به گزارش «راهبرد معاصر»؛ بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در حالی برای سومین بار در دومین دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا راهی واشنگتن شد که منطقه غرب آسیا در مرحله سرنوشت سازی قرار دارد. در 21 ماه اخیر «بی بی» و هیئت حاکمه راستگرای صهیونیسم تلاش کردهاند تا شکست «طوفان الاقصی» را تبدیل به فرصتی برای جنگ افروزی و به تعبیر خود «تغییر چهره غرب آسیا» کنند.
نسلکشی غزه، جنگ لبنان، سقوط دولت قانونی سوریه، بمباران زیرساختهای یمن، تلاش برای خلع سلاح مقاومت عراق و در پرده آخر، تجاوز مستقیم نظامی به جمهوری اسلامی ایران تنها گوشهای از اقدامات آخرین یادگار دوران استعمار در منطقه ماست.
برای دولت ترامپ آنچه در محیط داخلی آمریکا اهمیت دارد، برساخت تصویری «صلح طلب» میان پایگاه رأی انزواگرای حزب جمهوری خواه است
در حالی رئیس حزب لیکود یادگاری از ترکش موشکهای ایرانی را با تمثال بمب افکن بی-2 به ترامپ هدیه داد که ساکن جدید کاخ سفید نیز از نفرین «جنگهای بیپایان» در غرب آسیا مصون نمانده است. جمهوری خواهان جدید تلاش داشتند با تکیه بر شعار «آمریکا اول» بار دیگر افسار سیاست خارجی این کشور را خود به دست بگیرند، اما لابی صهیونیستی نشان داد، «ویروس صهیونیسم» فعلاً قصد ترک واشنگتن ندارد.
به ادعای رسانهها، تمرکز اصلی نتانیاهو در این سفر پروندههای ایران، آتشبس در غزه و گسترش پیمان ابراهیم است. سؤال اساسی آنکه نسبت موارد یاد شده با منافع ملی ایران چیست؟
برای دولت ترامپ آنچه در محیط داخلی آمریکا اهمیت دارد، برساخت تصویری «صلح طلب» میان پایگاه رأی انزواگرای حزب جمهوری خواه است. در حالی که نئوکانها و اوانجلیکهای دست راستی حزب همراه با لابی صهیونیستی به دنبال تضعیف ایران و محور مقاومت بهوسیله جنگ افروزی بیشتر در منطقه هستند، ترامپ و معاونانش مانند ونس و ویتکاف وظیفه ساختن تصویری صلح طلب از دولت کنونی آمریکا نزد افکار عمومی دارند.
برهمین اساس، استیو ویتکاف با همراهی دوحه در حال پیشبرد طرح آتشبس 60 روزهای است که طبق آن بدون آنکه چشم اندازی روشنی برای پایان جنگ در غزه ترسیم شود، زمینه آزادی 20 اسیر زنده مانده صهیونیست فراهم خواهد شد. در حالی که دولت کنونی آمریکا و حماس ظاهرا چراغ سبز رسیدن به نقطه آتشبس را صادر کردند، اما تحولات جاری در بیت حانون نشان دهنده تغییر معادلات میدانی به نفع مقاومت است.
در جریان کمین اخیر گردانهای عزالدین القسام در شمال غزه، دستکم پنج نظامی صهیونیست به وسیله بمب کنار جادهای هلاک و جمعی دیگر به شدت زخمی شدند. در چنین شرایطی صهيونيستهای افراطی حاضر در کابینه نتانیاهو بیش از گذشته با برقراری آتشبس مخالفت کردند و خواستار تداوم جنگ و استفاده از «سلاح گرسنگی» علیه غیرنظامیان هستند.
دومین پرونده روی میز نتانیاهو- ترامپ، توسعه پیمان ابراهیم است. آنگونه که منابع نزدیک به کاخ سفید اعلام کردند، دولت کنونی آمریکا سعی دارد امکان سیاسی لازم را برای پیوستن جمع کثیری از دولتهای عربی- اسلامی به این پیمان با استفاده از ابزارهای مختلف فراهم کند. سوریه، لبنان، پادشاهی سعودی و قطر در صدر این لیست قرار دارند.
البته برخی منابع غیر رسمی کشورهایی همچون عمان، پاکستان و مالزی را دیگر نامزدهای پیوستن به پیمان اعلام کردند. با توجه آنکه در شرایط کنونی رژیم صهیونیستی قصد ندارد به جنگ غزه پایان دهد و نقشه راهی برای تن دادن به ایده دو دولتی ترسیم کند، بعید است دولتهای حاشيه جنوبی خلیج فارس خطر عادی سازی روابط و آشوب داخلی را به جان بخرند.
سوریه جولانی که بهتازگی از فهرست تحریمهای آمریکا خارج و به متحد تلآویو در مسیر سرکوب مسیر لجستیکی مقاومت در جنوب سوریه تبدیل شده است، قصد دارد در ازای تضمین بقای حکومتش، به عنوان عضو جدید پیمان ابراهیم معرفی شود. نکته کلیدی آنکه در هر توافق احتمالی امکان بازگشت بلندیهای جولان به سوریه تقریباً صفر و رؤیای سوریه یکپارچه در حال پیوستن به تاریخ است.
در لبنان نیز آمریکاییها به دنبال خلع سلاح حزب الله و فراهم کردن زمینه لازم برای عادی سازی روابط بیروت- تلآویو هستند. تحرکات اخیر ارتش صهیونیستی در جنوب لبنان و تلاش برای مقابله با استقرار نیروهای رضوان در پایین دست رودخانه لیتانی در این روند قابل تحلیل است.
بعید است دولتهای حاشيه جنوبی خلیج فارس خطر عادی سازی روابط و آشوب داخلی را به جان بخرند
آخرین و شاید مهمترین دستورکار سفر نتانیاهو به آمریکا، بررسی پرونده ایران و آینده تقابل میان محور مقاومت و محور عبری- غربی است. بی بی در جریان تجاوز به ایران قصد داشت در 72 ساعت نخست با هدف قرار دادن مقامهای ارشد نظام، اخلال در چرخه فرماندهی نظامی و درنهایت از بین بردن ابزارهای قدرت ایران به پیروزی دست یابد، اما رهبری هوشمندانه آیت الله خامنهای (مد ظله العالی)، رهبر معظم انقلاب اسلامی سبب شد کمتر از 24 ساعت «اتاق فرماندهی نیروهای مسلح» احیا و نخستین حملات علیه اهداف راهبردی رژیم صهیونیستی آغاز شد.
با تغییر وضعیت میدانی صهیونیستها به سراغ آمریکا رفتند تا بتوانند بهوسیله آتشبس از تیررس نیروهای مسلح ایران خارج شوند. با وجود دفع اولیه و موفقیت آمیز تجاوز ارتش صهیونیستی، به نظر میآید در سفر به واشنگتن به دنبال جلب نظر مجدد ترامپ و آغاز دور جدید تجاوز علیه ایران و سایر ارکان محور مقاومت است.
واقعیت آنکه رژیم صهیونیستی بدون کمک لجستیکی- اطلاعاتی آمریکا توان کافی برای حمله به تهران ندارد و نتانیاهو این مهم را به خوبی درک کرده است.
سیاست ورزان مرز مشخصی میان «عقلانیت محافظه کارانه» و «بیباکی پر خطر» تعیین نکردند و معتقدند، در جهان سیاست حاکم میتواند به مثابه روباه یا شیر دائم چهره عوض کند و به حفظ منافع خود بپردازد. درک این نکته به تصمیم سازان، تصمیم گیران و مجریان سیاست خارجی کمک خواهد کرد تا بتوانند راهبرد هوشمندانه و تاکتیکهای متناسب با راهبرد اتخاذ شده را تدوین و آماده تقابل با چالشهای پیش روی کشور باشند.
دولت کنونی آمریکا در عمل نشان داده است سیاست غرب آسیای خود را در اختیار راست گرایان صهیونیست قرار میدهد و فعلاً قصد ندارند منافع واشنگتن را در منطقه به خطر بیندازند. در چنین شرایطی لبخندها و وعدههای ترامپ در امتداد اقدامات تجاوزکارانه نتانیاهو قرار دارد. تجربه 9 ماه اخیر این درس را برای سیاست گذاران ایرانی دارد که نباید «شکاف ساختگی» میان ترامپ و نتانیاهو را جدی گرفت و باید این دو موجودیت سیاسی را در یک بستر تحلیل کرد.
مذاکرات برنامه ریزی شده میان ایران و آمریکا امکان دارد همانند پنج دور قبلی مذاکرات عمان تنها «وقت کشی» برای فریب تهران و فراهم کردن فرصت لازم برای تجاوز مجدد رژیم صهیونیستی باشد. به بیان دیگر، حفظ عینک بدبینی در شرایط کنونی لازم است و کشور باید تمام تلاش خود را برای هر تهدید وجودی به کار بندد.