به گزارش راهبرد معاصر 28 خردادماه امسال تکلیف ریاست سیزدهمین دولت جمهوری اسلامی با رای مردم مشخص خواهد شد و از حالا کم کم تنور انتخابات درحال داغ شدن است و شخصیتهای سیاسی درحال اعلام داوطلبی خود برای کاندیداتوری یا برگزاری جلسات خود برای نهایی کردن اعلام حضورشان هستند.
یکی از مهمترین پرسشها این است چه گفتمانهایی در انتخابات آینده رو در روی هم قرار میگیرند و کاندیداها ذیل کدام یکی از گفتمانهای نهایی صحنه رقابت قرار دارند؟
هرچند برای روشن شدن فضای انتخابات فعلا باید صبر کرد و بعد از اعلام احراز اصلاحیتها و ایام تبلیغات، مرزبندیها بصورت کامل مشخص خواهد شد اما براساس آنچه تاکنون در عرصه انتخابات شاهد هستیم، نهایتاً دو رویکرد کلان در انتخابات وجود دارد. یکی منتقدان روند فعلی که خواهان تغییر سیاستهای دولت آق4ای روحانی هستند و طیف دیگری که نماد امتداد دولت فعلی -هرچند با چهرهای متفاوت- محسوب میشوند.
در میان جریان منتقد وضع موجود اسامی آیتالله رئیسی و محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی بیشتر به گوش میرسد. هرچند هیچیک از این دو تاکنون رسماً حضورشان را اعلام نکردهاند اما چهرههای اصلیای هستند که در فضای اجتماعی به عنوان منتقدان دولت آقای روحانی شناخته میشوند. از این جریان عزتالله ضرغامی، رستم قاسمی و محسن رضایی و برخی دیگر نیز افرادی هستند که در معرض کاندیداتوری قرار دارند و تکیه شعارها و برنامه هایشان مخالفت با مدل مدیریت کنونی است.
در مقابل، برخی چهرهها نیز نماد ادامه وضع موجود شناخته میشوند و درصورت رای آوردن احتمالاً روند دولت روحانی را ادامه دهند. شاخص ترین چهرهسیاسی که نماد وضع موجود است و از وی بهعنوان کاندیدای احتمالی یاد میشود، اسحاق جهانگیری معاون اول روحانی است.
علاوه بر جهانگیری، سایر کاندیداهای احتمالی جناح اصلاحطلب همچون محمدرضا عارف، مسعود پزشکیان، محمدجواد ظریف، محسن هاشمی و تاحدودی علی لاریجانی که جزو حامیان روحانی در دو انتخابات 92 و 96 بودند و یا در دولت او مسئولیت داشتند و یا برخیشان به نوعی به او کمک کردند، نیز بهعنوان حامیان وضع فعلی به شمار میروند.
عملکرد پراشتباه این دولت و مشکلات متعدد اقتصادی و معیشتی همچون رکود اقتصادی، کاهش ارزش پول ملی، ناکام ماندن در پروژه مذاکره و برجام، تشدید تحریمها و همچنین عدم برنامه و ایده داشتن برای اداره کشور موجب شده تا برخی از این چهرهها تلاش کنند تا با دولت روحانی مرزبندی داشته باشند چراکه در باور مردم ادامه روند فعلی مساوی با ادامه تحریمها و افزایش فشارهای معیشتی خواهد بود و با رای آوردن هرکدام از آنها امید به تغییر برای 4 سال آینده به شدت کاهش پیدا میکند. اما حضور چهرههای فوقالذکر در دولت و یا حمایت پررنگ آنها از روحانی در انتخاباتها، مسئلهی مرزبندی را تاحد زیادی غیر ممکن میسازد و خواه ناخواه مردم به آنها به چشم گزینهی مورد حمایت روحانی نگاه میکنند.
در ادوار گذشته انتخابات ریاستجمهوری نیز عمدتاً کاندیداها نماد دو جریان بودند. یکی نماد تغییر و عدم ادامه راه رئیسجمهور قبل و دیگری کاندیدایی که نماد وضع موجود بشمار میرفت. برای مثال در انتخابات ریاستجمهوری سال 76، بهرغم آنکه مرحوم هاشمی رفسنجانی و حزب نزدیک به وی(کارگزاران سازندگی) تمایل به ریاستجمهوری سید محمد خاتمی داشتند اما مشی سیاسی و روش تبلیغاتی علیاکبر ناطق نوری بهنحوی بود که مردم او را نماد وضع موجود و ادامه هاشمی میدانستند.
همین شرایط در سال 84 نیز بهنحوی تکرار شد. یک سو گزینههای مورد حمایت جناح اصلاحطلب و شخصِ خاتمی مانند مصطفی معین یا مهدی کروبی قرار داشتند و در سوی دیگر محمود احمدینژاد و دیگر کاندیداهای اصولگرا که مخالف وضع موجود بودند.
لذا بنظر میرسد در این دوره شاهد شکلگیری یک جریان قوی از طرفداران تغییر که خواستار تجربهی مدیریتی جدید باشند هستیم و در سوی دیگر، کاندیدایی که روحانی و کابینه به وی تمایل خواهند داشت. /تسنیم