به گزارش «راهبرد معاصر»؛ همزمان با طرح تحلیل، تفسیرها و گمانه زنی های مختلف درباره روند مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا با میانجی گری عمان و چشم اندازهای مطرح شده، به تازگی شاهد طرح موضع گیری مهمی از سوی استیو ویتکاف، نماینده ویژه دولت ترامپ در مذاکره با ایران بوده ایم. وی در گفت وگو با رسانه ای آمریکایی مدعی شد، ایران نباید غنی سازی اورانیوم داشته باشد و باید در قالب توافق جدید با آمریکا توانمندی های خود را نابود کند.
این موضع گیری در شرایطی مطرح شد که ویتکاف پیش تر گفته بود، ایران باید سطح غنی سازی خود را به اندکی بیش از سه درصد کاهش دهد و عملاً بار دیگر خود را در قالب محدودیت هایی با محوریت غنیسازی اورانیوم قرار دهد که آنها را در توافق برجام پذیرفته بود. تغییر لحن و موضع ویتکاف، بلافاصله با بازتاب های گسترده ای همراه شد و عده ای این نکته را مطرح کردند، اگر آمریکا بر این موضوع پافشاری کند، مذاکرات با چالش به شدت مهم و جدی مواجه خواهد شد. دلیل هم روشن است، زیرا ایران به صراحت اعلام کرده است تداوم غنی سازی اورانیوم خط قرمز مهم کشور است و نقض نخواهد شد.
تندروهای حاضر در دولت ترامپ یا حتی شخص رئیس جمهور آمریکا به ویتکاف تذکر داده و تأکید کرده اند، اساسا تهران نباید غنی سازی اورانیوم داشته باشد
با وجود این، سؤال مهمی مطرح است و آن، اینکه پشت پرده تغییر موضع ویتکاف چیست؟ به نظر می آید برای پاسخ به این پرسش باید سه نکته را مدنظر داشت.
نخست، اینکه به نظر می آید یکی از دلایل اصلی تغییر موضع قابل تأمل ویتکاف این است، تندروهای حاضر در دولت ترامپ یا حتی شخص رئیس جمهور آمریکا به وی تذکر داده و تأکید کرده اند، اساسا تهران نباید غنی سازی اورانیوم داشته باشد. همین موضوع سبب شده است ویتکاف به عنوان اداره کننده مذاکرات از سوی آمریکا، به صورت دستپاچه موضع گیری پیشین خود را تغییر دهد و از ضرورت تعطیلی و حتی نابودی غنی سازی اورانیوم به وسیله کشورمان صحبت کند.
دوم، یکی از نکات برجسته ای که درباره ترامپ و اعضای تیم امنیت ملی و سیاست خارجی اش مشاهده می شود، اینکه در همین مدت چند ماهه حضور این افراد در قدرت، بارها شاهد بودهایم موضع گیری هایی را درباره موضوعات مختلف مطرح کرده اند، در حالیکه مواضعشان هیچ نسبتی با واقعیت های میدانی و حقایق نداشته است.
به طور خاص، دونالد ترامپ در طیفی از موضوعات بین المللی این رفتار را به نمایش گذاشت که به نظر می آید بیش از همه از نگاه ترامپ و متحدانش، تناقضگویی در رفتار و طرح دروغ های بزرگ یا مواضع تهاجمی، چیزی شبیه به تاکتیک است که از رهگذر آن سعی در تحقق اهداف و منافعشان دارند.
اگر از این زاویه به موضع گیری های اخیر ویتکاف بنگریم، می توان متوجه شد چرا وی به صورت ناگهانی، موضع پیشین خود را درباره ضرورت کاهش سطح غنی سازی اورانیوم از سوی ایران به تعطیلی کامل غنی سازی کشورمان تغییر داد. اینطور به نظر می آید ترامپیست ها قصد دارند از این رهگذر بر ایران اعمال فشار جدی داشته باشند.
بی راه نیست اگر گفته شود، موضع گیری اخیر ویتکاف تا حدی نیز زیر فشارهایِ لابی های همسو با رژیم صهیونیستی بوده است
سوم، فشار لابی های صهیونیست یا متحدان رژیم اشغالگر قدس در سازوکارهای حکمرانی آمریکا به ویتکاف نیز در طرح موضع گیری اخیر بیتأثیر نبوده است. نباید از یاد برد، لابیهای صهیونیستی قدرتمندترین لابی خارجی در خاک آمریکا هستند و می توانند با لابیگری و بسیاری از دیگر فعالیتها، چالش های جدی را برای دولت ترامپ ایجاد کنند.
از این رو، ترامپ و ترامپیست ها نمی توانند نسبت به درخواست های رژیم صهیونیستی بیتفاوت باشند و دستورکارهای خود را به صورت مستقل دنبال کنند. در این چارچوب، طرح درخواست نابودی غنی سازی اورانیوم به وسیله ایران، به نوعی ارسال پالس شکست به مذاکرات تهران-واشنگتن و همان چیزی است که رژیم صهیونیستی می خواهد.
از این رو بی راه نیست اگر گفته شود، موضع گیری اخیر ویتکاف تا حدی نیز زیر فشارهایِ لابی های همسو با رژیم صهیونیستی بوده است. موضوعی که البته دولت ترامپ آن را تا حد زیادی در راستای منافع خود ارزیابی میکند.