یادداشت اختصاصی علی قادری، کارشناس مسائل بین‌الملل؛

ترامپ نماد ناکامی نظم نئولیبرالیستی غرب

ظهور ترامپیسم محصول ناکامی‌ها و شکست‌های نظام نئولیبرالیستی است. به همین دلیل شعارهای «اول آمریکا» و «آمریکا را دوباره بزرگ می‌کنیم» رئیس جمهور آمریکا مقبولیت عمومی پیدا کرد و توانست رقبای قدرتمندش را شکست دهد.
علی قادری؛ کارشناس مسائل بین‌الملل
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۲ - ۲۴ بهمن ۱۴۰۳ - 2025 February 12
کد خبر: ۲۷۰۵۱۹

ترامپ نماد ناکامی نظم نئولیبرالیستی غرب

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ تجربیات تاریخی نشان می دهد که در برهه هایی که نشانه های افول قدرت ها و امپراطوری ها نمایان می شود افرادی به عنوان ناجی ظهور می کنند و داعیه دار نجات آن کشور از فروپاشی می شوند. نمونه بارز این مسئله در دهه های اخیر ظهور میخاییل گورباچف به عنوان ناجی اتحاد جماهیر شوروی بود. گورباچف با ارائه طرح های گلاسنوست و پروستریکا تلاش داشت تا شوروی را از بحران های متعدد نجات دهد، اما این طرح ها نه تنها شوروی را از بحران های مزمن و مستمر نجات نداد؛ بلکه فرایند فروپاشی آن را تسریع کرد.

 

با توجه به اینکه شواهد و قرائن نشان دهنده تغییر هندسه قدرت در جهان و فروپاشی نظم غربی و حاکمیت نظم شرقی در جهان است، حضور دونالد ترامپ به نظر می رسد نوعی واکنش و طغیان بر علیه نظام لیبرال دموکراسی که زاییده دهه ها چپاول و جنگ و خونریزی است، باشد.  اظهارات جنجالی ترامپ در مورد "اول آمریکا" و شعارهای او در رابطه با اهتمامش به بازگشت قدرت و برتری آمریکا موید مطلب بالا است.

اختلافات شدید طبقاتی،  مشکلات اقتصادی در کشورهای متحد امریکا، توسعه جنگ، کشتار و خونریزی، توسعه نفرت جهانی نسبت به سیاست‌های توسعه طلبانه آمریکا، افزایش هندسی بحران های مزمن جهانی و... همگی از رهاوردهای نظم نئولیبرالیستی حاکم بر جهان است

 

چالشهای بنیادین در مکتب نئو لیبرالیسم

تفکر نئولیبرالیسم که با شکست و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد پا به عرصه وجود نهاد،  در سال‌های اخیر شکست‌ها و ناکامی‌های خود را بیش از پیش نشان داده است. نئولیبرالیسم آمریکایی مبانی فکری خود را بر مبنای اصول آمریکا پلیس جهانی، توسعه امپریالیستی در قالب توسعه نفوذ نظامی و امنیتی در سراسر جهان، سرنگونی دولتهای مخالف نئولیبرالیسم به بهانه توسعه دموکراسی، اشاعه نظم امریکایی مبتنی رویکرد نظامی‌گری و میلیتاریستی، گسترش حاکمیت دولت بر تمامی جنبه‌های اجتماعی، تقویت سرمایه سالاری و از بین بردن نظام کارگری، یک دست سازی جهانی (بخوانیم آمریکایی سازی) بنیان نهاد.

 

اختلافات شدید طبقاتی،  مشکلات اقتصادی در کشورهای متحد امریکا، توسعه جنگ، کشتار و خونریزی، توسعه نفرت جهانی نسبت به سیاست‌های توسعه طلبانه آمریکا، افزایش هندسی بحران های مزمن جهانی و... همگی از رهاوردهای نظم نئولیبرالیستی حاکم بر جهان است. افزایش روز افزون هزینه‌های آمریکا برای تداوم  تفکر پلیس جهانی، دخالت در تمامی مناقشات جهانی، توسعه پایگاه های نظامی در سراسر جهان ، افزایش سرسام آور بودجه ها و هزینه های نظامی ، افزایش جرم و جنایت در درون آمریکا و گسست طبقاتی و توسعه خیره کننده فقر و تنگدستی و توسعه مواد مخدر و هزاران معضل اجتماعی در سالهای اخیر موجب توسعه نارضایتی ها در کشورهای غربی شده است.

 

بازگشت رقابت در نظم جهانی نامتقارن

پس از نمودار شدن تضادها و تناقضات داخلی در نظام نئولیبرالیسم، چین و روسیه و دیگر کشورها مثل ایران درصدد برآمدند با استفاده از تناقضات موجود، زمینه و فرصت مناسبی را برای خود به دست آورند. برخی از اندیشمندان خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، روی کار آمدن دولت‌های راستگرا در اروپا و سایر نقاط جهان، بحران مهاجرت، بی ثباتی های سیاسی و بحران‌های مالی جهانی و... را از پیامدهای سیاست‌های نئولیبرالیستی می‌دانند. به نظر می رسد که دونالد ترامپ در شرایط کنونی نقش گورباچف در اتحاد شوروی را بازی می کند.

 

می توان گفت ظهور ترامپیسم محصول ناکامی ها و شکست های نظام  نئولیبرالیستی است. به همین دلیل است که شعارهای "اول آمریکا" و " آمریکا را دوباره بزرگ می کنیم" دونالد ترامپ مقبولیت عمومی پیدا کرد و  توانست رقبای قدرتمند خود را شکست دهد. راهبرد اصلی ترامپ برای شکست رقبا در این رقابت نامتقارن تکیه بر ناسیونالیسم اقتصادی است.

 

بازنگری در ائتلاف‌های طولانی مدت آمریکا، جنگ تعرفه تجاری علیه چین، روسیه و کشورهای رقیب، توسعه تحریم های فلج کننده علیه بلوک رقیب، تجدید نظر در توافقات جهانی و  قراردادهای تجارت آزاد، تسلیح دوباره ارتش و رویکرد میلیتاریستی و نگاه درونی به کشور و کاهش تعهدات سنتی امریکا به عنوان مدافع جهان از مهمترین مضامین فکری ترامپ محسوب می شود. 

رکود اقتصادی سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ در واقع ضعف‌های نظام لیبرال دموکراسی را به شدت روشن ساخت. این امر موجب شد تا چین ابتکار عملش در افزایش قدرت اقتصاد خود را بیشتر نماید

 

مرثیه ای بر رؤیای آمریکایی

نوآم چامسکی فیلسوف شهیر آمریکایی در کتاب خودش "مرثیه ای بر رویای آمریکایی" ضمن بیان رؤیاهای بنیانگذران اولیه آمریکا، رهاورد نظم آمریکایی را چپاول و کشتار و خونریزی می داند و از آن به عنوان "امپریالیسم وحشی" یاد می کند که وحشی ترین امپراطوری تاریخ بشریت است. آمریکایی ها با ادعای اینکه جهانی سازی موجب رفع فقر و ایجاد عدالت خواهد شد. به توسعه این مفهوم پرداختند.   

 

هنری کیسینجر یک بار اظهار داشت "آنچه جهانی شدن نامیده می‌شود در واقع نام دیگری برای نقش مسلط ایالات متحده است" برای مدتی  ایالات متحده بر ساختار جهانی نظارت کرد و اکثر کشورهای جهان را در نظم نئولیبرالی  ادغام نمود که به آن "اجماع واشنگتن"  نام نهادند. در این راستا امپریالیسم آمریکا تلاش کرد تا از  نهادهای مالی و تجاری بین‌المللی خود مانند صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی استفاده نماید تا کشورها را مجبور به همراهی با خود کند. در واقع نظام نئو لیبرالیستی با استفاده از امپراطوری مالی و با بهره گیری از قدرت نظامی تلاش نمود تا حامیت خود را گسترش دهد.

 

به قول لئوپانیچ و سام گیندین در کتاب خود با عنوان "ساخت سرمایه‌داری جهانی" در سال ۲۰۱۲ استدلال می‌کند که دولت آمریکا جهانی سازی را سازماندهی کرد و همه دولت‌های جهان را به عنوان دست نشاندگان امپراتوری غیر رسمی خود ادغام نمود.

 

سربرآوردن رقبا و افول امپراطوری

تناقضات درونی نئولیبرالیسم فضای کافی برای تفکرات توسعه و پیشرفت اقتصادی چین را فراهم نمود. روسیه نیز پس از فروپاشی شوروی توانست با خود ترمیمی  خود را به عنوان یک قدرت نظامی و راهبردک بر جهان تحمیل نماید. افول نظام لیبرال دموکراسی موجب شد تا چین به طور فزاینده‌ای موافقتنامه های سیاسی و اقتصادی جدیدی را  با کشورهای سراسر غرب آسیا و آمریکای لاتین و کشور آفریقا منعقد نماید. ایران نیز برای حفظ هژمونی منطقه ای خود به تقویت جبهه مقاومت و روسیه نیز به مقابله با توسعه طلبی اروپایی‌ها بپردازد.

 

رکود اقتصادی سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ در واقع ضعف‌های نظام لیبرال دموکراسی را به شدت روشن ساخت. این امر موجب شد تا چین ابتکار عملش در افزایش قدرت اقتصاد خود را بیشتر نماید. شکل‌گیری و توسعه پیمان شانگهای و بریکس نشان دهنده شکل‌گیری بلوک قدرت اقتصادی جدید در مقابل تک جانبه گرایی ایالات متحده بود. ظاهرا نظم لیبرالیستی مبتنی بر تک قطبی به پایان رسیده و نوعی نظم جهانی نامتقارن به وجود آمده اکنون رقبای هژمونیک امریکا در سطوح مختلف در تلاش برای تقابل اقتصادی نظامی و گفتمانی با آمریکا هستند.

 

با توجه به مطالب فوق ترامپ در صدد است تا به تصور خود راهبرد بازگرداندن سلطه امریکا بر جهان و ناسیونالیسم اقتصادی را در دستور کار قرار دهد. برای اجرای این راهبرد اقتصادی وی اعلام کرد که قصد دارد در هزینه‌های نظامی خود به میزان ۵۴ میلیارد دلار را افزایش دهد و بودجه نظامی را برای ایجاد نیروی دریایی و گسترش نوسازی زرادخانه صنایع هسته‌ای استفاده نماید. همانطور که در ماه دسامبر گفت، اجازه دهید رقابت تسلیحاتی باشد. این امر رقابت تسلیحاتی و تقابل نظامی در جهان را افزایش خواهد داد. همانطور که استیو بنن راهبردنویس ارشد ترامپ اعلام کرد، «پنج تا ۱۰ سال دیگر در دریاچه جنوبی وارد جنگ خواهیم شد، در این شکی نیست».

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده