صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

بین‌الملل

جامعه

فرهنگ‌وهنر

چندرسانه‌ای

منهای نفت

اندیشکده‌های خارجی

انتخابات

فضای مجازی

صفحات داخلی

  • ۰۲:۲۹
  • پنجشنبه ۰۶ مرداد ۱۴۰۱
  • Thursday 28 July 2022
تاریخ انتشار: ۱۳:۲۸ - ۱۹ مهر ۱۳۹۹ - 2020 October 10
کد خبر: ۶۲۳۸۱

دکترین ترامپ؛ تحت فشار قرار دادن توامان دشمنان و متحدان

ترامپ به صورت غریزی مسائل اقتصادی را از نگرانی های امنیتی و متحدان را از دشمنان تفکیک نمی کند، بلکه همه را مشمول اهرم های قدرت و نفوذ قرار می دهد. بنابراین سیاست خارجی ترامپ شامل مجموعه ای از کمپین فشار در چهار جبهه است. این جبهه ها به دنبال تحت فشار قرار دادن دشمنان و متحدان در زمینه های مختلف امنیتی و تجاری است.

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ دکترین سیاست خارجی ترامپ تلاشی برای حداکثر رساندن دستاوردهای نسبی آمریکا از طریق تشدید فشار و بهره برداری گسترده از اهرم های نفوذ و قدرت آمریکا است. در «هنر معامله گری» دیپلماتیک رئیس جمهور، تهدیدات را به صورتی افزایش می دهد که دولت های خارجی به این نتیجه برسند که او ممکن است مایل باشد از این تهدیدات هم فراتر برود. گاهی اوقات تنش ها را به روش های ناگهانی و غیرقابل پیش بینی افزایش می دهد. او همچنین می تواند بسیار سریع و غیرمنتظره تنش زدایی کند. در واقع رئیس جمهور تقریباً در هر مورد روشن می کند که در نهایت به دنبال یک دستیابی به مذاکره است، اما اگر راضی کننده نباشد وی به سرعت از میز مذاکره دور خواهد شد.

 

آیا آموزه ترامپ «بازی حاصل جمع صفر است»؟

برای ترامپ، هدف از تشدید تنش ها اغلب کاهش تنش با شرایط مطلوب است. در واقع وی همانند پیشینیان خود مرتباً به احتمال سود متقابل بین ایالات متحده و سایر کشورها اشاره می کند، اما او با دستاوردهای نسبی حاصل از این مذاکرات سازگار است - یا حداقل آنچه که فکر می کند به عنوان دستاورد است - و اصرار دارد که منافع مادی آمریکا با شدت بیشتری در همان چارچوب های دیپلماتیک تامین می شود. علاوه بر این، ترامپ به صورت غریزی مسائل اقتصادی را از نگرانی های امنیتی و متحدان را از دشمنان تفکیک نمی کند، بلکه همه را مشمول اهرم های قدرت و نفوذ قرار می دهد. بنابراین سیاست خارجی ترامپ شامل مجموعه ای از کمپین فشار در چهار جبهه است. این جبهه ها به دنبال تحت فشار قرار دادن دشمنان و متحدان در زمینه های مختلف امنیتی و تجاری می باشد. بیایید به طور خلاصه پیشرفت ها و خطرات موجود در هر جبهه را مرور کنیم:

 

جبهه اول: مقابله با تهدید امنیت ملی از سوی دشمنان

در جبهه نخست، دولت ترامپ از طریق تحریم و بازدارندگی، ایران و کره شمالی را تحت فشار شدید قرار می دهد و همچنین بر حضور گشت های دریایی آمریکا در اطراف آب های چین، تقویت حضور نظامی آمریکا در امتداد مرزهای شمالی ناتو، مقابله با طالبان و شکست گروه تروریستی داعش تاکید می کند. در همین زمان، رئیس جمهور ترامپ تمایل خود را به مذاکره با تمام رقبا به جز داعش تاکید کرده است. این تلاش ها برای مقابله و تحمیل هزینه ها به تعداد زیادی از دشمنان اقتدارگرا توجیه پذیر است و در حال حاضر نتایج مثبتی مانند شکست داعش ایجاد شده است. مطمئناً هر رویکرد سیاست خارجی خطراتی را به همراه دارد و این رویکرد نیز همین است. مهم ترین خطر در این جهبه احتمال تشدید برخورد نظامی با یک رقیب در شرایط صلح است.

 

جبهه دوم: جنگ تجاری علیه عملکرد اقتصادی خارجی چین

در جبهه دوم، رئیس جمهور با اشاره به اقدامات تبعیض آمیز تحت بند 301 قانون تجارت 1974 و تهدید تعرفه های اضافی ضمن امید به حل جنگ تجاری ایالات متحده و چین تعرفه هایی را علیه کالاهای چینی وضع می کند. اقدامات اقتصادی چین شامل سرقت مالکیت معنوی، جرایم اینترنتی تحت حمایت دولت و انتقال فناوری جاسوسی صنعتی در سطح گسترده است. واكنش قاطع آمريكا مدت هاست كه به تأخير افتاده است. مجازات تعرفه ای یک ابزار مسلم و قاطع در مجموعه ابزارهای آمریکا است. ایالات متحده همچنین دارای چندین ابزار اقتصادی دیگر مانند کمیته سرمایه گذاری خارجی در ایالات متحده است و از آنها استفاده می کند. اختلاف تجاری طولانی مدت بین چین و آمریکا هزینه های اقتصادی و خطراتی را برای  هر دو طرف به همراه دارد، اما اگر تغییرات قابل توجهی در رفتار پکن ایجاد کند، این خطرات ارزشمند هستند. بنابراین هدف از این اقدام به جای تعدیل کسری تجاری، باید اخذ امتیازات از چین باشد که به صورت غیرمنصفانه در حوزه های اقتصادی ایفای نقش نکند.

 

جبهه سوم: تضعیف متحدان به خصوص ناتو برای تقویت نیروهای مسلح خود

در جبهه سوم، دولت ترامپ درصدد است تا مسئولیت و هزینه های اتحاد را بین کشورهای عضو تقسیم کند. در واقع وی درصدد است تا متحدان اروپایی ناتو هزینه های بیشتری را برای تامین امنیت ملی خود صرف کنند. در واقع متحدان زیادی موافقت می کنند و در حال برداشتن قدم هایی برای تعدیل هستند. در اجلاس های متعدد ناتو، اعضا بر تقویت توانایی های مشترک نظامی تاکید کردند. برخی از متحدان با توجه به سیاست های داخلی خود، این درخواست آمریکا را اغلب ناخواسته یا غیرواقعی می دانند. به ویژه آلمان تمرکز بر تقویت نظم مبتنی بر قوانین را ترجیح می دهد، در حالی که همزمان گاز طبیعی را از مسکو خریداری می کند و برای محافظت به نیروهای آمریکایی متکی است. در واقع ترامپ در این مورد اشتباه نمی کند.

 

جبهه چهارم: سطح بندی میدان رقابت تجاری با متحدان ایالات متحده از طریق جنگ های تجاری

در جبهه چهارم، ترامپ با استناد به بند 232 قانون تجارت 1962، به دلایل امنیت ملی علیه متحدان ایالات متحده - به ویژه کانادا، مکزیک و اتحادیه اروپا - تعرفه وضع کرده است. باز هم او متناسب با شرایط خودش پیشنهاد مذاکره داده است. برخی از اعتراضات خاص آمریکا در مورد تعرفه ها کاملا موجه می باشد، اما جنگ های تجاری با متحدان هزینه اقتصادی گسترده ای برای تمام طرفین به همراه داشته و در عین حال همکاری استراتژیک را در سایر امور پیچیده می کند. بنابراین ایالات متحده باید این اختلافات تجاری را با متحدان کنار بگذارد و بر تشکیل جبهه مشترک با آنها در برابر پکن تمرکز کند.

 

ترامپ معتقد است که ترتیبات نظامی و تجاری بین المللی موجود برای ایالات متحده به طور نامتناسبی هزینه بر بوده و باید در جهت مخالف تغییر جهت داده و یا دوباره مورد مذاکره قرار بگیرد. اما این به معنای برچیدن و فروپاشی کامل تعهدات آمریکا در دوران پساجنگ جهانی دوم نیست. بنابراین در اینجا تمایز بین آن ها بسیار مهم می باشد و در واقع وی به دنبال ایجاد توافقات جدید در جهت منافع مادی آمریکا می باشد. با استفاده از تجربه خود در املاک و مستغلات در برخی شرایط مواضع افراطی و رادیکالی را اتخاذ می کند و سپس آمادگی خود را برای مذاکره در این مورد اعلام می کند.

 

نظر شما
نام:
ایمیل:
نظر: