کشف آسمان در زیر زمین-راهبرد معاصر
نگاهی به فیلم سینمایی«خورشید» به کارگردانی مجید مجیدی؛

کشف آسمان در زیر زمین

فیلم «خورشید» را می توان احیاء دوباره سبک و سیاق مورد علاقه کارگردان این فیلم دانست. ویژگی های خاصی که در فیلم هایی چون «بدوک» و «پدر» شکل گرفته بود و با «بچه های آسمان» و «رنگ خدا» اوج گرفت و تبدیل به یک فرم منحصر به فرد زیبایی شناختی در سینمای ایران و جهان شد.
آرش فهیم؛ منتقد سینما
تاریخ انتشار: ۱۲:۰۳ - ۲۱ تير ۱۴۰۰ - 2021 July 12
کد خبر: ۹۴۹۷۷

کشف آسمان در زیر زمین

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ «خورشید» دهمین فیلم سینمایی به کارگردانی مجید مجیدی است که اولین بار، بهمن سال 1398 در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و جایزه بهترین فیلم را در این جشنواره دریافت کرد. این فیلم همچنین به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار معرفی شد و این روزها بر پرده سینماهای کشورمان به نمایش عمومی درآمده است.


مجید مجیدی فیلمساز مولف و صاحب سبکی است که در آثارش به تلفیق نگاه انتقادی درباره مسائل اجتماعی با جهان بینی معنوی و مذهبی می پردازد. این خصیصه در همه آثار مجیدی جریان داشته است و در «خورشید» نیز تبلور یافته است.


خورشید درباره علی، یک بچه یتیم و یکی از به اصطلاح کودکان کار است که از طرف یک خلافکار اجیر می شود تا برای یافتن گنج (درواقع یک بسته مواد مخدر) که در زیر ساختمان قدیمی یک مدرسه مخفی است، در آن مدرسه به تحصیل مشغول شود. علی بعد از ورود به مدرسه، هر روز به زیرزمین مدرسه می رود و به حفر زمین می پردازد و ...

 

معنا در درام

فیلم «خورشید» را می توان احیاء دوباره سبک و سیاق مورد علاقه کارگردان این فیلم دانست. ویژگی های خاصی که در فیلم هایی چون «بدوک» و «پدر» شکل گرفته بود و با «بچه های آسمان» و «رنگ خدا» اوج گرفت و تبدیل به یک فرم منحصر به فرد زیبایی شناختی در سینمای ایران و جهان شد. این ویژگی ها که در فیلم «خورشید» نیز بار دیگر به تماشا درآمده اند عبارتند از استفاده حرفه ای و باورپذیر از نابازیگران، ترسیم روایت هایی با محوریت کودکان اما برای مخاطب بزرگسال، توجه به زندگی اقشار کم درآمد و مهجور جامعه و پرداختن به مضامین اخلاقی و مذهبی به طور غیرمستقیم و در بستر درام یا در قالب نماد.


در فیلم «خورشید» تلاش هر روزه علی برای حفاری و ایجاد تونل در قعر مدرسه، یک نوع نمادپردازی ملموس و غیرفانتزیک است؛ تونل زیرزمینی به نیت یافتن گنج، استعاره‌ای از زندگی روزمره بسیاری از ماست که در شرایط امروز در تقلای رفع مایحتاج و بعضا زیاده‌خواهی‌هایمان، حقیقت زندگی را فراموش می‌کنیم و وقتی سرمان به سنگ می‌خورد که به هیچ می‌رسیم! «خورشید» واقعیت زندگی ما را روشن می‌کند و این فرصت را به ما می‌دهد تا خودمان و زندگی روزمره مان را در آینه این فیلم ببینیم. خورشید از این منظر و صرفا در بخش «کاویدن در دل زمین» یک أثر عرفانی نیز محسوب می شود. یک نوجوان فریب خورده در جایی که زیربنای محل علم و تحصیل است و برای یک هدف مادی مبارزه می کند، او به این هدف نمی رسد اما به خاطر رنج کاوش و جست وجو در نهایت بجای گنج وعده داده شده، روزنه ای برای دیدن دوباره آسمان و یافتن حقیقت وجودی خودش را می یابد. شاید بتوان گفت که مهم‌ترین دستاورد مجیدی در فیلم «خورشید» نیز همین روایت معنوی و عرفانی، بدون هیچ کلام و با زبان درام و تصویر باشد.

 

نگاه جهانی در قصه ای بومی

یکی از اصول پذیرفته شده در مطالعات فرهنگی این است که آثار هنری هر چقدر بومی تر و دارای هویتی «خاص»تر باشند، قابلیت بیشتری برای جهانی شدن می یابند. فیلم «خورشید» نیز یک نمونه درست از تلاش یک فیلمساز برای جلب توجه مخاطب جهانی –و نه لزوما جشنواره ای- است. یکی از اشتباهات راهبردی سینمای ایران در سال های اخیر این بوده که بجای هدف گیری مخاطب میلیاردی در گستره جهانی، به تماشاگر چند ده نفری فستیوال ها دل بسته است. به همین دلیل هم متأسفانه باید گفت که برخلاف سینمای هند، کرو جنوبی، آمریکا و ... سینمای ایران با این راهبرد اشتباه، جشنواره ای شده است و نه جهانی!


اما فیلم «خورشید» حائز مولفه ها و نقش مایه هایی است که برای هر بیننده ای با هر ملیت و فرهنگی قابل درک است؛ درعین حال، این فیلم از هویت ایرانی هم برخوردار است و می توان آن را یک أثر ملی و بومی هم دانست. چون علاوه بر اینکه داستان فیلم در ایران می گذرد و عوامل تولید آن نیز هموطنمان هستند، جهان بینی و احساسات حاکم بر فیلم نیز برآمده از باورها و نگاه رایج در فرهنگ ایرانی است.


مسئله کودکان کار ونحوه نمایش معضلات آنها در این فیلم به گونه ای است که هر کس ببیند توان غم خواری و همراهی با این افراد را می یابد. این نوع پردازش فقر در «خورشید» برخلاف شیوه سیاه نمایی رایج در فیلم های شبه روشنفکر و جشنواره زده است که از فقر و رنج انسان ها سوءاستفاده می کنند و بدون نمایش واقعیت، با اغراق در نمایش سیاهی و فقر کاسبی می کنند. در فیلم مجیدی، فقر بهانه ای برای رسیدن به درکی تازه از انسانیت و شرافت است.

 

یک فیلم استاندارد با فیلمنامه ای پر حفره!

با این حال مجید مجیدی همچنان از روزهای اوج خودش فاصله دارد و حتی با «خورشید» هم نتوانسته تجربه «بچه های آسمان» را تکرار کند. این فیلم گرچه از نظر بصری و تصویری و کارگردانی یک أثر استاندارد به حساب می آید اما فیلمنامه کار –برخلاف دریافت جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره فجر- پر از حفره و مشکل است. سکانس های بازسازی حفاری زمین در فیلم «خورشید» از به یادماندنی ترین اتفاقات سال های اخیر سینمای ایران ارزیابی می شود. این صحنه ها به واقع عالی و تماشایی و کم نقص طراحی و در فیلم اجرا شده اند. اما متأسفانه مجیدی و فیلمنامه نویس همکار وی –نیما جاویدی- داستان منسجم و با فرجامی را ننوشته اند. به طور مثال، یکی از مسائل شخصیت اصلی فیلم (علی) مادرش است که به دلیل مرگ دخترش در آتش سوزی در تیمارستان بستری است. اول اینکه هیچ نسبت فرهنگی و ظاهری بین این زن و علی وجود ندارد و رابطه مادر و فرزندی این دو، باورپذیر نیست. ضمن اینکه ماجرای روانی شدن مادر مبهم است و مشخص نیست که چرا این زن صرفا به خاطر درگذشت فرزندش در تیمارستان بستری است! نویسندگان فیلمنامه «خورشید» همچنین هیچ تلاشی برای جلا دادن نقاط عطف روایت نکرده اند و همه چالش های داستان، به سادگی برگزار می شوند! از نحوه ورود بچه ها به مدرسه تا راهیابی علی به زیرزمین و حفاری روزانه وی، قاعدتا باید با دردسرهای برای وی و با تعلیق افزون تری برای مخاطب توأم می شد. اما عدم تعمیق این چالش ها باعث یکنواخت شدن داستان فیلم شده است.

 

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده