جشنواره‌های خارجی با دیدن فیلمهای سیاه ایرانی به دنبال چه هستند؟-راهبرد معاصر
کارگردان فیلم نبات:

جشنواره‌های خارجی با دیدن فیلمهای سیاه ایرانی به دنبال چه هستند؟

پگاه ارضی، کارگردان فیلم سینمایی «نبات» که این روزها با مشکلات اکران ماه رمضان دست و پنجه نرم می‌کند از شرایط ساخت فیلم در ایران و مقایسه آن با فیلمسازی در جهان می‌گوید. وی معتقد است باید به نسل تازه سینما بیشتر بها داد.
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۹ - ۰۱ خرداد ۱۳۹۸ - 2019 May 22
کد خبر: ۱۱۸۹۲

به گزارش راهبرد معاصر ؛ ماه رمضان امسال فیلم کارگردانان کار اولی بر پرده سینماهای کشور نقش بست که از قضا بعضی از آنها مدت زیادی را هم در انتظار اکران به سر می‌بردند. اما اکران این فیلم‌ها آنطور که باید فروش نداشت. عده‌ای معتقدند این اتفاق یک پدیده هدایت شده‌است تا حضور کارگردانان کار اولی را دلیل فقدان فروش فیلمها در سینما معرفی کنند تا سینما هوس عبور از چرخه تکراری این‌روزهایش خارج نشود. یعنی در واقع این فیلمسازان قربانی این تصمیم در سینمای کشور شوند.

 

پگاه ارضی یکی از همین کارگردانهای کار اولی است که با فیلم "نبات" امکان حضور در چرخه اصلی سینما را پیدا کرده‌است. وی که بخشی از زندگی خود را خارج از کشور سپری کرده و با شرایط ساخت فیلم در کشورهای دیگر هم آشناست از لزوم حفظ و بازشناسی استعدادهای تازه سینما سخن گفت. با او درباره روند تولید و توزیع فیلم در سینما گفت‌وگو کردیم که بخش اول آن را می‌خوانید.

 

متاسفانه اغلب فیلمهایی که در ماه رمضان روی پرده رفته‌اند، فرصتی برای تبلیغات و آماده شدن در اکران نداشتند. به یکباره میان گود اکران افتادند بدون اینکه آمادگی آن را داشته باشند. چرا باید چند فیلم اولی در کنار یک فیلم طنز و گیشه محور روی پرده بروند آن هم بدون هیچ حمایت تبلیغاتی. سرمایه‌گذار فیلم من برای اولین بار در سینما سرمایه‌گذاری کرده‌است و به دنبال یک کار فرهنگی بود.

 

میراث فرهنگی ما در دنیا مورد توجه قرار گرفته است از سینما تا ادبیات، مردم دنیا دیگر خیام را می‌شناسند و نباید این موقعیت را از فرهنگ کشور گرفت. چرا نباید فیلم اولی‌ها مورد حمایت قرار بگیرند و به عنوان مثال تبلیغات مجانی داشته باشند. اگر هم امکانات و مزایایی برای فیلم اولی‌ها در نظر گرفته باشند به آنها اطلاع‌رسانی نمی‌شود.
اگر هم امکانات و مزایایی برای فیلم اولی‌ها در نظر گرفته باشند به آنها اطلاع‌رسانی نمی‌شود.

حالا بیاییم بررسی کنیم این عدم حمایت از فیلم اولی‌ها که سالها برای رسیدن به اکران فیلم اولشان تلاش کرده‌اند چه نتیجه‌ای خواهد داشت؟ من برای این موضوع خودم را مثال می زنم. من در دانشگاه یورک کانادا تحصیل و کارهای گوناگون هنری را تجربه کردم و در نهایت به آکادمی فیلم نیویورک برای فیلمسازی رفتم و کارآموزی کردم. بعد از آن به ایران آمدم و همچنان مشغول یادگیری و آشنایی با سینمای ایران بودم. من هیچوقت به خودم نگفتم بلدم حتی زمانی که ایران بودم به کانون سینماگران جوان رفتم و تحصیل کردم تا با سیستم فیلمسازی ایران آشنا شوم، سه سال هم ژانر و سبک را با دکتر احمدی تجربه کردم. در کنار تحصیل کار کوتاه می ساختم و به جشنواره‌ها می‌فرستادم و در نهایت اولین فیلم بلندم را ساختم.

 

من نیمی از عمرم را ایران بودم و نیم دیگر را خارج از ایران. با این شناخت می توانم بگویم در شرایطی هستیم که ایران به ما نیاز دارد. ما شرایط سختی در کشور داریم اما باید بدانیم که کشورهای دیگر برای ما دل نمی‌سوزانند. اگر فکر کنیم کشورهای دیگر به فکر هنرمندان ایرانی هستند سخت در اشتباهیم. باید بدانید اگر بخواهیم خارج از کشور هم کار کنیم تاریخ مصرف داریم. تا زمانی که پیرو آرمانهای تعریف شده از جانب این کشورها باشیم حمایت می‌شویم و اگر ساز مخالف بزنیم حکایت «پازولینی» را پیدا می‌کنیم.

 

محور اصلی این است که شما به سیاه‌ترین شکل مشکلات جامعه‌ات را به نمایش بگذاری؛ من مشکلی با نشان دادن مشکلات جامعه ندارم و اصلا معتقدم بخشی از وظیفه ما نشان دادن این مشکلات است. اما باید یک سوال را مطرح کرد و با دقت به پاسخ آن فکر کرد. مگر سالهای متمادی در جشنواره‌های مختلف جهانی به مشکلات و سیاهی‌های جامعه ما توجه نکرده‌اند، مگر بیشتر فیلمهایی که از ایران و کشورهای مشابه ایران برای شرکت در جشنواره‌ها پذیرفته‌اند با همین رویکردنبوده، حالا بعد از این سالها چه کمکی توانسته‌اند به جامعه ایرانی بکنند و قصدشان از شناسایی این مشکلات چه بود؟

 

من به‌دنبال جایزه‌های این جشنواره‌ها نبودم و به کشور و مردمم فکر می‌کردم. من اگر دنبال جایزه بودم جای اشتباهی آمدم. ما ضعفهای زیادی در سینما داریم که نمونه‌اش نبود اتحاد است. اگر همه در خدمت سینما و مردم ایران باشیم اتفاقات ناخوشایند در سینما نمی‌افتد. من در گفت‌وگوهایی که انجام می‌دهم به دنبال کسب اعتبار نسیتم و مالک معنوی فیلمم سودی هم از آن نمی‌برم اما وقتی تفرقه‌ها و بی‌عدالتی‌ها را میبینم باید حرف بزنم و آنها را بازگو کنم شاید راه‌حلی کشف شد نفرات بعدی بعد از من این راهی که من طی کردم راحت‌تر پشت سر بگذارند.

 

متاسفانه سینمای ما به عنوان یک سینمای مطرح در جهان تنها دو ژانر فعال و یک ژانر نیمه فعال دارد. ژانر کمدی و اجتماعی و ژانر جنگی. بعضی‌ها با این شناخت می‌گویند سینمای ایران به سمت نابودی می‌رود اما من معتقدم همین الان هم در ورطه نابودی است. حال اگر از این سه ژانر یک ژانر دیگر که اهمیت زیادی دارد را هم کم کنیم یعنی دیگر سینمای ملودرام و اجتماعی در سینما نداشته باشیم دیگر چه چیزی از سینما می‌ماند.

 

یک هنرمند اگر بتواند به خوبی سیاه‌نمایی کند کار برایش در کشورهایی که خواهان نمایش سیاه‌نمایی از ایران هستند فراهم است. البته این دلیل بر این نیست که هر فیلمی که به جشنواره‌های خارجی می‌رود سیاه‌نمایی می‌کند و این یک قائده کلی نیست.

 

من به مناطق مختلفی سفر کرده‌ام و جاهای زیادی را دیده‌ام و هیچ جای جهان به زیبایی ایران نبود اما هیچکدام از این زیبایی‌ها در فیلمهای ایران دیده نمی‌شود. یعنی ما فقط حلبی‌آباد و کارتن‌خواب داریم؟ باید مشکلات و زیبایی‌ها در کنار هم نشان داده‌شود. من به روابط انسانی پرداختم چون فکر می‌کردم الان باید روی این موضوع تمرکز کرد و معتقدم بخشی از مشکلات به دولت و سطح کلان کشور ارتباطی ندارد و نشأت گرفته از درون آدمهاست. من همینقدر که با پرداخت به این موضوعات بتوانم افراد را به فکر وادار کنم برایم کافی است.

  •  
  • مدتی قبل در گفت‌وگو با کامبوزیا پرتوی به این موضوع پرداختیم که به عنوان یک فیلمساز باید مشکلات بیان شود اما در کنار آن باید به رفع این مشکلات و پیدا کردن پاسخ برای آنها هم فکر کرد.

بله درست است. فرق مستندساز و فیلمساز دقیقا همین است. مستندساز یکسری وقایع را آنطور که هست نشان می‌دهد؛ در زمان نمایش این حقایق هم باید فاصله خود را نسبت به سوژه حفظ کند. ولی فیلمساز باید پا را فراتر گذاشته و یک موضوع را از زوایای مختلف نگاه کند و یک راهکار و روزنه امیدی نشان دهد.

 

ممکن است یک فیلمساز کاری بسازد که ما نامش را هنر و تجربه می‌گذاریم که البته من متوجه این تقسیم‌بندی‌ها نیستم. حالا فیلمش را ساخته و تلاش می‌کند در سینمای ایران دیده شود اما این اتفاق نمی‌افتد. به این فکر می‌کند جای دیگری دیده شود و برای همین به دنبال راهش می‌گردد. به عنوان مثال اگر من فیلم «نبات» را برای عرضه به جشنواره‌های خارجی بفرستم قبول نمی‌کنند. نمی‌گویند که چون سیاه‌نمایی ندارد قبول نمی‌کنیم بلکه می‌گویند به تم فستیوال ما نمی‌خورد. حالا اگر تم فستیوال آنها را چک کنیم متوجه خواهیم شد که از ایران و کشورهای اطراف ما چه نوع فیلمهایی انتخاب می‌شوند. فیلمسازی هم که می‌خواهد دیده شود سعی می‌کند کار خود را به سلیقه این جشنواره‌ها نزدیک کند. اگر نگذاریم فیلمسازان جوان در کشور خودمان فیلم بسازند و کار کنند به هر حال به این سمت حرکت خواهند کرد. نسل ما با فیلمهای گلهای داوودی یا هامون بزرگ شده‌است و آن زمان انقلاب شده بود و درگیر جنگ بودیم، آن وقت هم مشکلات داشتیم اما همان زمان هم با سینمایی زندگی می‌کردیم که مرام و معرفت داشت و زیبایی‌های انسانی و بصری را رونق می‌بخشید. نمی‌دانم چه اتفاق افتاده که در این ده سال کار ماندگار زیادی در سینما ندیدیم که اکران شود، شاید هم ساخته شده اما فرصت اکران پیدا نکرده‌است.

وقتی عرصه ساخت و تولید فیلم به یک دایره انحصاری محدود می‌شود، ورود افراد تازه به این کار بسیار سخت می شود. کار اولی‌های سینما و دیگر فعالان سینما که در محدوده این دایره انحصاری قرار نمی‌گیرند برای اکران بدترین زمان ممکن را به‌دست می‌آورند. یا بعد از جشنواره فیلم فجر یا در ایام ماه رمضان.

 

- بعد از اینکه فیلمهای در این ایام اکران شد با این استدلال که این فیلمسازان و این نوع فیلمها نمی توانند در اکران موفق باشند به همان روال سابق اکران بازمی‌گردند.و یک دور باطل در اکران فیلمهای سخیف شکل می‌گیرد. البته معنای این حرف مخالفت با فیلم کمدی نیست.

فیلم کمدی برای جامعه بسیار خوب است. «لیلی با من است» یا «اجاره‌نشین‌ها» هم کمدی بود. هر ارزش انسانی در آنها وجود دارد و بازنمای خوبی از جامعه بود. الان از مخاطبان جدی سینما بپرسید سه فیلم مورد علاقه‌اش را بگوید هیچوقت اسمی از فیلمهای طنز نمی‌برد. دلیل آن چیست؟

- وقتی به این فیلمهایی که عنوان کمدی را یدک می‌کشند و هیچ تناسبی با آن ندارند اعتراض می‌شود، عنوان می‌کنند که مخاطب این را می‌خواهد. در صورتی که نام کاری که با سینما کرده‌اند سلیقه‌سازی است و ذائقه فرهنگی مردم به مرور تغییر می‌کند. حتی عنوان مردم را هم نمی‌توان برای این میزان مخاطب استفاده کرد، چرا که از جامعه 80 میلیونی ایران برای پرمخاطب‌ترین فیلمها تنها 2 میلیون نفر به سینما می‌روند.

 

به خاطر همین است که می‌گویم سینمای ما غیر فعال است. اگر می‌خواهیم در دنیا مطرح باشیم نمی‌توان تنها به یک کارگردان فشار بیاوریم که برای ما جایزه بیاورد و باید چندین فیلمساز در تمام دنیا نماینده فیلمسازی ایران باشند. وقتی ما از سینمای ایتالیا یا فرانسه حرف می زنیم تعداد زیادی فیلمساز می‌توانیم نام ببریم.

 

یک موضوعی هست که دوست دارم در اینجا عنوان کنم. یک موضوع ناراحت کننده در مورد ایران و جریان فیلم در ایران این است که چرا یک کشور با این همه نکات مثبت و زیبایی هیچ جریان تبلیغی برایش وجود ندارد و اگر هم فیلمی از ایران عرضه می‌شود بیشتر متناسب با همان نگاه جشنواره های خارجی است. شهاب حسینی هم از این موضوع بسیار ناراحت بود. به خاطر همین او فیلمهایی مانند نبات یا دیگر فیلمها با رویکرد زیبایی در ایران را با زحمت در خارج از کشور اکران می‌کند، رفت و آمد او هم به همین خاطر است. من خیلی ناراحت می‌شوم که برخی قضاوتها در مورد او صورت می‌گیرد و اگر هم کسی نسبت به رفت و آمدهای او انتقاد دارد چرا حالی از او نمی‌پرسد.

 

چرا وقتی یک هنرمند گوشه‌گیر می‌شود و خبری از او نیست جویای احوالش نمی‌شویم. منی که الان با سختی اولین فیلم بلندم را اکران کرده‌ام فضا برای کار کردنم در خارج از کشور بیشتر فراهم می‌شود و الان است که باید مراقب هنرمندان بود. البته باید این را هم اضافه کنم که تا وقتی یک نفر در کشور خودش نتواند به جایی برسد در هیچ کجای جهان نمی‌تواند موفق شود.

 

ما در اینجا فیلمهایی می‌بینیم که هیچ تناسبی با کشورمان ندارد، به عنوان مثال فیلمی ساخته شد که در آن چند مرد دیوانه حضور داشتند و همین فیلمها وقتی در کشورهای دیگر عرضه می‌شوند بازخورد بدی از شرایط اجتماعی ایران دارند، همین می‌شود که یک پلیس کانادایی به من می‌گوید که «خودتان قبول دارید مردهایتان دست به زن دارند» و من پاسخ می‌دهم که این اشتباه محض است. مردهای ایرانی اتفاقا نسبت به خارجی ها احساس مسئولیت دارند. وقتی تشکیل خانواده می‌دهد رهایش نمی‌کند. وقتی در هر فیلمی یقه زن ایرانی را در دست یک مرد قرار می‌دهیم معلوم است این خشونت را نشان می‌دهیم، یعنی مرد خوب نیست؟

- با این تعاریف شاید بتوان این برداشت را هم داشت که عملکرد بد برخی فیلمسازان در ژانر اجتماعی و نبود تعریف درست از این فیلم یک فضای یکنواخت و یأس آوری را ترویج داده تا در نهایت منجر به کم شدن سهم سینمای اجتماعی از سبد فرهنگی خانواده‌ها بشود.

یکی از دلایلی که باعث شده فیلمهای خیلی خوبی در ژانر اجتماعی شاهد نباشیم این است که تعدادی از فیلمسازان ما در این عرصه درگیر فرم و ریتم هستند تا قصه. قصه خوب اهمیت زیادی دارد، مگر مادربزرگها یا رادیو برای ما قصه نمی‌گوید و ما هم گوش می‌دهیم پس اگر قصه خوب باشد مخاطب خودش را دارد. کمترین وقت برای فیلمنامه و بیشترین وقت برای فرم صرف می‌شود. قبل از آغاز فیلم می‌گوید ریتم باید بالا برود و دوربین روی دست باشد. این نگاه همدات‌پنداری به وجود نمی‌آورد و تنها به هیجان کار اضافه می‌کند.

 

- فیلم شما یک فیلم کم کاراکتر است و کسی نمی‌تواند جایگزین شخص دیگری شود. انتخاب بازیگر هم این روزها به مختصات فیلم‌های گیشه محور اضافه شده و شما از آن استفاده چندانی نکردید.

نه من اعتقادی به این کار ندارم، فیلمهایی ساخته شده که بازیگران زیادی داشته اما موفق نبوده وفیلمهایی هم با بازیگران کم اما موفق. فیلمسازان جدیدی که به سینما اضافه می‌شوند می‌توانند تغییر در آن به‌وجود بیاورند. بخشی از سینمای دفاع مقدس را هم همین فیلمسازان جلو می‌برند. به عنوان مثال بهرام توکلی بعد از ساخت کار با موضوعات و ژانرهای متفاوت «تنگه ابوقریب» را می‌سازد و در این فیلم همه قهرمان بودند؛ چون من خودم اعتقاد دارم که هر کسی با هر مختصاتی که به جبهه رفت قهرمان بود.

منبع : تسنیم

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده