به گزارش «راهبرد معاصر»؛ با وجود گذشت ۲۱ ماه از جنگ رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه و زمانی که منطقه شاهد تحولات بزرگی است، سیاست فعلی صهیونیسم بر شکل جدیدی از جنگ، یعنی استفاده از گرسنگی به عنوان سلاحی علیه 2 میلیون فلسطینی ساکن نوار محاصره شده غزه تمرکز دارد. همه اینها در مقابل دیدگان جهانیان و با پوشش آشکار آمریکا در حال وقوع است.
چگونه میتوانیم واقعیت وضعیت امروز نوار غزه را درک کنیم؟ این نوار عمداً و به طور ساختاری در محاصره و گرسنگی قرار گرفته است تا به هدف اعلام شده رژیم صهیونیستی از آغاز جنگ که تا به امروز آن را رها نکرده است، دست یابد؛ یعنی آوارگی و تحقق نفرتپراکنی جناح راست در کابینه بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی که خواستار تثبیت اشغال و اخراج فلسطینیان از سرزمین خود است. این موضوع با حل مناقشه با مردم فلسطین به وسیله زور پس از نابودی غزه و تبدیل آن به منطقهای غیرقابل سکونت محقق میشود.
هر کسی تاریخ درگیری فلسطین و رژیم صهیونیستی را بررسی کند، کاملاً متوجه خواهد شد این تنش هرگز درگیری مرزی نبوده و کاملاً برعکس مبارزه ای برای بقاست
ماههاست نوار غزه در محاصرهای طاقتفرسا قرار دارد، همراه با بمبارانهای وحشیانه و ساختاری، تخریب مداوم، بسته شدن گذرگاهها و جلوگیری از رسیدن کمکهای بشردوستانه به آژانسهای سازمان ملل متحد و آنروا. در راهبردی عمدی برای ایجاد وضعیتی از فروپاشی اجتماعی ای که فلسطینیان را ماههای جنگ به سمت آوارگی و جابجایی اجباری داخلی سوق میدهد، نانواییها نیز همچنان بسته هستند. این روش و آمادهسازی آشکار برای آوارگی گستردهای است که به تازگی در تماسهای رسمی رژیم صهیونیستی با برخی کشورها، مانند لیبی و اتیوپی برای موافقت با پذیرش پناهندگان فلسطینی از نوار غزه با هدف اجرای طرح آوارگی آشکار شد.
خطر این طرح فراتر از صرفاً ایجاد رنجهای موقت و زودگذر یا بحران محاصره موقت برای زیر فشار قرار دادن روند مذاکرات سیاسی در دوحه و مصر و هدفش تغییر شکل نقشه جمعیتی نوار غزه برای خدمت به پروژه نظارتی رژیم صهیونیستی و به دنبال آن اخراج و آوارگی، این بار با استفاده از ابزارهای محاصره و گرسنگی است.
از نظر تاریخی، هر کسی تاریخ درگیری فلسطین و رژیم صهیونیستی را بررسی کند، کاملاً متوجه خواهد شد این تنش هرگز درگیری مرزی نبوده و کاملاً برعکس مبارزه ای برای بقاست؛ مبارزهای بر سر اینکه چه کسی در این سرزمین دوام خواهد آورد و به آن وابسته خواهد ماند. نخستین تجربه آوارگی سال ۱۹۴۸ میلادی بهترین گواه این موضوع است، زیرا با آوارگی آغاز و سپس به ارتکاب قتل عامهای وحشتناک کشیده شد.
جنگ وحشیانه جاری، این مفاهیم را دوباره زنده کرده است و واقعیتها ثابت کردهاند مهاجرتی که سال ۱۹۴۸میلادی رخ داد، خاطرهای گذرا نبود، بلکه فرآیندی مداوم بود. این نقشهها به شیوهای مشابه، به وسیله کشتار و آوارگی مداوم که فلسطینیان را مجبور کرده است در جست وجوی پناهگاهی امن، سرپناه یا معیشت و در خستگی مداوم زندگی کنند، در حال بازتولید هستند. این راهبردی بلندمدت است که فلسطینیان را به زندگی در محیطی سوق میدهد که زندگی را خشن جلوه می دهد و آنها را به هدف راهبردی تفکر در زمینه مهاجرت و جست وجوی آن، چه داوطلبانه و چه با زور سوق میدهد.
پیامدهای این واقعیت که در ماشین جنگی رژیم صهیونیستی در نوار غزه تجسم یافته به طرز بینظیری فاجعهبار است. این واقعیت به وسیله ابزارهای محاصره و گرسنگی، فاجعهای دوباره و خلاء جمعیتی ایجاد می کند و راه را برای تحمیل واقعیتی صهیونیستی که با اهداف این رژیم برای الحاق، کنترل و گسترش جاهطلبیهای صهیونیسم بر مبنای اشغال سرزمین فلسطین سازگار است، هموار میکند.
از نظر سیاسی، طرح جابجایی همراه با تصمیمات اخیر رژیم صهیونیستی برای پایان دادن به کار آنروا در سرزمینهای فلسطینی به عنوان سازمانی که درگیری را طولانیتر و شعلهورتر میکند، ایده حق بازگشت به عنوان اصل ملی فلسطینی را از بین میبرد.
وقتی فلسطینیان مجبور به پذیرش چنین واقعیتی میشوند، باید یک گزینه انتخاب کنند، بدون هیچ گزینه دیگری و آن هم آوارگی است. در این زمینه موضوعی بسیار جدی وجود دارد، زیرا سیاست طولانی مدت گرسنگی به نتیجهای ناگوار، یعنی آوارگی و چرخه بیپایان رنج منجر خواهد شد. این موضوعی است که نه تنها در سطح شخصی، بلکه در سطح آرمان فلسطین به طور کلی نیز بر فلسطینیان تأثیر میگذارد و اساساً با موجودیت فلسطین مرتبط است.
آنچه امروز اتفاق میافتد، محاصره موقت نیست، بلکه اجرای دقیق طرحی در حال اجراست، طرحی که با مهندسی گرسنگی فعلی آغاز میشود و با بازمهندسی جمعیتی کل موجودیت فلسطین پایان مییابد.
در مواجهه با این طرحها، سؤالی مطرح میشود؛ اینکه برای مقابله با پروژههایی که با هدف از بین بردن موضوع پناهندگان فلسطینی و حق بازگشت و باقی ماندن در سرزمین فلسطین انجام میشود، چه چیزی لازم است؟
سیاست طولانی مدت گرسنگی به نتیجهای ناگوار، یعنی آوارگی و چرخه بیپایان رنج منجر خواهد شد
درباره موضوعات حیاتی راهبردی جامع برای خنثی کردن طرحها مورد نیاز است. در اینجا، من درباره کمپینهای رسانهای و بیانیههای محکومیت صحبت نمیکنم، بلکه درباره اهمیت و ضرورت تدوین طرحی برای حمایت و تقویت پایداری شهروند فلسطینی در سرزمین خود با استفاده از تمام ابزارهای ممکن صحبت میکنم. این طرح با هدف تحکیم ملت فلسطین در سرزمین خود و فراهم کردن تمام عناصر پایداری و مقاومت برای آنها، مقابله با چالشهای این آرمان و تلاش برای زنده نگه داشتن آرمان فلسطین در تمام جنبههای آن در ذهن عرب و وجدان همه ملتهایی که از فلسطین و همه ملتهای آزاد جهان حمایت میکنند، انجام میشود.
وضعیت در نوار غزه بسیار پیچیده است. گرسنگی به عنوان سلاح، نه امروز آغاز و نه در این لحظه متولد شده است. بلکه امروز در مرحلهای تجربه و آزمایش میشود که برای آرمان فلسطین، در اصل به عنوان آرمانی عادلانه بسیار خطرناک است.
مهمترین درس اینجا، پایداری ملت فلسطین در سرزمینشان و بدون شک مهمترین نبرد است. غزه، پس از 21 ماه جنگ نسلکشی و پاکسازی قومی و با وجود گرسنگی و محاصره، از شکسته شدن یا مصالحه بر سر عزت خود خودداری میکند. مردم فلسطین استوار ایستادهاند و معتقدند آزادی درّ گرانبهایی است، حتی گرانبهاتر از قرص نانی که برای آن چانه میزنند.
غزه با صدای بلند و واضح به جهانیان میگوید، عزت و آزادی از هر قرص نانی که در تحقیر خیس شده باشد، ارزشمندتر است و غزه و تمام فلسطین شاهد خواهند بود سلاح گرسنگی ضعیفتر از ریشهکن کردن مردمی است که حق و آرمانی دارند و تصمیم گرفتهاند زندگی را در شنهای خود بکارند؛ مهم نیست چرخههای کشتار، محاصره و گرسنگی چقدر شدید باشد.