امارات به دنبال بازسازی روابط با تهران است-راهبرد معاصر
در اقدامی نادر، سوئیس فعالیت حزب‌الله را ممنوع کرد هشدار عراقچی درباره طراحی آمریکا و اسرائیل برای تجزیه کشورهای اسلامی اشغال ۴۴۰ کیلومتر مربع از اراضی سوریه توسط رژیم صهیونیستی  آغاز نشست وزیران خارجه دی ۸ در قاهره با حضور عراقچی نخستین رئیس‌جمهور فرانسه که به مجازات زندان محکوم شد افزایش آلودگی هوا در شهر‌های صنعتی تا ۳ روز آینده رسانه عبری: حماس موفق به احیای خود در نوار غزه شده است محمود عباس برای شرکت در اجلاس دی۸ به مصر سفر می‌کند دیدار خداحافظی سفیر پرتغال در تهران با عراقچی گروسی: برجام دیگر موضوعیت ندارد؛ توافق اصلی را می‌توان به عنوان یک مبنا به کار گرفت شین‌بت مدعی دستگیری فردی به اتهام جاسوسی برای ایران شد رسانه صهیونیستی: اسرائیل برای حمله به یمن آماده می‌شود  کارشناس اسرائیلی: احتمال سقوط پادشاهی اردن بسیار زیاد است خشم ایران از حمله هوایی آمریکا و انگلیس به یمن رسانه عبری: سامانه شلیک خودکار در کرانه باختری مستقر می‌شود
کامران کرمی، کارشناس مسائل غرب آسیا در گفتگو با راهبرد معاصر مطرح کرد:

امارات به دنبال بازسازی روابط با تهران است

پس از گسترش شیوع کروناویروس در سطح جهان و ورود آن به ایران، شاهد کمک های بشردوستانه امارات به ایران و رایزنی وزرای خارجه دو کشور در خصوص مسائل منطقه بودیم.
کامران کرمی؛ کارشناس مسائل غرب آسیا
تاریخ انتشار: ۱۵:۵۸ - ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - 2020 May 14
کد خبر: ۴۲۹۱۵

به گزارش راهبرد معاصر؛ پس از گسترش شیوع کروناویروس در سطح جهان و ورود آن به ایران، شاهد کمک های بشردوستانه امارات به ایران و رایزنی وزرای خارجه دو کشور در خصوص مسائل منطقه بودیم. از سوی دیگر در تحولات بحران یمن و لیبی، ابوظبی با حمایت از گروه های نیابتی خود یعنی شورای انتقالی جنوب و خلیفه حفتر درصدد تامین منافع ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک خود می باشد و همین امر منجر به تیرگی مناسبات این کشور با عربستان سعودی شده است. بنابراین این پرسش مطرح خواهد شد که چه تحولاتی باعث شده است تا امارات متحده عربی به بهانه اپیدمی کرونا ویروس، به برقراری روابط نزدیک تر با جمهوری اسلامی ایران روی آورد؟ و از سوی دیگر تحولات جدید یمن و لیبی چه تاثیری بر مناسبات ابوظبی با کشورهای منطقه به طور خاص عربستان سعودی گذاشته است؟ راهبرد معاصر برای واکاوی نقش امارات متحده عربی در تحولات منطقه ای غرب آسیا، گفتگویی را با کامران کرمی کارشناس مسائل غرب آسیا صورت داده است که در ادامه می خوانید:

 

امارات متحده عربی در طی چند سال گذشته در قالب ائتلاف سازی نوین با عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی بر مهار و مقابله با قدرت و نفوذ ایران در منطقه همکاری کرده اند که عرصه های منازعه را می توان شامل بحران سوریه؛ مسئله هسته ای ایران ( برجام) و نقش لابی های عرب در تاثیرگذاری بر دولت ترامپ برای اعمال فشار حداکثری اشاره کرد، اما چه تحولاتی باعث شده است تا امارات متحده عربی به بهانه اپیدمی کرونا ویروس، به برقراری روابط نزدیک تر با جمهوری اسلامی ایران روی آورد؟

تغییر رویکرد امارات نسبت به ایران ریشه در سه سطح تحلیل دارد: سطح اول و دوم بین المللی و منطقه ای است، که از همپوشانی تاکتیکی در چارچوب استراتژی دولت ترامپ برخوردار است و از سال 2017 با سفر رئیس جمهوری آمریکا به عربستان کلید خورد. این ائتلاف در طول سه سال اخیر عملا نتوانسته است زمینه های تغییر رژیم تا تغییر رفتار ایران در منطقه را فراهم کند. اعمال تحریم های گسترده، قرار دادن سپاه در لیست گروه های تروریستی، ترور سردار قاسم سلیمانی، فشارهای موشکی و... نه تنها ایران را در موضع تدافعی قرار نداد، بلکه باعث شد تا جمهوری اسلامی از طریق نایبان منطقه ای خود وارد فاز تهاجمی شود که به شکل حملات موشکی انصارالله به خاک ریاض، انفجار نفت کش ها در خلیج فارس، سقوط پهپاد آمریکایی، انفجار تاسیسات نفتی آرامکو و موشک باران پایگاه آمریکایی عین الاسد جلوه گر شد. این مسئله در کنار فرسایشی شدن جنگ یمن و بروز برخی اختلافات میدانی در جنوب یمن میان ابوظبی و ریاض باعث شد تا مقامات امارات به این نتیجه برسند که استراتژی دنباله روی از آمریکا و عربستان سعودی نه تنها نتوانسته منجر به فشار بر ایران و آمدن به پای میز مذاکره شود، بلکه ایران در صدد برآمده تا هزینه های تحمیل فشار بر خود را بر دول عربی خلیج فارس برای شراکت در کمپین ترامپ تحمیل کند. این وضعیت عملا امارات را به این نتیجه رسانده که نباید تمامی تخم مرغ های خود را در سبد عربستان و آمریکا قرار دهد.

 

این تجدیدنظر ریشه در سطح دیگری از تحلیل دارد و آن سطح داخلی و بروز برخی انتقادات از رویکرد سیاست خارجی ابوظبی و شخص محمد بن زاید دارد که عمدتا از سوی حاکم دبی شیخ محمد بن راشد آل مکتوم مطرح شد. مبنی بر این استدلال که تداوم دشمن تراشی هزینه های جبران ناپذیری را بر اقتصاد امارات و بخصوص دبی تحمیل خواهد کرد. مجموع این سه سطح امارات را در مقطع کنونی به این جمع بندی رسانیده است که می بایست قدری از سطح تنش با ایران را کاست و به سمت بازسازی راهبرد اعتمادسازی حرکت کرد.

 

در بحران یمن پس از شکست های متعدد ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی در مقابل جنبش انصارالله، اعلام یک جانبه آتش بس توسط عربستان سعودی پس از درخواست مارتین گریفیتس نماینده ویژه سازمان ملل در امور یمن، با چه نیات و مقاصدی به اجرا در آمده است؟ آیا عربستان سعودی با اعلام آتش بس درصدد پایان دادن به جنگ بود یا نیت دیگری داشت؟

الگوی رفتاری عربستان سعودی در یمن بخصوص با نقض مکرر آتش بس در طول سال های اخیر بیانگر این مسئله است که عمدتا ریاض در شرایطی تن به آتش بس موقت داده که در شرایط ضعف در مقابل انصارالله و گروه های یمنی قرار داشته است و از این لحاظ تلاش کرده تا با تاکتیک مصالحه نمادین، زمینه را برای سازماندهی قوا و تجهیزات و بازآفرینی مجدد صحنه میدانی از سوی متحدین خود فراهم کند. در این میان فعال کردن میانجی ها برای مذاکره و همزمان پوشش رسانه ای گسترده برای فشار بر طرف مقابل و القای این دیدگاه که انصارالله با نقض آتش بس نه تنها به دنبال مذاکره نیست، بلکه در تلاش است تا رایزنی های فرستاده سازمان ملل را نیز تحت شعاع قرار دهد، بخش دیگری از سیاست مقامات سعودی برای تن ندادن به میز مذاکره است. در واقع این الگو حداقل در یکسال اخیر از سوی عربستان بارها جلوه گر شده و علت اصلی آن عدم توجه ریاض به تغییر زمینه های میدانی در جنگ یمن و این واقعیت است که در شرایط کنونی انصارالله نه تنها یک واقعیت غیرقابل انکار است، بلکه نماینده طیف وسیعی از نه تنها شیعیان بلکه مردم یمن است که مقاومت در مقابل مهاجمان را به عنوان استراتژی خود برگزیده اند.

 

در جدیدترین تحولات یمن، شورای انتقالی جنوب در استان جنوبی عدن اعلام خودمختاری کرد و این رویداد چه تاثیری بر مناسبات ابوظبی و ریاض خواهد گذاشت و تکلیف توافق نامه ریاض که برای وحدت اعضای ائتلاف عربی در مقابله با حوثی ها ایجاد شده بود چه خواهد شد؟

جدا از برخی اهداف مهم اقتصادی که امارات در جنوب یمن بخصوص استفاده از بنادر جنوبی و دسترسی به آبهای آزاد برای انتقال کالا و سرمایه گذاری دارد، هدف ریاض و ابوظبی از تقسیم کار در جنوب یمن این بود که بتوانند پروژه خودمختاری جنوبی ها در یمن را به سمت استراتژی تجزیه هدایت کنند، اگر جنگ فرسایشی یمن همچنان تداوم پیدا کند و انصارالله متقاعد به مذاکره در شرایط ضعف نگردد. اما به دلیل وجود برخی منافع متضاد که از قبل نیز بین ریاض و ابوظبی بروز کرده بود و همچنین زیرکی امارات برای برتری بخشی به نفوذ خود در جنوب یمن در زمانی که نیروهای تحت فرمان عربستان به دلیل درگیری های ریاض در جبهه شمالی تمرکز راهبردی را بر مناطق تحت سلطه از جمله در جزیره سقطری ندارند، اختلافات بیش از پیش نمایانگر شد و عملا آن تقسیم کاری که در توافق نامه ریاض بین عربستان و امارات قرار بود تکلیف آرایش نیروها را روشن کند فعلا به حالت تعلیق درآمده است. بنظر می رسد که اختلافات دو کشور در جنوب یمن بیشتر تاکتیکی است، اما در سطح راهبرد بین دو کشور از لحاظ سوق دادن جنوب یمن به سمت خودمختاری بیشتر و سپس تجزیه اتفاق نظر وجود دارد.

 

با توجه به این که در کمتر از 48 ساعت از یک سو شورای انتقالی جنوب و از سوی دیگر خلیفه حفتر در لیبی (متحدان نزدیک ابوظبی) بر علیه هر گونه توافق نامه صلح گذشته خود را حاکم یک منطقه معرفی کرده اند، به نظر شما ابوظبی چه اهدافی را در منطقه در ذهن خود می پروراند؟

بازی امارات در یمن و لیبی یک بازی کاملا عملگرایانه مبتنی بر عناصری از کنترل و نفوذ و تبدیل آن به ارزش افزوده اقتصادی است و این تا حد زیادی بر عکس عربستان است که درگیر یک بازی ژئوپلیتیکی با جلوه های پررنگی از عناصر هویتی و گفتمانی است. در ثانی امارات به دنبال این است تا در زمانی که از سوی ریاض ضعف مشاهده می شود، بتواند نیروهای تحت امر خود را در این دو جبهه تقویت کند تا در آینده سیاسی منطقه، فضا برای بازی فراهم شود. بنابراین می توان مشاهده کرد که عملا امارات تا حدی از استراتژی دنباله روی از ریاض عدول کرده و طیفی از عناصر موازنه نرم تا سخت را در مقابل عربستان بروز داده است.

 

در سوال پایانی، آینده یمن را چگونه ارزیابی می کنید و چه سناریوهایی برای آن متصور هستید؟

با توجه به روندی که در یمن قابل رصد است، می توان برای آینده میان مدت یمن یعنی بازه زمانی 2-5 سال آینده دو سناریو مطرح کرد که خروجی مشترک این دو سناریو تداوم بحران و منازعه در یمن خواهد بود.

 

سناریو اول، خروج عربستان سعودی از یمن و شکل گیری مذاکرات سیاسی بین عربستان و انصارالله و پذیرش نسبی این گروه در یمن اما با عدم عمل به مفاد سیاسی این توافق و چرخه ای از درگیری بین دو طرف بخصوص در مرزهاست. این سناریو همچنین می تواند شکل گیری مذاکرات سیاسی اگر نه فراگیر، بلکه با شمولیت رضایت بخش با حضور یمنی ها را به دنبال داشته باشد که در انتقال سیاسی و شکل گیری دولتی به نمایندگی از جنوبی ها و شمالی ها موفق عمل کند. اگرچه با توجه به پیچیدگی های صحنه میدانی یمن، تحقق بخش دوم این سناریو تا حدی سخت و دشوار خواهد بود و عدم تحقق آن مساوی با تداوم منازعه درونی در یمن خواهد بود.

 

سناریو دوم، تجزیه یمن به دو قسمت جنوبی و شمالی است که زمینه را برای منازعه درون یمنی و برون یمنی-عربستان-امارات فراهم می کند که این اتفاق فضا را برای تبدیل شدن یمن به یک سوریه دیگر و حضور ایران، روسیه و آمریکا بعنوان بازیگران ذینفوذ در این منازعه فراهم می کند. این سناریو زمانی بیشتر تقویت خواهد شد که روند تقویت طیف متمایل به تجزیه در جنوب یمن تقویت گردد و در اکثر استان های جنوبی شامل حضرموت، المهره، شبوه، ابین و عدن این گروه بتوانند دیگر جناح های جنوبی را متمایل به جدایی کنند. همچنین فرسایشی شدن جنگ یمن و عدم شکل گیری مذاکرات سیاسی فراگیر میان گروه های یمنی و نوعی همسویی بین آمریکا و روسیه در تقویت عناصر واگرا در یمن می تواند بیش از پیش این سناریو را به واقعیت نزدیک کند.

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار