ثبات در بازارهای دلالی؛ عامل هدایت نقدینگی به بازار سرمایه-راهبرد معاصر
یادداشت اختصاصی هوشنگ شجری، اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان

ثبات در بازارهای دلالی؛ عامل هدایت نقدینگی به بازار سرمایه

پولی که از پس اندازهای مردم خارج میشود بستگی به خدمات های سیستم بانکی کشور دارد، عملیات بازار باز که در تمام دنیا انجام میشود به این معناست که از طریق بدهکار کردن دولت مانعی در برابر فشار نقدینگی ایجاد شود، به عبارتی وجوه را از سپردههای مردم به حسابهای بانک مرکزی منتقل کنیم، یعنی انتقال نقدینگی از بخش خصوصی به بخش عمومی. در تمام کشورهای دنیا این سیستم ده ها سال سابقه دارد و بدهی خطرناکی نیز به شمار نمی رود چرا که جریان پول کشور به صورت معمول باید کنترل می شود
هوشنگ شجری؛ اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۱ - ۱۵ تير ۱۳۹۹ - 2020 July 05
کد خبر: ۴۹۰۹۴

ثبات در بازارهای دلالی؛ عامل هدایت نقدینگی به بازار سرمایه

به گزارش راهبرد معاصر؛ نقدینگی کشور از مرز ٢۶٠٠ هزار میلیارد تومان عبور کرد، موضوعی که وقتی از آن سخن به میان می آید دلهره و ترس همگانی به دلیل تبعات تورمی آن را دامن می‌زند، در حالی که اگر تعریف دقیقی از نقدینگی ارائه دهیم متوجه می شویم تورم کشور ناشی از افزایش نقدینگی به شکلی که گفته می شود نیست. نقدینگی عبارت است از اسکناس یا پولی که دست مردم یا به عنوان سپرده بانکی نزد سیستم بانکی یا بانک مرکزی است که از آن به عنوان سپرده‌های دیداری بلند مدت و سپرده های معمولی یاد می شود، به نحوی که می توان گفت حدود ٩۶ درصد از کل نقدینگی کشور مربوط به انواع سپرده های مردم نزد سیستم بانکی است. بنابراين پول های بانکی رقم‌ بالایی به شمار نمی‌رود، لذا موضوع کاهش نقدینگی طرح بحث درستی نیست چرا که نمی توان سپرده‌های مردم را کاهش داد به این دلیل که سپرده های مردم از سیستم بانکی خارج نمی‌شود، اما هنگام خرید اعم از خرید اوراق بهادار، کالا یا خدمات پول از حساب من یا شما به حساب دیگری واریز می‌شود، به عبارتی پول از سیستم بانکی خارج نمی‌شود، بلکه توزیع نقدینگی صورت می گیرد، لذا تا زمانی که مردم از خدمات بانکی و سپرده های بانکی استفاده‌ کنند معمولاً نقدینگی افزایش پیدا می‌کند، به عبارتی مدیریت نقدینگی موضوع بسیار مهمی است چرا که در هنگام توزیع، پول از سپرده های ضعیف و معمولی به سپرده‌های قوی منتقل می‌شود که منجر به افزایش تورم می شود.

 

قطعا کاهش رشد نقدینگی مساله علمی و اقتصادی نیست حتی به کار بردن اصطلاح کاهش نقدینگی تعبیر غلطی است و مدیریت نقدینگی اصطلاح درستی است. به لحاظ اقتصادی رشد نقدینگی در همه کشورها امر معمولی است تفاوت رشد نقدینگی در ایران و سایر کشورها هدایت سرمایه ها به سمت بازارهای دلالی و بازار سرمایه است. نقدینگی در کشورهای توسعه یافته به دلیل تورم زا شدن وارد بازار کالا و خدمات نمی شود، بلکه راه بازار سرمایه را در پیش می گیرد. حدود ۴۰ درصد از نقدینگی کشورها وارد بازار اوراق بهادار و می شود، این نقدینگی اعم از خریداری سهام شرکت ها و اوراق بهادار دولتی، اوراق بهادار بخش خصوصی است، بنابراین منظور از مدیریت نقدینگی، جمع آوری نقدینگی از بازار کالا و خدمات و انتقال آن به طرف بازار سرمایه، بازار پول و سیستم بانکی است.


هدایت سرمایه ها به سمت بازار سرمایه به منزله ایجاد سدی مقابل سیل نقدینگی است، تحقق این امر نیازمند برنامه‌ ریزی های کوتاه مدت و برنامه های بلندمدت است. برنامه های کوتاه مدت که شامل بهبود سرویس های بانکی، بهبود خدمات بازار سرمایه، فعال کردن کارگزاری ها، جلوگیری کردن از ورود شرکت‌های ضعیف به بازار است چرا که ورود شرکت های ضعیف به بازار سرمایه موجب ناامیدی سرمایه گذاران می شود، از سوی دیگر مولفه های برنامه ریزی بلند مدت شامل گسترش بازار سرمایه در اقصی نقاط کشور و دسترسی همه مردم به این بازار است. متاسفانه آمارها نشان می‌دهد میزان نقدینگی بازار سرمایه بین ۹ تا ۱۸ هزار میلیارد تومان در روز است در حالی که از نظر اقتصادی این رقم نسبت به کل نقدینگی ٢۶٠٠ هزار میلیاردی موجود، عدد ناچیز و پایینی است، لذا این رقم باید آنقدر افزایش بیابد تا خطر نقدینگی را کاهش دهد.

 

از سوی دیگر پولی که از پس اندازهای مردم خارج می‌شود بستگی به خدمات های سیستم بانکی کشور دارد، عملیات بازار باز که در تمام دنیا انجام می‌شود به این معناست که از طریق بدهکار کردن دولت مانعی در برابر فشار نقدینگی ایجاد شود، به عبارتی وجوه را از سپرده‌های مردم به حسابهای بانک مرکزی منتقل کنیم، یعنی انتقال نقدینگی از بخش خصوصی به بخش عمومی. در تمام کشورهای دنیا این سیستم ده ها سال سابقه دارد و بدهی خطرناکی نیز به شمار نمی رود چرا که جریان پول کشور به صورت معمول باید کنترل می شود، منتهی دو مساله فرار روی ماست اینکه مردم کشور به تازگی با اوراق بهادار دولتی آشنا شده اند و این آشنایی هنوز بین همه مردم عمومیت پیدا نکرده است و به اصطلاح در سطح طبقه متوسط به بالا دیده می شود.

 

مساله دیگر کاهش بازدهی سود اوراق بهادار نسبت به میزان تورم است، لذا مردم به جای هدایت نقدینگی خود به بازار سرمایه و خرید اوراق بهادار دولتی به سمت بازارهای دلالی مثل ارز، طلا، زمین، اتومبیل و غیره می روند که منجر به افزایش تورم می شود، و باعث می‌شود نقدینگی کشور در مسیر انحرافی قرار بگیرد، لذا تا زمانی که دولت در بازارهای دلالی ارز و طلا خودرو و مسکن ثبات به وجود نیاورد مردم سرمایه های خود را به بازار سرمایه منتقل نمی کنند، لذا جهت جلوگیری از انحراف سرمایه های مردم به سمت بازارهای دلالی و سفته بازی ایجاد ثبات در این بازارها بسیار ضروری است. اگر مردم احساس کنند سودی در خرید و فروش ارز وجود ندارد، قطعا به سراغ بازار اوراق بهادار می‌روند ، اما تا زمانی که بازار ارز و طلا بی ثبات است مشکل می توان مردم را برای انتقال سرمایه های خود با سودهای ۱۸ تا ۲۰ درصدی به سمت خرید اوراق بهادار تشویق کرد، بنابراین برای ایجاد ثبات در بازارهای اشاره شده نیازمند برنامه ریزی های کوتاه و بلند مدت هستیم، در صورت برنامه ریزی درست، نقدینگی مسیر درست خود را پیدا می‌کند و مانند همه کشورها، حتی کشورهای خیلی خیلی ثروتمندی که کسری بودجه زیادی دارند اما نقدینگی آنها در مسیر درستی هدایت شده که به طور معمول خطرناک هم نیست در آینده شاهد رونق گرفتن بخش مولد اقتصاد خواهیم بود.  قطعا بانک مرکزی در این کار باید به شدت تاکید کند و با برنامه های بلندمدت، همزمان با انتشار اوراق بهادار و با ایجاد بدهی برای دولت وارد فاز ایجاد ثبات در بازارهای طلا ارز، خودرو و مسکن شود تا مردم با رغبت بیشتری اقدام به خریداری اوراق بهادار کنند.

ارسال نظر