به گزارش راهبرد معاصر؛ بنا بر سنت سایت راهبرد معاصر متناسب با اتفاقات پیرامونی دنیای سیاست به جایابی تحریم می پردازیم، به همین خاطر پیشتر در زمینه های مختلف از جمله صنعت پتروشیمی، فلزات و بانک مرکزی و صندوق توسعه به بررسی روند تحریم ها پرداختیم و در مطلب «آینده فشارهای اقتصادی علیه ایران در دوره پس از انقضای فشار حداکثری» گفته شد دیگر سیاست فشار حداکثری به تاریخ انقضای خود رسیده و آمریکا نوع دیگری از بازیگری را برای خود انتخاب کرده است، این نکته ای بود که اندیشکده CSIS مفصل بدان پرداخته بود. هرچند دیری نپایید و کرونا مختصات اقتصاد سیاسی جهانی را به کلی به هم ریخت، در این فضای جدید اتفاقات جالبی در حال رخ دادن است که مرور آنها برای ثبت در تاریخ بد نیست.
پیش از آنکه به این موضوع بپردازیم که بایستی به این نکته مهم بپردازیم که اساسا سیاست تحریم برای چه منظوری وضع میشود؟ در این رابطه پیشتر به بررسی نسلهای مختلف تحریمی پرداخته بودیم، تحریمها بر اساس کارکرد و سابقه تاریخی طبقهبندیهای مشخصی دارند ولی در این نوشتار به منظور ارزیابی موفقیت سیاستهای تحریمی و بررسی برونداد این سیاستها باید به فلسفه ذاتی این تحریمها اشاره کرد. یک تحریم؛
سیاست های دستگاه حاکمه آمریکا علیه ایران در طی زمان اشکال مختلفی را به خود دیده است، از سیاست ممانعت از صدور انقلاب در دهه ابتدایی انقلاب تا سیاست جنگ در دو میدان اصلی در دوره اوباما، پس از روی کار آمدن ترامپ در آمریکا البته سیاست آمریکا علیه ایران جلوه جدیدی به خود گرفت، این سیاست چیزی نبود به جز سیاست فشار حداکثری، در این سیاست ترامپ سعی کرد تا با بالنده کردن سیاست های تحریمی اوباما ایران را بر سر میز مذاکره بنشاند تا بر سر مسائلی فراتر از مسائل هسته ای مذاکره شود ولی پافشاری و مقاومت کشور ما در این دوره سه ساله باعث شد تا این سیاست نیز نتواند به اهداف مدنظر ترامپ دست یابد،
تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران و برخوردهای سخت امنیتی میان ایران و آمریکا مقدمات لازم را برای ورود فاز رویارویی ایران و آمریکا به مراحلی جدید را پدید آورد، در این رویارویی ابعاد جدیدی به سیاستهای پیشین آمریکا اضافه شد.
سبک تحریمی آمریکا بسیار آموزنده است، در این سبک از تحریم کردن همزمان با اعمال فشار برای قطع روزنه های تنفس اقتصاد کشور هدف به منظور حفظ منافع کشور ثالث، آمریکا جریانهای تجاری خود را جایگزین این قطع رابطه میکند، به عنوان مثال آمریکا با از دور بیرون کردن نفت ایران به مرور(که با اعلام مهلتهای تحریمی همراه بود) نفت شیل خود را جایگزین نفت ایران در بازارها کرد.
اما این اتفاق ظاهرا خوشایند سایر کشورهای تولیدکننده نبود، چرا که این ورود آمریکا به کلی مختصات کنشگری و اقتصاد سیاسی این بازار را به هم ریخته بود و در اولین فرصت که همان کرونا بود، به خصوص عربستان و روسیه این صحنه را به هم زدند و اکنون آمریکا در این زمینه در خلع سلاح شدن هستند.
ولادیمیر پوتین دیروز در دیدار با الکساندر نواک، وزیر انرژی این کشور اعلام کرد عربستان قصد دارد از شر رقبای خود یعنی صنعت نفت شیل خلاص شود و برای این کار، مجبور شد قیمت نفت را به پایینتر از ۴۰ دلار برای هر بشکه برساند. پوتین اظهار کرد که روسیه از ایالات متحده و دیگر تولیدکنندگان بزرگ نفت میخواهد تولید نفت را بهطور مشترک کاهش دهند تا با این کاهش تولید مشکلاتی از قبیل قیمتهای پایین و تقاضای ضعیف را برطرف کنند. خبرگزاری ریانووستی نیز در گزارشی به نقل از وزیر انرژی روسیه اعلام کرد: با اینکه ایالات متحده محدودیتهای قانونی درباره کاهش تولید نفت دارد، اما باید درباره آن انعطافپذیر باشد.
تحریم را نه به عنوان یک سیاست یک جانبه که باید به صورت یک سیاست چندجانبه و یک بازی استراتژیک میان بازیگران دید، البته این چندجانبه دیدن بستگی بالایی به این دارد که نوع بازیگری طرفها چگونه است یا قدرت هر کدام چقدر باشد. به صورت مشخص آمریکا با شیوع کرونا تمرکزش را بر روی بسیاری از مسائل حداقل به صورت موقت از دست داد، همچنین نوع بازیگری چین و روسیه در داستان شیوع کرونا نشان از این بود که قدرت غرب و آمریکا در دوره کنونی به شدت کاهش یافته است.
تا پیش از شیوع کرونا با یک همروندی بزرگ برای فشار بر روی ایران مواجه بودیم، جریانهایی مانند بعضی چالشهای مالیه عمومی دولت، پرونده FATF و مسائلی مانند آن در حال ایجاد چالشهای عدیدهای برای ایران بود، آمریکا نیز در این میان قصد داشت تا از این چالشها بهره برده و کمپین های تحریمی بیشتری را برای ایران ایجاد کند، یکی از این چالشها پرونده سقوط هواپیمای اوکراینی بود که مسائل خاص خود را ایجاد میکرد.
به دلیل بروز پدیده کرونا چین یک پروژه دیپلماسی عمومی بزرگ را به منصه ظهور میگذارد؛ در این پروژه بزرگ یک پازل اقتصادی نیز در جریان است که برای ایران یک خط اعتباری بزرگ را فراهم می آورد، آمریکا ولی در این میان چون کنترلش بر روی خطوط اعتباری ایران را از دست رفته میبیند سعی میکند تا با منابع قفل شده ایران در کره جنوبی بازی کرده تا قافیه را نبازد؛ نتیجه یک بازی استراتژیک است که به نفع ایران تمام میشود.
بنا بر اخبار رسیده ظاهرا با وام ایران در صندوق بین المللی پول موافقت نشده و رایزنی ها ادامه دارد با توجه به موضوع ثابت آمریکا علیه ایران به نظر میرسد حداقل یکی از کشورهای اروپایی با این وام مخالف بوده است.