چگونه اصلاح طلبان تندرو و «موسوی» به یکدیگر خیانت کردند؟-راهبرد معاصر
پزشکیان در جلسه هیئت دولت: اجازه نمی‌دهیم در حریم جنگل‌ها کارخانه‌سازی شود سازوکار کمیسیون تلفیق برای تادیه بدهی دولت به صندوق‌های بازنشستگی مشاور سیاسی رئیس‌جمهور منصوب شد + جزئیات وزیر دفاع بر استمرار پشتیبانی ایران از محور مقاومت تاکید کرد استاندار گلستان انتخاب شد مسعود امامی یگانه استاندار اردبیل شد پزشکیان: من در خانه لباس گرم می‌پوشم؛ مردم هم همین کار را کنند امیر نصیرزاده: از هر لحاظ آماده پشتیبانی از سوریه هستیم معاون رئیس‌جمهور: نمی‌توانیم در تهران بنشینیم و برای تمام پهنه سرزمینی ایران نسخه واحد تجویز کنیم دستور رئیس جمهور درباره تسریع در ساخت کریدور ریلی رشت- آستارا وزیر دفاع وارد سوریه شد انتصاب محمود امانی طهرانی به سمت دبیرکل شورای‌عالی آموزش و پرورش ابوذر کوثری مدیرکل سیاسی وزارت کشور شد فرمانده سپاه سلمان: وجود اتباع بیگانه یکی از دلایل عمده حاشیه نشینی در سیستان و بلوچستان است بازدید پزشکیان از نمایشگاه ملی صنایع‌دستی

چگونه اصلاح طلبان تندرو و «موسوی» به یکدیگر خیانت کردند؟

رفتار اصلاح‌طلبان با میرحسین موسوی در سالهای گذشته نشان می‌دهد که هدف آنها از مطرح کردن نام او در انتخابات‌ها بیشتر نوعی فرار روبه‌جلو و فریب اذهان عمومی بوده است و از طرفی رفتارهای موسوی نیز آنها را برای چندسال به سقوط و انزوا کشاند.
تاریخ انتشار: ۲۲:۰۲ - ۰۹ دی ۱۳۹۸ - 2019 December 30
کد خبر: ۳۲۲۱۷

به گزارش راهبرد معاصر؛ «میرحسین موسوی» نخست‌وزیر دوران دفاع مقدس شخصیتی بود که تا پیش از سال 88 کمتر نامی از او برده می‌شد. موسوی اگرچه به لحاظ سنتی به جناح چپ وابسته بود اما به‌دلیل مسئولیتش در دوران دفاع مقدس و حس خوب مردم به مدیران آن دهه و همچنین عدم پذیرش مسئولیت مهمی بعد از فوت امام خمینی(ره) کمتر مورد نقد و انتقاد جناح‌ها و مطبوعات قرار می‌گرفت. 

 

این حس نوستالژیک جناح چپ به مهندس موسوی، موجب می‌شد اصلاح‌طلبان از وی به‌عنوان گزینه بالقوه در همه انتخابات‌‌ها یاد کنند. شخصیت موسوی به‌گونه‌ای بود که اصلاح‌طلبان می‌توانستند کم و کاستی‌های خود را پشت نام او مخفی کرده و بر اختلافات درونی و نارضایتی‌های مردم از آنها سرپوش بگذارند. 

 

اولین‌بار این اتفاق در سال 75 برای انتخابات هفتمین دوره ریاست‌جمهوری رخ داد. آن زمان جناح چپ جایگاهی در دولت هاشمی رفسنجانی نداشت و اگرچه توانسته بود در مجلس پنجم اقلیتی قدرتمند تشکیل دهد اما هدف آنها راهیابی به ساختمان پاستور بود. آن زمان برنامه‌های انتخاباتی آنها را مجمع روحانیون مبارز طراحی می‌کرد. 

 

8 اردیبهشت سال 75، شورای هماهنگی گروه‌های خط امام شامل سازمان مجاهدین انقلاب، مجمع روحانیون مبارز، مجمع حزب‌الله  و فراکسیون اقلیت مجلس پنجم با حضور محمد خاتمی، مهدی کروبی و محمد موسوی خوئینی‌ها برگزار شد و پیشنهاد شد تا تمام تلاش خود را برای متقاعد کردن میرحسین موسوی به حضور در انتخابات انجام دهند.

 

انتخاب میرحسین با همین استدلال بود که او علاوه بر شهرت کافی در میان مردم به‌واسطه هشت سال نخست‌وزیری در دوران جنگ در میان طبقات مذهبی و خانواده شهدا و همچنین طبقات پائین جامعه از محبوبیت برخوردار است و شاید بتواند بخشی از جناح راست را نیز با خود همراه کند. موسوی اگرچه برای پذیرش این مسئولیت اکراه داشت اما  پس از جلسات و درخواست‌های مکرر پذیرفت تا موضوع را مورد بررسی قرار دهد.

 

**  دست ردّ نخست‌وزیر به سینه دوستان قدیمی

تابستان سال 75 مجمع روحانیون و همچنین شورای هماهنگی گروه‌های خط امام نامزدی موسوی را مطرح کردند و مهرماه همان سال برخی چهره‌های جناح چپ  مدعی شدند موسوی برای حضور در عرصه اعلام آمادگی کرده است. موسوی‌لاری از اعضای مجمع روحانیون نیز در مصاحبه‌ای روز 29 مهر 75 گفت: تقاضا برای نامزدی میرحسین موسوی  یک خواست عمومی و فراگیر در سطح  جامعه است. اگر مهندس موسوی این تقاضاها را نادیده بگیرد در حقیقت به خواست عمومی مردم عمل نکرده است."

 

تمام تلاش‌ها برای متقاعد کردن آخرین نخست‌وزیر در جریان بود اما هفتم آبان ماه میرحسین امتناع قطعی خود را از حضور در عرصه انتخابات اعلام کرد. اگرچه موسوی دلیل نیامدنش را حفظ مصلحت نظام عنوان کرد اما زهرا رهنورد در مطلبی در نشریه عصرما ارگان سازمان مجاهدین انقلاب نوشت "هرچند ما مجلس بدی نداریم ولی مجلس فعلی مجلسی است که جناح مخالف موسوی در آن زیاد هستند و مجلسی نیست که با سیاست‌های رادیکال هماهنگ باشد. سایر قوا این هماهنگی لازم را نداشتند. مهم‌تر از همه اینکه حمایت رهبری باید پشت سر یک رئیس‌جمهور باشد." در واقع اگرچه برخی نزدیکان موسوی تلاش می‌کردند او را در تبعیت از ولایت‌فقیه بی‌همتا نشان دهند اما همسر او تلویحا مخالفت با ولی‌فقیه و مجلس را علت عدم حضور وی دانست. مخالفت‌هایی که ریشه در اتفاقات دهه 60 داشت و بعد از سال88 فرصتی پیش آمد تا آن اختلافات بازخوانی شود.

 

بعد از امتناع موسوی، نام‌هایی همچون هادی خامنه‌ای، حسن حبیبی، غلامحسین کرباسچی، حسن روحانی و عبدالله نوری بر روی کاغذ آمد اما در نهایت این سید محمد خاتمی بود که به‌عنوان گزینه نهایی مجمع روحانیون مبارز و کارگزاران سازندگی وارد رقابت شد و توانست بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشیند. 

 

میرحسین موسوی در دوران ریاست‌جمهوری خاتمی نیز همچنان همان جایگاه تشریفاتی خود را در نظام داشت و به‌جز چندبار مصاحبه با روزنامه‌های زنجیره‌ای بروز و ظهوری از او در حوادث آن هشت سال نمی‌بینیم. وی در این دوران سمت مشاور عالی رئیس جمهور و ریاست فرهنگستان هنر را برعهده داشت.

 

** دعوت دوباره از موسوی؛ این‌بار فریبکارانه!

سال 83 و با نزدیک شدن به روزهای پایان ریاست‌جمهوری سید محمد خاتمی،  بار دیگر اصلاح‌طلبان به سراغ میرحسین موسوی رفتند تا با استفاده از اعتبار او بتوانند در پاستور ماندگار شوند. برخلاف سال 76، جبهه اصلاحات دچار آشفتگی بود. یک سو احزاب تندروی این جناح مانند مشارکت و مجاهدین انقلاب قرار داشتند، سوی دیگر مجمع روحانیون مبارز و از طرفی حامیان هاشمی رفسنجانی در قالب حزب کارگزاران نیز فعالیت انتخاباتی خود را پیگیری می‌کردند. در این شرایط تنها فصل مشترک احزاب اصلاح‌طلب میرحسین موسوی بود. 

 

اواخر تیرماه سال 83 مجمع روحانیون مبارز در بیانیه‌ای از دعوت موسوی برای حضور در عرصه انتخابات خبر داد. متعاقب بیانیه مجمع روحانیون، احزاب دیگری مانند مشارکت، مجاهدین انقلاب، همبستگی، مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم،  مجمع نیروهای خط امام، حزب مردم‌سالاری و برخی دفاتر تحکیم وحدت از کاندیداتوری مهندس موسوی استقبال کردند. با این‌حال برخلاف سال 76، موسوی این‌بار اصلاح‌طلبان را معطل نگه نداشت و مردادماه موسوی با بیان اینکه شرایط سال 76 هنوز پابرجاست خبر عدم کاندیداتوری‌اش را منتشر کرد. 

 

بسیاری از چهره‌های جناح چپ معتقد بودند که دعوت از موسوی در مقطع زمانی سال 83 برای سرپوش گذاشتن بر اختلافات درونی جناح اصلاح‌طلب و نوعی فرار روبه جلو بود. 

 

قدرت‌الله علیخانی نماینده مجلس هفتم گفته بود "میرحسین موسوی شخصیت مورد احترامی است و کاندیداتوری او در انتخابات ریاست‌جمهوری خوب است اما بعید می‌دانم که ایشان  به آن معنا وارد عرصه سیاسی شود." 

 

ابراهیم اصغرزاده دبیرکل حزب همبستگی نیز دعوت از موسوی را  کاری سیاسی دانست که "اصلاح طلبان می‌خواستند از دوره بحران و آشفتگی که بعد از انتخابات مجلس هفتم دچار شده بودند، عبور کنند." هاشم هاشم‌زاده هریسی عضو کمیته پیگیری قانون اساسی هم اظهار می‌دارد در برخی مواقع احزاب از شخصیت‌هایی نام می‌برند که این شخصیت‌ها به هیچ وجه تمایل  ندارند در انتخابات شرکت کنند.

 

متهم کردن اصلاح‌طلبان به فریبکاری و مخفی شدن پشت نام میرحسین موسوی، نشان از عمق اختلافات درونی این جناح داشت. محمدرضا دولت‌‌آبادی از اعضای مجمع روحانیون از جمله افرادی بود که لب به سخن گشود: مسائلی که امروز در مورد حمایت  تمام گروه‌های جبهه دوم خرداد از میرحسین موسوی عنوان می‌شود، بسیار تاکتیکی  و فریبکارانه است. روزنامه شرق نیز در تحلیل از حضور موسوی در انتخابات نوشت میرحسین موسوی را اصلاح‌طلبان از سر استیصال انتخاب کردند. 

 

با نیامدن مجدد موسوی در عرصه انتخابات، اصلاح طلبان دچار تکثر کاندیدا شدند. مصطفی معین از جانب چهره‌های تندروی این جریان مثل مجاهدین انقلاب و مشارکت کاندیدا شد، مهدی کروبی اگرچه دبیرکل مجمع روحانیون مبارز بود اما حزب وی پشتش را خالی کرد و به حمایت از معین پرداخت، هاشمی رفسنجانی با حمایت کارگزاران به عرصه آمد و مهرعلیزاده نیز کاندیدای فردی این جناح بود. در آن انتخابات محمود احمدی‌نژاد توانست با کسب 17 میلیون و 248 هزار و 782 رای در دور دوم با کشست هاشمی رفسنجانی به ریاست‌جمهوری برسد.

 

** سال 88؛ آمدن موسوی و ادعای "تقلب"!

مرحله سوم دعوت از مهندس موسوی به سال 87 برمی‌گردد. اصلاح‌طلبان که تمام ارکان حکومت از قبیل مجلس، ریاست جمهوری و حتی شوراها را از دست داده بودند و در انتخابات مجلس هشتم نیز نتوانستند اکثریت را از‌ آن خود کنند، تصمیم گرفتند بار دیگر به سراغ گزینه مرضی‌الطرفینی مانند میرحسین موسوی بروند. 

 

اگرچه تا پیش از انتخابات اسامی چون محمدرضا عارف، مهدی کروبی، سید محمد خاتمی، هاشمی رفسنجانی و عبدالله نوری برای رقابت به میان آمد اما در نهایت موسوی پذیرفت که وارد عرصه شود. 20 اسفند سال 87 موسوی در بیانیه‌ای حضور خود در انتخابات را اعلام کرد. 26 اسفند نیز سید محمد خاتمی با انتشار بیانیه‌ای به طور رسمی از نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری 88 انصراف داد. 

 

اولین تشکلی که رسماً حمایت خود را از موسوی اعلام کرد، «جمعیت توحید و تعاون» بود که از نزدیک‌ترین افراد به موسوی به‌شمار می‌رفتند و با راه‌اندازی وب‌سایت کلمه فعالیت انتخاباتی موسوی در فضای مجازی را هم شدت بخشیدند. سیدعلیرضا بهشتی، قربان بهزادیان‌نژاد، غلامرضا ظریفیان، حمزه غالبی، محمدرضا تاجیک و محمد باقریان از اعضای شناخته شده این تشکل بودند که در ستادهای موسوی نیز مسئولیت گرفتند. گفته می‌شود که اعضای شورای مرکزی این گروه در انتخابات نهم ریاست‌جمهوری تا آخرین ساعات مانده به مهلت ثبت‌نام سعی در راضی‌کردن میرحسین موسوی برای کاندیداتوری داشتند.

 

اگرچه موسوی نامزد اکثریت تشکل‌های اصلاح‌طلب بود اما اصلاح‌طلبان و شاید خود وی به این نکته توجه نداشتند که شرایط سال 76 از بین رفته و نسلی که اکنون به سن رای رسیده‌اند دوران نخست‌ویری موسوی را به یاد نمی‌آورند. از سوی دیگر گفتمان عدالت که موسوی تاحدی نماد آن به‌شمار می‌رفت سال 84 از سوی احمدی‌نژاد مطرح و مردم به وی اقبال نشان داده بودند و بعید بود موسوی بتواند در این فضا گفتمان جدیدی از خود بروز دهد لذا رفته رفته چهره‌ای که از او به نمایش گذاشته شد نه نخست‌وزیر دهه 60 بلکه کاندیدایی در طراز حزب مشارکت و  نهضت‌آزادی و دیگر طیف‌های تندروی جناح موسوم به اصلاحات بود و حتی در برخی مواضع گوی سبقت را از آنها ربود و چهره‌ای به‌شدت رادیکال از خود نشان داد. 

 

با پایان انتخابات ریاست‌جمهوری و عدم پیروزی مهندس موسوی، وی به‌همراه مهدی کروبی با ادعای تقلب در انتخابات کشور را به ورطه آشوب و اغتشاش کشاند. توصیه‌های چندماهه بزرگان نظام و انقلاب به وی برای طی کردن مسیر قانونی اعتراضات راه به‌جایی نبرد و او بر ادعای خود مبنی بر تقلب در انتخابات اصرار می‌ورزید.

 

بعد از ماجرای هتک حرمت به عاشورای حسینی و حضور مردم در خیابان‌ها برای اتمام حجت با سران فتنه، اگرچه موجب فروکش کردن اغتشاشات شد اما موسوی که انتظار می‌رفت رویه خود را عوض کند نه تنها چنین نکرد بلکه 25 بهمن‌ماه 89 با دعوت از هوادارانش برای حضور در خیابان‌ها که در تهران حتی به درگیری مسلحانه منتهی شد، اوج تندروی را از خود بروز داد. اقدامی که آن زمان بسیاری از شخصیت‌هایی که تا دیروز در قبال فتنه سکوت کرده بودند پای کار آورد و به تقبیح این رفتارها پرداختند. 

 

بعد از حوادث سال 88، برخی اصلاح‌طلبان بخاطر همراهی با ادعای تقلب میرحسین موسوی و دامن زدن به اغتشاشات دستگیر و محاکمه شدند. فضای پیش آمده موجب شد تا اصلاح‌طلبان انتخابات مجلس نهم را تحریم کنند و به‌جز لیستِ چند حزب مانند مردمسالاری و خانه کارگر شاهد صف‌آرایی آنها نباشیم. 

 

با فرارسیدن ایام انتخابات ریاست‌جمهوری اصلاح‌طلبان تصمیم گرفتند دوباره شانس خود را برای رسیدن به قدرت امتحان کنند. بسیاری از شخصیت‌های اصلاح‌طلب به‌دلیل همراهی با تندروی‌های میرحسین موسوی در ادعای تقلب نتوانستند در قامت کاندیدا ظاهر شوند لذا گزینه این جناح در میان نام‌‌هایی مانند محمد شریعتمداری، محمدرضا عارف، حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی وجود داشت که سال 88 رفتار رادیکال نداشتند.

 

با این‌حال این جناح یک مشکل مهم داشت. آنها می‌خواستند در انتخابات کاندیدا داشته باشند در حالی‌که یک‌بار در سال 88 سلامت انتخابات را زیر سوال برده بودند و نظام را به لبه پرتگاه بردند و اولین سوالی که با‌ آن روبه‌رو می‌شدند این بود که نظرشان درباره حوادث سال 88 چیست؟

 

با اعلام نتایج احراز صلاحیت‌ها، تنها محمدرضا عارف و حسن روحانی کاندیداهای این جناح بودند. محمدرضا عارف تلاش می‌کرد تا خود را کمتر در معرض سوالات درباره 88 قرار دهد و اگر از او در این‌باره می‌پرسیدند سعی در پاسخ روشن ندادن داشت. وی در یکی از میتینگ‌های انتخاباتی خود(21 اردیبهشت 92 در دانشگاه الزهرا)، درباره فتنه 88 می‌گوید: قبل از انتخابات و بعد از انتخابات اتفاقاتی افتاد که در شأن کشور نبود و درباره آن یک سویه قضاوت شد؛ فعلاً باید پرونده 88 را مسکوت بگذاریم و با نگاه به آینده انتخابات 92 را در دستور کار قرار دهیم تا در فرصتی مناسب در فضایی آرام و در قالب کرسی‌های آزاد اندیشی اعلام وقوع اتفاقات 88 را ریشه یابی کنیم."

 

عارف در پاسخ به سعید جلیلی در سومین مناظره کاندیداهای انتخابات 92 درباره فتنه 88، گفت: قطعا قبول دارم که{سال 88} ظلم به نظام شد، ظلمی که در تاریخ ثبت شد، اما باید سهم تک تک گروه‌ها را مشخص کنیم و علل را ریشه یابی کنیم.

 

حسن روحانی نیز موضع خود را سال 89 شفاف‌تر بیان کرده بود. وی درباره راهپیمایی روز 25 بهمن 89 گفته بود "حرکت ضداسلامی و ضد ملی 25 بهمن از یک سو می‌خواست فریاد قاطعانه ملت ایران در روز 22 بهمن را تحت‌الشعاع قرار داد و از سوی دیگر وسیله‌ای برای انحراف افکار مردم منطقه از دشمنان اصلی یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی و شکست اخیر آنان گردد."

 

در انتخابات سال 94 نیز افراد بیشتری از اصلاح‌طلبان تصمیم گرفتند شانس خود برای ورود به قدرت امتحان کنند. در این بین نام‌هایی دیده می‌شد که سابقه حضور مستقیم در اغتشاشات را داشتند اما آن سال تلاش کردند تا به‌نحوی گذشته خود را پاکسازی کنند. نمونه آن هادی غفاری بود که بعد از ثبت‌نام در انتخابات مجلس دهم در جمع خبرنگاران مدعی شد "هیچ‌گاه نگفتم تقلب شده و فقط به کارایی احمدی‌نژاد ایراد داشتم. اگر در لیست اصلاح‌طلبان نباشم حتما به صورت مستقل شرکت می‌کنم!"

 

با وجود اینکه اصلاح‌طلبان با وعده رفع حصر از حامیانشان رای گرفتند اما این وعده زود به فراموشی سپرده شد و به‌جز چند نطق در مجلس، ردّی از تلاش آنها نمی‌بینیم و رفع حصر به آرشیو بایگانی وعده‌های آنها رفت. 

 

عارف به‌عنوان رئیس شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان و رئیس فراکسیون امید نیز فعالیت و نطق اثرگذاری در این زمینه نداشت و  حتی 22 اسفندماه سال گذشته در پاسخ به نقد دانشجویان اصلاح‌طلب مبنی بر اینکه لیست امید وعده رفع حصر داد، اما تا به امروز حصر باقی است، گفت: ما هیچ وقت رفع حصر را تعهد نکرده‌ایم بلکه گفته‌ایم که پیگیری می‌کنیم و در حال حاضر هم با پیگیری‌های ما محدودیت محصوران نسبت به قبل خیلی کمتر شده است.

 

تلاش اصلاح‌طلبان برای حضور دوباره در قدرت موجب شد تا آنها که زمانی در همه انتخابات‌ها گزینه بالقوه و نقطه اتکال‌شان میرحسین بود، این روزها به‌دلیل رفتارهای وی از صحبت درباره موسوی فرار می‌کنند و نسبت به او یک ترس فوبیایی داشته باشند. میرحسین موسوی مترادف با خشونت و تندروی بود و آنها می‌خواستند چهره‌ای معتدل و معقول از خود به‌نمایش بگذارند و از همراهی با میرحسین در سال 88 چیزی جز دور ماندن از قدرت و یا محاکمه شدن نصیب‌شان نشده بود. اقدامات موسوی در سال 88 موجب شد تا اصلاح‌طلبان سال 92 برای حضور دوباره در قدرت مجبور به حمایت از گزینه‌ای مانند روحانی باشند.

 

بیانیه اخیر میرحسین موسوی درباره حوادث آبان‌ماه که نظام اسلامی را با رژیم پهلوی مقایسه و اغتشاشات مردم را به کشتار 17 شهریور در میدان ژاله مقایسه کرد موجب شد تا بسیاری از اصلاح طلبان که زمانی از او دفاع جانانه می‌کردند در برابر این اظهارات او سکوت کرده و حتی رسانه‌هایشان نیز آن را مسکوت گذاشتند چراکه یک‌بار با طناب وی به چاه رفته بودند و این‌بار نمی‌خواستند در آستانه انتخابات مجلس برای خود دردسری ایجاد کنند. 

 

عملکرد اصلاح‌طلبان در قبال میرحسین موسوی نشان می‌دهد که چگونه قدرت‌طلبی یک جناح در کشور موجب شد تا شخصیتی مانند وی با وعده‌های آنها مسیر سقوط را طی کند و به واسطه‌ی قدرت‌طلبی خود به موقعیتی برسد که هیچ اصولگرا یا اصلاح‌طلبی منطقی برای دفاع از او نیابد. از طرفی رفتارهای رادیکال موسوی نیز موجب شد تا اصلاح‌طلبان برای چندسال از قدرت دور بمانند و چون کاندیدایی از میان خودشان نداشتند به حمایت از روحانی بپردازند و این روزها مجبورند هزینه‌های حمایت از روحانی و عملکردضعیف او را بپردازند و عملاً به انسداد سیاسی برسند که نه به دلیل حمایت از روحانی رویی برای شرکت در انتخابات دارند و نه می‌توانند در انتخابات شرکت نکنند!

مطالب مرتبط
ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار