صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار: ۰۹:۵۰ - ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - 2019 June 02
کد خبر: ۱۲۶۲۴

نشست‌های سه‌گانه مکه؛ اهداف و پیامدها

عربستان از برگزاری نشست‌های سه‌گانه در شهر مکه به دنبال به خدمت گرفتن مکان‌های مقدس در راستای اهداف سیاسی و ژئوپلیتیک است که به دلیل اختلافات و صف‌بندی‌های موجود در جهان عرب و مهمتر از آن ادراک متفاوت از تهدید ایران، نمی‌تواند مطلوبیت راهبردی را برای ریاض به دنبال داشته باشد.

به گزارش راهبرد معاصر؛ برگزاری سه نشست سران «شورای همکاری»، «اتحادیه عرب» و «سازمان همکاری اسلامی» از سوی عربستان سعودی در مکه را باید در فرآیند تصاعد تنش ها در روابط ایران وآمریکا، ایران و عربستان و طرح معامله قرن درک و تحلیل کرد. ریاض با نقشی که در چارچوب راهبرد فشار حداکثری آمریکا علیه تهران بازی می کند، سه حلقه سیاسی، منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را در قالب دو نشست اضطراری و یک نشست عادی گرد هم آورد تا سطح منازعه و تخاصم کنونی را از سطوح دوجانبه و منطقه ای به عرصه فرامنطقه ای بکشاند و با پیوند زدن آن به سطح بین المللی، ایران را به عنوان خطر اصلی معرفی کند.

 

در واقع می توان انگیزه های ریاض از این اقدامات را علاوه بر تمرکز بر ایران، به موضوعات دیگری چون معامله قرن، امنیت انرژی، تروریسم و جنگ یمن هم مربوط دانست که سیاست منطقه ای عربستان با آنها مواجه و مبتلا است. مضاف بر این عوامل، باید به نمایش سیاسی قدرت در جهان عرب نیز اشاره کرد که مقامات سعودی را به سمت فراخوان های منطقه ای متمایل کرده است. همچنین عربستان از برگزاری این اجلاسیه ها در شهر مکه به دنبال به خدمت گرفتن مکان های مقدس در راستای اهداف سیاسی و ژئوپلیتیک است که به دلیل اختلافات و صف‌بندی‌های موجود در جهان عرب و مهمتر از آن ادراک متفاوت از تهدید ایران، نمی‌تواند مطلوبیت راهبردی را برای ریاض به دنبال داشته باشد.

 

1. اهداف ریاض از برگزاری نشست‌های سه‌گانه در مکه

اهداف و انگیزه های عربستان از برگزاری سه نشست در شهر مکه در روزهای 30 و 31 ماه می را می توان در 4 متغیر زیر مورد تبیین قرار داد:

 

گسترش دامنه راهبرد فشار حداکثری

در شرایط کنونی منطقه و در فضای تصاعد تنش ها بین ایران و آمریکا، نقش عربستان در راهبرد فشار حداکثری ترامپ علیه ایران مهم و پررنگ است. این نقش تکمیلی در زنجیره اقدامات ایالات متحده و تقارنی که دو سطح منطقه ای و بین المللی را در متغیر ایران به هم نزدیک کرده، علاوه بر اینکه باعث شده تا فشارهای گسترده ای بر ایران تحمیل شود، موجبات افزایش نقش عربستان در استراتژی خاورمیانه ای آمریکا هم شده است. در واقع ریاض از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ به متغیری اصلی در پیشبرد سیاست خاورمیانه ای ایالات متحده در موضوعات مختلف تبدیل شده است. به ویژه اگر به سیاست های دولت اوباما نسبت به عربستان نگاه بیندازیم، تفاوت نقش های عربستان در منظومه استراتژی آمریکا مشخص می شود. در واقع ریاض از بازیگری که توافق هسته‌ای بر او تحمیل شده بود تا تقسیم کردن منطقه با ایران و پایان سواری مجانی، به تعبیر «جان مرشایمر» امروزه به یکی از ستون های اصلی سیاست موازنه فراساحلی آمریکا تبدیل شده است و از آنجا که در سطوح دوجانبه و منطقه‌ای نیز ریاض خود را در یک کارزار با ایران تعریف می کند، تمایل دوچندان خود را در این پروژه فشار بر تهران نشان داده است. در این چارچوب یارگیری از بازیگران عربی و اسلامی در سه سطح سازمان منطقه‌ای و فرامنطقه ای بخشی از این نقش سیاسی بر علیه ایران و در خدمت اهداف منطقه ای است.

 

هماهنگ‌سازی معامله قرن

تقارن دو سطح منطقه ای و بین المللی و ایفای نقش تکمیلی در استراتژی خاورمیانه ای آمریکا بخش مهم دیگری دارد که در ارتباط با اسرائیل قابل تعریف است. نقشی که امروزه نه تنها مزاحمتی برای اسرائیل ندارد، بلکه در خطوط همگرا با تل‌آویو قرار گرفته و در آستانه اعلام طرح معامله قرن به دنبال هماهنگ سازی سیاسی در سطح سران است. بخصوص هماهنگی با بازیگران اصلی درگیر در مسئله اعراب و اسرائیل همچون تشکیلات خودگردان، اردن و مصر و البته در غیاب سوریه. اگرچه چهاردهمین نشست سران سازمان همکاری اسلامی در ماه رمضان در خصوص مسئله فلسطین برگزار شد و فحوی اظهارات حاکی از عدم سازش و تاکید بر راه حل دو دولتی مبتنی بر طرح صلح عربی بود، اما نمی توان از تماس ها و ارتباطات شورای همکاری خلیج فارس با تل‌آویو، آمادگی برای برگزاری نشست اقتصادی منامه و دیگر اقدامات سیاسی و امنیتی که در پشت پرده اعمال می شود، چشم پوشی کرد.

 

امنیت انرژی

بهانه اصلی عربستان برای برپایی این نشست ها در یک بازه زمانی مشخص، برجسته سازی نقش ایران و متحدان آن همچون حوثی‌ها در ناامن سازی خلیج فارس و خطوط کشتیرانی و تاسیسات انتقال نفت است. بخصوص بعد از حادثه بندر فجیره و حملات پهپادی به تاسیسات پمپاژ نفت عربستان در ریاض، مانور بر این مسئله به هدف ریاض تبدیل شده بود. برپایی نمایشگاه بقایای موشک در فرودگاه ملک عبدالعزیز جده و تاکید بر نقش تهران در ارسال موشک برای حوثی ها بخشی از اهداف این گردهمایی سران بود که پیشتر نیز در ائتلاف مبارزه با تروریسم، ائتلاف نظامی برای حمله به یمن، برگزاری نشست شورای امنیت و موارد مشابه خود را نشان داده بود. در این متغیر نگرانی های عربستان از بسته شدن تنگه هرمز و به خطر افتادن امنیت انرژی و خطوط و تاسیسات نفتی است که بخش عمده‌ای از صادرات روزانه عربستان به آن بستگی دارد. این نگرانی به میزانی است که در یک ماه اخیر مقامات ریاض به انحای مختلف از عدم تمایل خود برای جنگ با ایران را نشان داده و حتی تلاش خود را برای ممانعت از چنین اقدامی هم اعلام کرده اند.

 

تخفیف آثار جنگ یمن

مظلوم‌نمایی از عربستان در جنگ یمن و تخفیف دادن آثار سیاسی و اقتصادی آن بخش دیگری از اهداف و انگیزه های ریاض از اجلاسیه های مکه بود. بیانیه‌های پایانی دو اجلاس فوق‌العاده سران عرب و سران شورای همکاری خلیج فارس و سخنان پادشاه سعودی در آن، همچنین مقدمات اجلاس، مثل نمایشگاهی از ادوات جنگی ارتش یمن و بقایای موشک‌های شلیک شده و پهپادهای ارسال شده به داخل عربستان در فرودگاه جده، به خوبی نشانگر این موضوع بود که ریاض در حال تهییج افکار عمومی کشورهای عربی و اسلامی علیه ایران و تبرئه خود در جنگ یمن از کنشگری عامل به بازیگری مفعول و ناگزیر از ورود به جبهه یمن به عنوان اقدامی تدافعی و موازنه بخش بوده است.

 

2. موانع تحقق ائتلاف‌سازی عربستان

با وجود اقدامات گسترده ریاض و نقشی که در راهبرد فشار حداکثری آمریکا علیه ایران بازی می کند، اما متغیرهایی خارج از کنترل دولت عربستان مطرح است که باعث می شود که این ائتلاف سازی که پیشتر نیز در مقاطع مختلف علیه تهران شکل گرفته بود، مطلوبیت راهبردی را برای ریاض به دنبال نداشته باشد.

 

اختلاف بر سر ادراک تهدید ایران

اصلی ترین مشکل ایده ائتلاف سازی علیه ایران و تبدیل آن به یک اقدام اجرایی به شکل قطعنامه الزام آور، تحریم و یا اقدام نظامی به این مسئله بر می‌گردد که بین بازیگران عربی و اسلامی مشارکت کننده در گردهمایی های عربستان، برداشت و ادراک مشترکی از تهدیدی به نام ایران وجود ندارند. در سطح شورای همکاری امروز به وضوح می توان از تقابل 3 به 3 سخن گفت. در یکسو قطر، عمان و کویت و در سوی دیگر عربستان، امارات و بحرین. حتی در خود امارات نیز بین دبی و ابوظبی درباره نوع مواجهه با ایران اختلاف نظر وجود دارد. در سطح اتحادیه عرب این اختلاف ادراکی به مراتب گسترده است و بازیگرانی چون عراق، سوریه، مصر، لبنان، تونس و حتی اردن، چنین فهمی تهدید آمیز و اضطراری از خطر ایران ندارند.

 

در سطح سازمان همکاری اسلامی به دلیل تنوع بازیگران این اختلاف ها از درجه عمیقتری برخوردار است. به عنوان نمونه بازیگران مهمی چون پاکستان، ترکیه و مالزی اساسا قائل به چنین ذهنیتی از سوی ریاض نیستند. علاوه بر این اختلاف نظر، وجود روابط دوجانبه با ایران، منافع اقتصادی، همکاری های امنیتی و نظامی تک تک این کشورها با ایران باعث می شود که طیف گرایش ها درباره سه متغیر «تهدید» «چالش» و «مسئله» متنوع و متفاوت باشد.

 

شکاف‌ها و صف بندی‌های منطقهای

اختلاف ادراکی درباره تهدید ایران میان بازیگران عربی و اسلامی به متغیر دیگری در سطوح منطقه ای و فرامنطقه ای شکل می دهد که موضوع را برای عربستان پیچیده تر می کند. این متغیر وجود شکاف های داخلی، صف بندی‌های منطقه ای و گرایشات گریز از مرکزی است که در فرآیند سیالیت تحولات، مانع از پایداری ائتلاف ها و کوتاه شدن سقف اتحادهای کوتاه مدت و چندمنظوره می شود. وجود اختلاف جدی بین قطر و بازیگران عربی، پرهیز مصر و پاکستان از ورود به اقدام نظامی به نفع عربستان، قرار گرفتن بخشی از بازیگران عربی در محور مقاومت، محور ترکیه و اخوان، بحران های داخلی جهان عرب و سیالیت و شتاب تحولات امروزه بخشی تفکیک ناپذیر از سیاست قدرت در خاورمیانه است.

 

نوسان در راهبرد آمریکا

سومین متغیری که به نظر می رسد در کانون توجه مقامات ریاض قرار گرفته است، نوسان در راهبرد نظامی آمریکا علیه ایران و معادله تغییر رژیم است. در واقع آن خوشبینی اولیه عربستان از به قدرت رسیدن ترامپ و امیدواری به در پیش گرفتن یک اقدام عملی و جدی برای مهار ایران در حال کم رنگ شدن است. حتی احتمال رسیدن تهران و واشنگتن به یک توافق جدید یادآور اظهاراتی است که ترامپ مطرح کرد و آن این موضوع است که عربستان تا چه میزان بدون حمایت‌های واشنگتن شکننده است. بنابراین این مسئله باعث شده تا مجددا مقامات ریاض به این نتیجه برسند که می بایست از ظرفیت های سیاسی و امنیتی حلقه ها و شبکه های پیرامونی و منطقه ای بهره گرفت.

 

 نتیجه‌گیری

با این چارچوب اگر هدف ریاض تحقق و مطلوبیت راهبردی از این اجلاسیه‌ها باشد باید گفت که با توجه به واقعیت های چندگانه و محدودیت های موجود، چنین مسئله ای محقق نخواهد شد و بنظر می رسد که هدف ریاض بیشتر قدرت نمایی سیاسی با به خدمت گرفتن علائق و فضاهای مذهبی است. به تعبیر مضاوی الرشید نویسنده سرشناس سعودی، اگر تصور کنیم که این دست نشست‌ها در راستای تلاش سعودی برای اتحاد جهان اسلام علیه ایران است باید تاکید کرد که عربستان موفق نخواهد شد. جهان اسلام همواره درگیر نگرانی‌های داخلی خود بوده است و نمی‌تواند از جنگ عربستان‌سعودی علیه ایران حمایت کند. اگر هدف چنین تلاش‌هایی را دریافت حمایت از مسلمانان برای آنچه معامله قرن نامیده می‌شود نیز بدانیم، بازهم ایجاد چنین اتحادی برای حمایت از توافقی که به آرمان‌های فلسطین پایان می‌دهد امری دشوار است، چون اکنون مسلمانان در جهت رد توافقی عمل می‌کنند که بنا دارد آرمان‌های مهمی را از آنان بگیرد که طی نیم قرن گذشته اعراب را درگیر خود کرده است. باید اضافه کرد که اگر تصور کنیم که این دست نشست ها در راستای همگرایی و حل اختلافات بین حلقه اول راهبردی عربستان یعنی شورای همکاری خلیج فارس است، باید گفت که عدم حضور امیر قطر در این نشست ها و فرستادن نخست وزیر خود و نوع مواجهه عبدالله بن ناصر بن خلیفه آل‌ثانی با پادشاه سعودی و حضور در اجلاسیه‌ها، فاصله این همگرایی را به خوبی نشان داد.

 

 

مطالب مرتبط
نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: