چه شخصیت‌های مطرحی در تبادلات فکری با جهان اسلام فعال بودند؟-راهبرد معاصر

چه شخصیت‌های مطرحی در تبادلات فکری با جهان اسلام فعال بودند؟

دارالتقریب مصر بود که با مرجعیت قم قبل از انقلاب همکاری تنگاتنگی داشت. ندوه العلمای هند بود که باز با قم همکاری داشت. بعد از انقلاب مجمع الفقه جده که برآمده از سازمان تعاون اسلامی یا سازمان کنفرانس اسلامی بود با جمهوری اسلامی ارتباط وسیعی پیدا کرد، به خصوص با مجمع تقریب مذاهب و شخص آیت‌الله تسخیری.
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۸ - ۱۲ خرداد ۱۳۹۸ - 2019 June 02
کد خبر: ۱۲۶۴۰

به گزارش راهبرد معاصر، عباس خامه یار ضمن با بیان تاریخچه ای از تعاملات فکری و فرهنگی ما با جهان اسلام گفت: بسیاری از اندیشمندان جهان اسلام متأثر از ادبیات اندیشمندان ما بودند، ولی ظرفیت ما خیلی بیش از اینهاست.

 

تمدن‌ها محصول ارتباطات میان فرهنگی و ارتباطات مستمر و همگرا میان فرهنگ‌های مختلف هستند. به هر مقدار که این ارتباطات گسترش یافته و در مسیری همگرا به تقویت همدیگر کمک کند، فرایند تمدن سازی سرعت بیشتری خواهد گرفت. بنابراین برای شکل گیری تمدن اسلامی، ایجاد و گسترش ارتباطات میان فرهنگی در پهنه جهان اسلام از اهمیتی بی بدیل برخورد است.

 

در همین راستا و برای آشنایی اجمالی با تعاملات فکری و فرهنگی در تاریخ معاصر به سراغ عباس خامه یار، معاون توسعه فرهنگی بین‌الملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و رایزن فرهنگی سابق ایران در کویت، قطر و لبنان و فعال و پژوهشگر ارشد روابط بین‌الملل رفتیم تا درباره این موضوع به گفتگو بنشینیم.

 

*به لحاظ تاریخی تعاملات فکری و فرهنگی شیعیان ایرانی با نخبگان جهان اسلام به چند دوره تقسیم می‌شود؟

 

به نظر من می‌توان به سه دوره اشاره کرد؛ اولین دوره، دوره قبل از شکل گیری اسلام سیاسی است، یعنی دوره صفویه و عثمانی. در این دوره روابط بیشتر متأثر از موضع گیری‌های دولت‌های رسمی است، اما دوره دوم دوره‌ای است که اسلام سیاسی شکل می‌گیرد. در این دوره هم شخصیت‌های فرهنگی دوطرف وارد تبادلات فرهنگی می‌شوند و هم نهادهای مذهبی.

 

دوره سوم مربوط به بعد از انقلاب اسلامی ایران است. در این دوره ارتباطات بیشتر تقویت می‌شود. در این دوره ارتباطات ما با جهان اسلام نهادی تر و سازمان یافته تر شده و در حوزه‌ای فردی هم ارتباطات شخصیت‌های ما با شخصیت‌های جهان اسلام قوی‌تر شده است.

 

*چه نهادها و سازمان‌هایی که در این عرصه فعال بودند؟

 

دارالتقریب مصر بود که با مرجعیت قم قبل از انقلاب همکاری تنگاتنگی داشت. ندوه العلمای هند بود که باز با قم همکاری داشت. بعد از انقلاب مجمع الفقه جده که برآمده از سازمان تعاون اسلامی یا سازمان کنفرانس اسلامی بود با جمهوری اسلامی ارتباط وسیعی پیدا کرد، به خصوص با مجمع تقریب مذاهب و شخص آیت‌الله تسخیری.

 

همچنین نهادهای علمی فرهنگی جهان اسلام با سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامی و رایزنی‌ها و نمایندگی‌های فرهنگی ما تعامل داشتند. در این زمینه می‌توان به آیسیسکو اشاره داشت، اتحادیه جهانی علمای مسلمین که توسط شیخ یوسف قرضاوی به وجود آمد و قبل از آن جماعت اسلامی هند و پاکستان، نهضت العلمای اندونزی، همه این‌ها طی سالیان دراز به نحوی با نهادهای داخل کشورمان تعامل قابل توجهی داشتند.

 

اما قبل از انقلاب سرآمد این همکاری‌ها، همکاری جنبش اخوان المسلمین بود با فداییان اسلام و شخص شهید نواب صفوی که به قاهره رفت و سخنرانی معروفی در جمع دانشجویان دانشگاه قاهره انجام داد. آنجا به دانشجویان شیعه توصیه می‌کرد که به جنبش اخوان المسلمین بپیوندند.

 

*چه شخصیت‌های مطرحی در تبادلات فکری با جهان اسلام فعال بودند؟

 

آیت الله کاشانی از دو منظر معروف بود در جهان عرب. یکی شرکت در جنگ ۱۹۲۰ عراق بر ضدانگلیسی‌ها که به «ثورة العشرین» موسوم بود و جنگیده و مجروح شده است. و دوم به خاطر بعد مبارزاتی ضدانگلیسی‌اش در ایران و حوادث ملی شدن نفت و همراهی که در مقطعی با دکتر محمد مصدق داشت. او به این دلیل نزد اخوان المسلمین و اسلام‌گرایان خیلی پرآوازه است

 

ما شخصیت‌های بسیاری داشتیم که به این امر همت می‌گماردند، ولی هریک از منظر و جنبه‌ای خاص. آیت الله کاشانی، شهید نواب صفوی، آیت الله طالقانی و میرزا خلیل کمره‌ای بحث قدس شریف را محور تعاملات خود با جهان اهل سنت قرار داده بودند و به دنبال یک جنبش ضدصهیونیسم بودند. آیت الله بروجردی و شیخ محمدتقی قمی مسئله تقریب مذاهب را محور تعاملات خود قرار داده بودند. امام خمینی (ره) به دنبال اسلام انقلابی و اسلام ناب و گستراندن وحدت اسلامی در میان توده‌های جهان اسلام بودند. آیت‌الله خامنه‌ای علاوه بر وحدت فراگیر مسلمانان، بر مسئله مقاومت و استکبارستیزی تأکید دارند. دیگرانی مثل دکتر شریعتی و ملی مذهبی‌ها نیز بودند که مسئله روشنفکری دینی و عدالت اجتماعی و احیای اندیشه دینی و اصلاحی را مدنظر داشتند.

 

اگر بخواهیم به صورت خاص روی شخصیت‌ها تمرکز کنیم، ابتدا باید به آیت الله کاشانی بپردازیم؛. ایشان از دو منظر معروف بود در جهان عرب؛ یکی شرکت در جنگ ۱۹۲۰ عراق بر ضدانگلیسی‌ها که به «ثورة العشرین» موسوم بود و جنگیده و مجروح شده است و دوم به خاطر بعد مبارزاتی ضدانگلیسی‌اش در ایران و حوادث ملی شدن نفت و همراهی که در مقطعی با دکتر محمد مصدق داشت. او به این دلیل نزد اخوان المسلمین و اسلام‌گرایان خیلی پرآوازه است.

 

*مسئله ملی شدن صنعت نفت در ایران و ملی شدن کانال سوئز در مصر تقریباً همزمان است. آیا می‌شود گفت تأثیر و تأثراتی در این میان رخ داده؟

 

بله حتماً همین طور است. شیخ یوسف قرضاوی در سفرش به تهران و در بازگویی خاطراتش می‌گفت در دانشگاه قاهره که دانشجویان و روحانیون به استقبال نواب آمده بودند شعار: «کن کاشانی یا شیخ الازهر» یعنی شیخ الازهر همانند کاشانی باش و به فاروق مانند مصدق باش: سر می‌دادند.... «کن مصدق یا فاروق».

 

شخصیت بزرگ دیگر شهید نواب صفوی است. شاید سرشناس‌ترین مجاهد و مبارز ایرانی است که همچنان مورد احترام شدید اخوان و جریان‌های اسلام سیاسی اهل سنت است. هم چنان نواب در ذهن اخوانی‌های امروز می‌درخشد. او به دعوت سیدقطب به مصر رفت و تأثیر بسیاری بر اخوانی‌ها گذاشت. وقتی نواب دستگیر می‌شود، اخوانی‌ها یک گروه حقوقی تشکیل می‌دهند که بیایند در ایران و از نواب دفاع کنند در دادگاه ولی رژیم شاه به اینها ویزا نمی‌دهد.

 

*از طرف دیگر، آیا می‌شود گفت که خود نواب از مجاهدین عرب مثل عبدالقادر الجزایری و دیگران متأثر بودند؟

دقیقاً. عبدالقادر الجزایری، امین الحسینی و...

 

نواب در بحث مبارزات ضدانگلیسی آن موقع نقش بزرگی داشت در مبارزات ضداستبدادی هم و متأثر از آنها بود. اخوانی‌ها مرحله طلایی شأن مبارزه با صهیونیست‌ها و مشارکتشان در دفاع از مردم فلسطین در سالهای ۱۹۴۸ به بعد بود. آنان در این دوره نقش اساسی داشتند. آن نقش جهادی به شدت روی نواب اثرگذار بود. آنقدر اثرگذار بود که نواب را واداشت که سفری به مصر داشته باشد. در اوج جوانی‌اش آن سخنرانی معروف و دعوتش از شیعیان که به صفوف اخوان بپیوندند و به عضویت اخوان در بیایند را می‌بینیم و این نشان از تأثیرگذاری اخوان روی اندیشه‌های نواب دارد. این مقطع تاریخی بسیار مهم است که باید با دقت تحلیل و بازخوانی شود.

 

شخصیت مطرح دیگر آیت الله طالقانی است. ایشان در سال ۱۳۴۱ در مسجد هدایت در خیابان هدایت فعلی در تهران، پیروزی انقلاب الجزایر را جشن گرفت. نهضت آزادی و مرحوم مهندس بازرگان‌، سحابی و مرحوم سیدغلامرضا سعیدی حضور داشتند. اینها در قضیه الجزایر متأثر از دکتر شریعتی بودند. نماینده‌ای هم از الجزایر آمده بود و در این جشن شرکت کرده بود. وقتی این جشن اتفاق افتاد، هنوز ایران و الجزایر روابط رسمی و دیپلماتیک نداشتند. آیت الله طالقانی در سال ۱۳۳۸ و ۱۳۴۰ برای شرکت در «مؤتمر اسلامی» به مناسبت جشن و اسرا معراج و به بیت‌المقدس که در آن زمان قسمتی از خاک اردن بود و به اشغال رژیم صهیونیستی درنیامده بود و به همراهی آیت‌الله کمره‌ای و علمای دیگر مسافرت می‌کنند. این اتفاق قبل از جنگ شش روزه ١٩٦٧ اعراب و اسرائیل بود.

 

در سال ۱۳۳۸ نیز، سیدمصطفی کاشفی خوانساری از طرف آیت‌الله بروجردی برای رساندن پیام ایشان به «شیخ شلتوت» شیخ الازهر و مفتی مصر به آنجا می‌رود و تحث تأثیر انقلاب مصر و شخص ناصر قرار می‌گیرد به خاطر فتوا و تشکر از او به کشورهای اردن، تونس و مراکش مسافرت کردند و با ملک حسین پادشاه اردن هم ملاقات می‌کنند.

 

آیت الله طالقانی علاوه بر آشنایی با نمایندگان کشورهای مختلف اسلامی با مسئله فلسطین و مصائب و رنج‌های مردم فلسطین و مشکلات اعراب در نبرد با صهیونیزم بیشتر آشنا می‌شود و بعد از بازگشت از سفر، در دفاع از قضیه و مردم فلسطین و مخالفت با صهیونیزم تلاش بیشتری می‌نماید.

 

هیئت مزبور در تاریخ ۶ اسفند ماه ۱۳۳۸ به کشور باز می‌گردد. این هیئت در بیت‌المقدس نیز به اتفاق پادشاهان اردن و مراکش نماز جمعه اقامه می‌کنند و در اردن نیز از دبیرستان شیعیان که مجهزترین مدرسه شهر می‌باشد دیدن می‌کنند. آقای طالقانی از شیخ الازهر هم دعوت به ایران کرد که ایشان این دعوت را پذیرفت.

 

آیت‌الله طالقانی با عبد الفتاح عبدالمقصود اندیشمند به نام مصری رابطه خوبی داشت. عبدالمقصود کتابی دارد به نام «الامام علی‌بن ابیطالب» که ۶ جلدی است. جلد اول آن را آیت‌الله طالقانی در زندان به فارسی ترجمه کرده و یک نامه هم آیت‌الله طالقانی در اول کتاب چاپ کرده است. بقیه‌اش را هم محمدمهدی جعفری داماد مرحوم بازرگان ترجمه کرده است. عبدالفتاح مقصود نامه‌ای به محمدتقی قمی می‌نویسد و اظهار خوشبختی می‌کند که کتابش توسط آقای طالقانی ترجمه و چاپ شده است.

 

مرحوم طالقانی دو هفته در سه کشور مصر و مراکش و الجزایر ماند و در رابطه با وحدت میان شیعیان و اهل سنت سخنرانی کرد تا گفتمانی بین حوزه‌های دینی شیعه و سنی داشته باشند.

 

شخصیت مطرح دیگر آیت الله خامنه‌ای هستند که سه کتاب را از سیدقطب ترجمه کردند: «المستقبل لهذا الدین تحت عنوان آینده در قلمرو اسلام»، «الاسلام و مشکلات الحضاره تحت عنوان: ادعا نامه‌ای علیه تمدن غرب» و «فی ضلال القرآن» که دو جز آن را معظم له ترجمه کرده‌اند.

 

ایشان کتاب دیگری را از آقای عبدالمنعم النمر یکی از اساتید دانشگاه الازهر ترجمه کرده‌اند که نام عربی آن کفاح المسلمین فی تحریر الهند است و معظم له آن را ترجمه و تألیف کرده، با عنوان نقش مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان منتشر ساخته‌اند.

 

کتاب‌های دیگری از سیدقطب مثل معالم فی الطریق، نیز ترجمه شد که قبل از انقلاب روی انقلابیون ما تأثیربسزایی داشت. همچنین باید به کتاب «ماذا خسروالعالم بانحطاط المسلمین» ابوالحسن ندوی اشاره کرد که توسط مرحوم شیخ مصطفی زمانی ترجمه شد و در میان انقلابیون ما مؤثر بود.

 

شریعتی در جریان انقلاب الجزایر فعال بود و با انقلابیون این کشور ارتباط داشت. دکتر شریعتی حتی در فرانسه بخاطر فعالیت‌های انقلابی‌اش به نفع انقلاب الجزایر به زندان رفته بود. جایگاه او نزد انقلابیون الجزایر بسیار رفیع بود، به طوری که وقتی شریعتی در ایران در زندان بود، بوتفلیقه رئیس جمهور مستعفی الجزایر از محمدرضا شاه درخواست آزادی او را کرد

 

شخصیت دیگر مرحوم دکتر شریعتی است. ایشان در جریان انقلاب الجزایر فعال بود و با انقلابیون این کشور ارتباط داشت. دکتر شریعتی حتی در فرانسه به خاطر فعالیت‌های انقلابی‌اش به نفع انقلاب الجزایر به زندان رفته بود. جایگاه او نزد انقلابیون الجزایر بسیار رفیع بود، به طوری که وقتی شریعتی در ایران در زندان بود، بوتفلیقه رئیس جمهور مستعفی الجزایر از محمدرضا شاه درخواست آزادی او را کرد.

 

بوتفلیقه آن موقع وزیر خارجه الجزایر بود و در امضای معاهده ۱۹۷۵ الجزایر بین ایران و عراق نقش بزرگی ایفا کرد و چون علاقمند به ایران بود به شاه کمک کرد. شریعتی در مطرح شدن انقلاب الجزایر در ایران خیلی مؤثر بود.

 

شخصیت مطرح ِدیگر امام موسی صدر است. امام موسی صدر در ۱۹۶۴ برای نخستین بار فکر گفتگوی ادیان را مطرح کرد. در سال ۱۹۶۷ پاپ را در رم ملاقات کرد. رسانه‌های عرب او را دو قلو با شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دانستند به خاطر شدت نزدیکی آنان نسبت به هم، شیخ حسن خالد بعدها توسط افراد ناشناسی در بیروت ترور شد.

 

شخصیت دیگر مرحوم ملاصالح مازندرانی معروف به علامه سمنانی است. او با دارالتقریب مصر همکاری می‌کرد و مقالاتی در رسالة الاسلام از ایشان منتشر شده است.

 

شخصیت دیگر مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی است. ایشان رئیس مؤسسه لغت نامه دهخدا و از پژوهشگران برجسته زبان و ادبیات فارسی‌، فقه و تاریخ اسلام و از شاگردان برجسته علی اکبر دهخدا و بدیع الزمان فروزانفر در دانشگاه تهران بود.

 

از خصوصیات مهم مرحوم، دید بین‌المللی او نسبت به فعالیت‌های علمی و دانشگاهی است… و نگاه او به آینده تمدن اسلامی است.

 

شخصاً وقتی رایزن فرهنگی ایران در قطر بودم، افتخار میزبانی او را در قطر به اتفاق دکتر خلیلی عراقی رئیس وقت دانشگاه تهران را داشتم. قطری‌ها احترام خاصی نسبت به ایشان داشتند و از تواضع و فروتنی این اندیشمند و عالم بزرگ شگفت‌زده شدند. ایشان مجتهد بود و از شاگردان علامه طباطبایی و مرحوم آیت‌الله خویی بود. در کنفرانس اندیشه الجزایر نیز شرکت می‌کرد و از خود عرب‌ها بهتر عربی سخن می‌گفت… بسیار مسلط بود و متخصص.

 

شخصیت دیگر سیدحسن نصر است. ایشان کتاب شیعه در اسلام علامه طباطبایی را ویرایش و بر آن مقدمه نوشته است. شیعه در اسلام به توصیه دکتر نصر توسط علامه طباطبایی برای تدریس در درس شیعه شناسی در دانشگاه‌های آمریکا تألیف شده است.

 

شخصیت دیگر دکتر مهدی محقق است. ایشان هم تحصیلات دانشگاهی و هم تحصیلاتی حوزوی داشت و از فعالیت‌های فکری برون مرزی برخوردار بود.

 

می‌توان به آقای مجتهد شبستری نیز اشاره کرد. ایشان هم در آلمان بود و فعالیت‌های برون مرزی داشت و با اهل سنت در ارتباط بود. ایشان بعد از شهید بهشتی در مرکز هامبورگ فعال بود.

 

شخصیت مطرح دیگر سیدهادی خسروشاهی است. ایشان از پیشگامان فعالیت‌های بین‌الملل در حوزه‌های علمیه در تاریخ معاصر ماست. ایشان از فحول تقریب از زمان دارالتقریب مصر بوده است و روابطی گسترده با دولتهای عرب، مصر، الجزایر و… شبه قاره، ترکیه و اروپا داشت. نویسنده و مترجم کتب اخوان المسلمین به فارسی است.

 

ایشان قبل از انقلاب در دارالتبلیغ قم مسئول بخش بین‌الملل بود. از همان زمان سفرهای مهمی به خارج از کشور داشت. از جمله در ملتقی الفکر الاسلامی الجزایر شرکت می‌کرد. ایشان همفکری داشت به نام سیدغلامرضا سعیدی (پدرخانم آقای دکتر سیدجعفر شهیدی) که وی هم کتب بسیاری درباره جریانات اسلامی نوشته است. سیدهادی خسروشاهی بیشتر با جریانات عربی در ارتباط بود و مرحوم غلامرضا سعیدی با جریانات شبه قاره.

 

آقای خسروشاهی قبل از انقلاب انتشاراتی به نام انتشارات رسالت داشت و در کنار کتابخانه مرحوم آیت الله نجفی مرعشی قرار داشت. پس از انقلاب هم مسئولیت‌های دیپلماتیک زیادی بعهده گرفت. از جمله سفیر ایران در واتیکان و مدیر دفتر حافظ منافع ایران در مصر بوده است. ایشان روابط بسیار خوبی با اخوانی‌ها و علمای الازهر دارد.

 

در زمینه‌های مطالعاتی و اسنادی کارهای بسیاری انجام داده، ازجمله درباره جمال الدین اسد آبادی، محمد عبده و سایر بزرگان جریان اسلامگرایی.

 

شهید بهشتی یکی دیگر از شخصیت‌هایی است که با علمای مذاهب در اروپا ارتباط گسترده داشته است. سیدمحمد خاتمی هم با روشنفکران سنی مذهب ارتباط داشت.

 

شخصیت دیگر مرحوم آیت الله واعظ زاده خراسانی است. آیت الله واعظ‌زاده از شخصیت‌های پرسفری بود که یک دوره به کشورهای مهم عربی مثل مصر، مراکش، مغرب، الجزایر و… سفر کرده بود. ایشان مدتی دبیر مجمع تقریب مذاهب اسلامی و قائم مقام شیخ یوسف قرضاوی در اتحادیه علما المسلمین بود. آیت الله واعظ‌زاده سخنرانی‌های متعددی در کنفرانس‌های بین‌المللی داشت و در مجمع فقه اسلامی نیز شرکت می‌کرد.

 

شخصیت دیگر، شیخ محمدسعید نعمانی است. ایشان که از شاگردان شهید صدر بود و فعالیت‌های گسترده بین‌المللی و ارتباط گسترده‌ای با نخبگان اهل سنت داشت. ایشان مدتی هم معاون سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بود.

 

اما باید به شخصیت بسیار مهم و مطرح اشاره کرد و آن آیت الله تسخیری است. ایشان سرآمد همه تقریبی‌ها است که بیش از ۷۰۰ سفر خارجی و شرکت در کنفرانس‌ها را در کارنامه خود دارد.

 

مسئولیت‌های بسیاری نیز داشته است ازجمله: ریاست سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، دبیرکلی مجمع جهانی اهل بیت و تقریب مذاهب، معاونت بین‌الملل سازمان تبلیغات اسلامی و مشاور رهبری است. آیت الله تسخیری در ۴ دهه بعد از انقلاب سرشناس‌ترین چهره تقریبی میان اهل سنت به شمار می‌رود و جایگاه رفیع وی در محافل علمی و مذهبی جهان اسلام زبان‌زد همگان است. قدرت منطق استدلال و شجاعت او در دوران‌های مختلف بوده و در دوران جنگ تحمیلی ۸ ساله و در محافل بین‌المللی و....

 

دکتر محمدعلی آذرشب نیز از جمله شخصیت‌های برجسته‌ای است که ارتباطات بین‌المللی بسیار داشته است. ایشان شخصیت دانشگاهی است. فصلنامه‌های «ثقافتنا» و «حضارتنا» را مدیریت می‌کرد و ارتباطات گسترده‌ای با نخبگان جهان اسلام داشت و در همایشهای بین‌المللی بسیاری شرکت کرده بود. ایشان رایزن فرهنگی ایران در سودان و سوریه بوده است و در مجمع جهانی تقریب مذاهب نیز مسئولیت داشته است.

 

علاوه بر اینها خیل دانشجویان ایرانی در شبه قاره، اروپا و آمریکا در قالب انجمن‌های اسلامی با جوانان تحصیلکرده سنی مذهب جهان اسلام مرتبط بودند. و نیز طلبه‌ها و روحانیون از شخصیت‌های دیگری نیز می‌توان نام برد که به نحوی با اهل سنت در ارتباط بودند.

 

آقایان دعایی، هادی نجف آبادی، علی جنتی، کمال خرازی، شیخ حسن ابراهیمی، سیدمحمد غرضی و شهید محمد منتظری از جمله این افراد هستند.

 

سید جلال میرآقایی، معاون سابق آیت الله تسخیری نیز از شخصیت‌های تقریبی است که حضور مداومی در مجمع تقریب و نیز درمجع الفقه الاسلامی داشت. در اینجا لازم است نامی هم از علمای ایرانی اهل سنت که در حوزه تقریب و همگرایی مذهب نقش داشته‌اند برده شود.

 

از این افراد، نام‌هایی همچون مولوی محمداسحق مدنی که در نجف به دیدار امام رفت بود، آقای نذیر احمد سلامی، موستامحمد شیخ الاسلام و… بیش از همه مطرح است.

 

*همایش‌ها و کنفرانس‌های بین‌المللی تا چه حد در افزایش مراودات فکری و فرهنگی ما با جهان اسلام تأثیر داشته است؟

 

بله این کنفرانس‌ها، کانون‌های تجمع و مراوده علما و اندیشمندان مذاهب بودند. بعضی از همایش‌ها واقعاً تأثیرات فوق‌العاده‌ای داشتند. مثلاً «ملتقی الفکر الاسلامی» در الجزایر که از سال ۱۹۶۸ تا ۱۹۹۰، ۲۲ دوره برگزار شد. این همایش برند اندیشه‌ای جهان اسلام بود. محل گردهمایی علمای اسلام با همه گرایش‌ها و همه مذاهب و همه نحله‌ها بود. پدیده فوق العاده‌ای بود. از قبل از انقلاب علما و اندیشمندان ما در این کنفرانس‌ها شرکت می‌کردند. آیت الله تسخیری، سیدهادی خسروشاهی، امام موسی صدر و.. شرکت‌کنندگان ثابت این کنفرانس‌ها بودند.

 

کنفرانس وحدت اسلامی ما در ایران که به نوبه خود در ادامه کنفرانس اندیشه اسلامی برگزار می‌شود، نیز متأثر از این کنفرانس ایجاد شد. این کنفرانس خود متأثر از افکار و اندیشه‌های اندیشمند سرشناس الجزایر مالک بن نبی با ابتکار مرحوم مولد قاسم بلقاسم وزیر وقت امور دینی الجزایر، برگزار می‌شد و هدفش گردآوردن همه نخبگان سیاسی و فکری جهان اسلام دور یک میز بود. این کنفرانس ۸ تا ۱۰ روز ادامه پیدا می‌کرد و مباحث بسیار مهمی در آن مطرح می‌شد. اندیشمندان، مبلغین، اصلاحگرایان ِچپ و راست، و شیعی و سنی و دیگر مذاهب در آن شرکت می‌کردند. از جمله شرکت کنندگان این کنفرانس می‌توان به: ابوزهره، محمد غزالی، یوسف قرضاوی، زینب الغزالی، فتحی یکن، محمدسعید بوطی، احمد سحنون، ابوالحسن ندوی، فهمی هویدی، متولی الشعراوی و از اروپا هم گاهی اسلام شناسان برجسته مثل ارکون و روژه گارودی شرکت می‌کردند و از ایران و لبنان و عراق علمای شیعه برجسته‌ای مثل امام موسی صدر، آیت الله تسخیری، سیدهادی خسرو شاهی، مرحوم سیدجعفر شهیدی، شرکت می‌کردند.

 

خلاصه اینکه این کنفرانس یکی از مهمترین کانون‌های تلاقی و هم اندیشی علمای سنی و شیعی و به خصوص ایران بود. بعضی آرای علمای شیعه در آنجا مورد استقبال جدی قرار گرفت. مثلاً یکی از سخنرانی‌های امام موسی صدر (المحاضره السنیه) که در سن ۳۴ سالگی ایشان ارائه شده بود بسیار مشهور شد.

 

البته امام موسی صدر میهمان دائم کنفرانس‌های اندیشه الجزایر بود و با علمای بزرگ همچون مولود قاسم، مالک بن نبی، احمد حمانی و با خود هواری بومدین ملاقات می‌کرد.

 

اما کنفرانس دهم الجزایر ویژگی خاصی داشت. مالک بن نبی، جامعه اسلامی را جامعه عقب مانده و جامعه ما بعد از موحدان و با جامعه بعد از تمدن می‌نامید و معتقد بود که باید اسلام را به این جامعه از نو معرفی کرد. لذا عنوان این کنفرانس «ملتقی التعرف علی الاسلام» بود.

 

*از ارتباطات خودتان نیز بگویید.

 

من از ابتدای پیروزی انقلاب این توفیق را داشتم که در جنبش‌های آزادی بخش و عمدتاً اهل سنت ورود پیدا کنم. در جنبش‌های آزادی بخش هم علاقمند بودم و هم ارتباط وسیع و تنگاتنگی با چنین جریان‌هایی داشتم. تقریباً تمامی چهره‌های شاخص امروز که حضور فعالی در عرصه مبارزات و فکر و اندیشه دارند، چه آنهایی که همراه هستند، چه آنهایی که نیمه راه یا در ایستگاه‌های آخر یا قبلِ آخر از قطار انقلاب به دلایلی پیاده شدند (و یکی از دلایلش ممکن است بحران سوریه در یک مقطعی باشد و امروزه با معادله‌ی معکوس روبرو هستیم) باشد، چه آنهایی که ترور شدند و به فیض شهادت نائل شدند. چه آنهایی که به رحمت خدا رفتند، اینها کسانی بودند که سال‌های اول و دوم انقلاب جذب انقلاب و چهره‌ها و رجالات انقلاب در جای جای جهان شدند. من تقریباً با همه اینها از همان ابتدا آشنا بودم. چه شیعه، چه سنی، چه روحانی و چه دانشگاهی، به حکم مسئولیت‌هایم با همه اینها در ارتباط بودم و علاقمند.

 

نکته دوم کتاب «ایران و اخوان المسلمین، عوامل همگرایی و واگرایی» که رساله فوق لیسانس من از دانشگاه تهران است و مرکز دراسات الشرق الاوسط که بزرگترین مرکز مطالعاتی و پژوهشی در لبنان است تا این کتاب را دید، آن را فوراً ترجمه کرد و یک مقدمه‌ای هم از یکی از اساتید سرشناس دانشگاهی بر آن زد. نشر این کتاب بازخورد فوق‌العاده‌ای در جهان عرب آن روز داشت. ترجمه‌اش چندین بار تجدید چاپ شد و با انعکاس وسیعی در جهان عرب به همراه بود و تا به امروز هم این نوشته همچنان مورد بحث و مناقشه متخصصان این حوزه است. مخالفین اخوان آن را به عنوان سند همکاری اخوان با ایران مطرح می‌کنند! این نخستین باری بود که با شفافیت تمام روابط دو جنبش نوشته شیعه و سنی یعنی انقلاب اسلامی و اخوان المسلمین را مورد بررسی قرار می‌داد. این خود زمینه ارتباط بنده را با اهل سنت بیشتر کرد.

 

از چهره‌هایی که از اول با او در ارتباط بودم مرحوم شیخ محمد غزالی بود. چهره سرشناس و برجسته مصری، وی به ایران آمده بود برای مذاکره پیرامون آزادسازی اسرای مصریِ جنگ تحمیلی صدام بر علیه کشورمان، من همراه ایشان بودم و خاطرات فراوانی از این سفر باقی مانده است. جالب است که مرحوم غزالی از برخوردهای انسانی ج. ا. ایران با اسرای مصری که در فقه سیاسی و مذهبی «مزدور» به شمار می‌رفتند شگفت‌زده بود.

 

شیخ راشد الغنوشی شخصیت دیگری است که اولین سفرش برای شرکت در نخستین کنگره ائمه جمعه و جماعات در سال ۱۳۹۳ بود. در بازگشت مقاله‌های فکری زیادی را نگارش کرد. همیشه با اندیشه‌های امام همراه بود. مقاله‌ای نوشته بود راجع به عمامه امام باعنوان «عمامة لا کالعمائم» و گفته بود این عمامه همانند دیگر عمامه‌ها نیست.

 

مقاله تحلیلی دیگری داشت در مجله المجتمع ارگان حرکة الاتجاه الاسلامی آن روز ونهضت اسلامی امروز تونس و گفته بود پیامبر سه شخصیت را برای خلافت مسلمین کاندید و نامزد می‌کند. بعد نامی از مودودی و حسن البنا و امام خمینی برده بود که طرح چنین مسئله‌ای در فضای آن روز خیلی عجیب بود و شجاعت زیادی را می‌طلبید. در دیداری که در تونس با ایشان داشتم هنگام تبریک گفتن پیروزی انقلاب آن کشور، نشان حرکت النهضه را به من اهدا کرد.

 

با شخصیت‌های مطرح جهان اسلام در لبنان امثال مرحوم دکتر فتحی یکن، شیخ سعید شعبان، شیخ ماهر حمود، شیخ احمد الزین، ابوعمر المصری و… در ارتباط مستمری بودم وهمواره منتقل کننده اندیشه‌های تقریبی جمهوری اسلامی به انها بودم.

 

در قطر با چهره‌های معروف اهل سنت و علما و اندیشمندانشان که در دانشکده الشریعه «الهیات» قطر متمرکز بودند در ارتباط بودم. دکتر علی قره داغی، دکتر عائشه المناعی، دکتر یوسف القرضاوی و.... شاید هیچکس به اندازه من با شیخ یوسف قرضاوی ارتباط نداشت. ارتباط روزانه داشتم در آن مرحله. ولی حوادث سوریه پیش آمد و باقی ماجرا که در جریان هستید. این مراودات و گفتگوها تاکنون با بسیاری از این چهره‌ها ادامه دارد.

 

*لطفاً آن دسته از نخبگان اهل سنت که با نخبگان ایرانی مراودات فکری داشتند را معرفی کنید.

 

از حسن البنا تا سیدقطب و تا الهضیبی و عمرالتلمسانی و محمدمهدی عاکف و شیخ احمد کفتارو و دیگران همگی با ایران و نخبگانش به نحوی ارتباط داشتند. شیخ شلتوت از قیام ۱۵ خرداد امام حمایت کرد.

 

از جمله علمای اهل سنت لبنان می‌توان به شیخ سعید شعبان اشاره کرد که سفرهای متعدد به ایران داشت و در نمازجمعه‌های ما سخنرانی می‌کرد. همچنین مرحوم فتحی یکن و همسرش که رئیس دانشگاه الایمان طرابلس بود و شیخ احمد الزین که سال‌ها دبیرکل تجمع العلمای مسلمین لبنان بود، شیخ صبحی صالح و نیز شیخ ماهر حمود از علمای سرشناس شهر صیدای لبنان.

 

از علمای سوریه هم می‌توان به مرحوم رمضان البوطی و کفتارو مفتی این کشور و نیز محمود عکام اشاره کرد. در قطر عائشه المناعی و دکتر علی قره‌داغی و در رأس آنها شیخ یوسف القرضاوی با نخبگان ایرانی ارتباط تنگاتنگی داشتند. اکثر کتاب‌ها و نوشته‌های قرضاوی در ایران به فارسی و کردی ترجمه شده است.

 

شخصیت‌های بزرگی دیگری مثل شیخ محمد غزالی، تراب زمزمی، رهبران حماس مثل خالد مشعل و رهبران جهاد اسلامی مثل شهید فتحی شقاقی نیز ارتباطات گسترده‌ای با ایران داشتند. همچنین می‌توان به روزنامه‌نگاران برجسته مصری همچون حسنین هیکل و فهمی هویدی اشاره کرد.

 

در حوزه شبه قاره جماعت اسلامی و در رأس آنها ابوالاعلی مودودی ارتباطات خوبی با ایران داشت. از قبل از انقلاب با امام در ارتباط بود و بعد از انقلاب هم پیام تبریک فرستاد و هیئتی از جماعت اسلامی را خدمت امام در قم فرستاد. قاضی حسین احمد نیز بعد از فوت مودودی راهش را ادامه داد. ابوالحسن ندوی نیز چنین رویکردی داشت. مرحوم دکتر کلیم صدیقی اندیشمند شبه قاره‌ای و رئیس پارلمان اسلامی لندن هم از شیفتگان انقلاب وامام بود و چند کتاب نیز درباره انقلاب اسلامی ایران نوشت. کاری که کلیم صدیقی برای معرفی اندیشه‌های امام بعد از پیروزی انقلاب کرد بی‌سابقه بود، سمیع الحق، طاهر القادری، فضل الرحمن و… نیز از علمای سنی مذهب پاکستان هستند که بارها به ایران آمده‌اند.

 

از علمای مصری نیز می‌توان به دکتر سیدطنطاوی، امام الاکبر و امام جماعت مسجد الازهر و شیخ دانشگاه الازهر اشاره کرد که درسال ۲۰۱۰ درگذشت. همچنین دیدارهایی با دکتر علی لاریجانی و دکتر حداد عادل داشت. با آقای خویی ارتباط داشت و در تفسیر قرآن ایشان هنگامی که در بصره استاد دانشگاه بوده است، شرکت می‌کرد.

 

هنگامی که صدام، آیت الله خویی را تحت محاصره قرار می‌دهد، علی‌اصغر محمدی نماینده رسمی ایران در قاهره، نزد طنطاوی می‌رود و می‌گوید: الان وظیفه شاگردی است که باید انجام بدهد… بعد هم طنطاوی مصاحبه می‌کند و از آقای خویی حمایت می‌کند.

 

همچنین باید به شیخ احمد الطیب، شیخ الازهر فعلی اشاره کرد که علیرغم فشار سلفی‌ها، دولتی‌ها، سعودی‌ها و فضای ایران‌هراسی و شیعه هراسی، مواضع تقریبی نسبتاً مناسبی دارد… البته بعضاً مواضع نامناسبی هم می‌گیرد. او هنوز برخلاف قرضاوی به فتوای شیخ شلتوت که شیعه را مذهب پنجم در اسلام می‌دانست سخت پایبند است. احمد الطیب تماس‌هایی با شیعیان نخبه عرب و گاهی با ایرانیان دارد. علامه علال الفاسی شیخ ازهر نیز قبل از انقلاب به ایران سفر کرد.

 

جریانی هم که به چپ اسلامی معروف است و بزرگانی مثل حسن حنفی نیز ارتباطات خوبی با ایران داشتند. نهضت العلما و انجمن محمدیه اندونزی نیز ارتباطات بسیار گسترده‌ای با ایران داشته است. عبدالرحمن وحید که رئیس جمهور اندونزی هم شد و هاشم موزادی که مدتی رئیس نهضت العلما بود علاقه بسیاری به ایران داشتند.

 

*با همه این اوصاف شما چه چالش‌هایی‌ها را در راه تعاملات فکری و فرهنگی ما با جهان اسلام مشاهده می‌کنید؟

 

ما با چند چالش در این رابطه روبرو هستیم که امیدوارم با درایت بزرگان دو مذهب حل و فصل گردد؛

 

ما نگاهمان به شرق را تا حدود زیادی از دست دادیم. منظورم شبه قاره و شرقِ آسیا است. درحالی که اینها ظرفیت‌های بزرگی هستند. هم به لحاظ تاریخی از پیشینه فرهنگی و فکری و اندیشه‌ای والایی برخوردار هستند، هم به لحاظ جمعیتی و جغرافیایی دارای وسعت وحجم بالایی هستند، و هم به لحاظ همگرا بودن با ما، به جهت تمدنی، زبانی، فرهنگی؛ فوق العاده‌اند یکی اینکه ما نگاهمان به شرق را تا حدود زیادی از دست دادیم. منظورم شبه قاره و شرقِ آسیا است. درحالی که اینها ظرفیت‌های بزرگی هستند. هم به لحاظ تاریخی از پیشینه فرهنگی و فکری و اندیشه‌ای والایی برخوردار هستند، هم به لحاظ جمعیتی و جغرافیایی دارای وسعت وحجم بالایی هستند و هم به لحاظ همگرا بودن با ما، به جهت تمدنی، زبانی، فرهنگی؛ فوق العاده‌اند. نمونه عینی‌اش همان دیداری که مقام معظم رهبری در دوران ریاست جمهوری شأن از پاکستان داشتند وشما عظمت ان استقبال مردمی را دیدید. در هم آمیختگی آنان به فرهنگ عاشورا و امام حسین (ع) بی نظیر است. چه هندوها چه اهل تسنن.

 

شخصیت‌های بزرگی مانند اقبال لاهوری، ابوالاعلی مودودی، ابوالحسن ندوی و… بر آمده از این خطه‌اند. این منطقه اشتراکات زیادی با ما دارد و حواشی‌ای که در جهان عرب هست، اینجا نیست و یا بسیار اندک است.

 

*آسیای مرکزی هم برخی از این ویژگی‌ها را دارد و ما تقریباً نسبت به آن بی‌توجه هستیم.

 

بله. چون نگاه ما به سمت جهان عرب است و متأسفانه از آنجا غافل بودیم. این نکته بسیار مهمی است. نکته بعدی بحث ترجمه کتاب‌ها است. ما به نهضت ترجمه توجه ویژه نداشته‌ایم. ترجمه یک طرفه بوده و بیشتر ما ترجمه کردیم. آنهایی هم که به زبان‌های خارجی ترجمه شده بیشتر آثار امام و آثار شهید مطهری و علامه طباطبایی و مقام معظم رهبری است بوده است.

 

بیشترین آثاری که مورد توجه مترجمین آزاد قرار گرفته و هم چنان به عنوان پرفروش‌ترین کتاب نمایشگاه‌های بین‌المللی جهان عرب همین امروز است، آثار مرحوم دکتر علی شریعتی است.

 

*حتی امروز؟

 

بله. شما به بغداد بروید. دربغداد من دیدم کتاب‌های شریعتی چطور روزانه چاپ می‌شود. تأکید می‌کنم روزانه چاپ می‌شود، همین امروز.

 

*خب احتمالاً در عراق شیعیان مخاطب او هستند.

 

نه، فضای اهل سنت هم هست. حوزه نجف چاپ نمی‌کند. اتفاقاً ممکن است حوزه هم مخالف باشد. کسانی چاپ می‌کنند که دنبال سود هستند. به این معنی که چاپ آن و این مختص عراق نیست، نمایشگاه‌های بین‌المللی کشورهای عربی گواه بر این مدعاست، بازار دارد. بازار شیعه صرف هم ندارد. در بغداد است. بازار اهل سنت را هم دارد. این مسئله مهمی است.

 

ابتدای انقلاب کتابهای مرحوم بازرگان مثل «البراگماتیه فی الاسلام» و کتاب «الحد الفاصل بین‌الدین و السیاسه» کمی در جهان اسلام مطرح شد. همچنین کتابهای سیدمحمد خاتمی از جمله «بیم موج» در مصر و در لبنان ترجمه شده توسط انتشارات دارالشروق و مدبولی.

 

کنفرانس‌های وحدتی که ما برگزار می‌کنیم به دلایل خاص جنبه تبلیغاتی تلقی می‌شود و این ظرفیت و فرصت را از دست دادیم. کنفرانس وحدت ما بناحق بعنوان تبلیغ و گسترش تشیع در جهان قلمداد و جا انداخته شد

 

متأسفانه فضای اختلاف مذهبی در عدم نشر و کندی نشر کتابهای دینی ما در جوامع اهل سنت نقش داشته است. با توجه به غنایی که ما داریم در حوزه‌های فکر و اندیشه، خیلی می‌توانیم برای جهان اسلام حرف داشته باشیم، اما متأسفانه به حوزه اهل سنت وارد نشده است. یکی از علل مهم آن ادبیات منفی برخی نویسندگان ما نسبت به مقدسات اهل سنت است.

 

البته برخی از اندیشمندان جهان اسلام از قبیل حسن حنفی، حسن مکی، حسن ترابی و متأثر از ادبیات اندیشمندان ما بودند، ولی ظرفیت ما خیلی بیش از اینهاست.

 

البته ما از آنان جفای زیادی دیدیم. گسل سیاسی متأسفانه عامدانه به گسل مذهبی تبدیل شد و آقایان تمکین کردند و اختلافات مذهبی اوج گرفت، اما حداقل می‌توانستیم رابطه‌های فردی را با نخبگان و عالمان اهل سنت بیشتر نگه داریم و آن را از دست ندهیم.

 

متأسفانه بعضاً فرصت داده شد به جریان‌های «تشیع انگلیسی» و به جریان‌های ضدتقریبی در اماکن مختلف و… از طرف دیگر کنفرانس‌های وحدتی که ما برگزار می‌کنیم به دلایل خاص جنبه تبلیغاتی تلقی می‌شود و این ظرفیت و فرصت را از دست دادیم. کنفرانس وحدت ما به ناحق به عنوان تبلیغ و گسترش تشیع در جهان قلمداد و جا انداخته شد.

 

امید است در شرایط جدید و دشوار منطقه‌ای و بین‌المللی چنین چالش‌هایی رو به حل و فصل بروند و شاهد همگرایی و وحدت عملی میان نحله‌ها و مذاهب اسلامی باشیم.

 

منبع: مهر

مطالب مرتبط
ارسال نظر
تحلیل های برگزیده