زمینه برای تصمیم گیری سخت میان تهران و آنکارا در میان گروه های فلسطینی مهیا شود، امری که احتمالا به انتخاب ترکیه از سوی آنان منجر شود. عضویت ترکیه در ناتو و دشمنی دیرینه صهیونیست ها و مرتجعین عرب با حکومت تهران موجب خواهد شد، که تشکیلات خودگردان فلسطینی و احتمالا حماس جهت کاهش فشارهای وارده، به انتخاب آنکارا مبادرت ورزند. از همین رو می بایستی تهران بیش از پیش با دیده ی تردید به این ائتلاف نگریسته و خویشین را برای وقوع هر رخدادی از هم اکنون آماده نماید.