مرگ ایمن الظواهری و سرنوشت مبهم القاعده-راهبرد معاصر
راهبرد معاصر بررسی می‌کند؛

مرگ ایمن الظواهری و سرنوشت مبهم القاعده

سرکردگان گروه‌های جهادی عنصر کلیدی در تعیین خط و مشی سازمان دارند و با توجه به ویژگی‌های شخصیتی خود می‌توانند موقعیت و مکان سازمان را ارتقا دهند یا موجب افول و تضعیف آن شوند. در همین راستا ویژگی و شخصیت سرکرده جدید القاعده نقش مهمی در وضعیت این سازمان و آینده آن ایفا خواهد کرد. می‌توان گفت ظهور سرکرده کاریزما همانند اسامه بن‌لادن علاوه بر افزایش قدرت القاعده می‌تواند به تضعیف و افول داعش منجر شود
سیدعلی نجات؛ کارشناس مسائل غرب آسیا
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۹ - ۱۳ مرداد ۱۴۰۱ - 2022 August 04
کد خبر: ۱۴۵۵۸۲

مرگ ایمن الظواهری و سرنوشت مبهم القاعده

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا دوشنبه خبر داد ایمن ‌الظواهری، سرکرده شبکه القاعده شنبه در حمله پهپادی در کابل کشته شد. مقام های آمریکایی می‌گویند عملیات تعیین مکان و قتل الظواهری در نتیجه تلاش‌های دقیق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) انجام شده است.


حال این پرسش به ذهن متبادر می‌شود حذف ‌الظواهری که از مهم‌ترین بنیانگذاران القاعده است چه تأثیری بر آینده این تشکیلات خواهد گذاشت؟

 

فراز و فرودهای القاعده

القاعده از زمان شکل‌گیری تا به امروز شاهد فعالیت چهار موج یا دوره تاریخی بوده است. در سال 1988 اسامه بن‌لادن، ایمن الظواهری و برخی دیگر از افراد، القاعده را برای مبارزه با نیروهای شوروی حاضر در افغانستان راه‌اندازی کردند. یک دهه بعد، یعنی در سال 1998 القاعده همزمان حملاتی علیه سفارتخانه‌های آمریکا در نایروبی، کنیا و دارالسلام در تانزانیا انجام داد. نیروهای القاعده در 12 اکتبر 2000 نیز کشتی یواس‌اس کول نیروی دریایی آمریکا را که در لنگرگاه عدن یمن مشغول سوخت‌گیری بود، بمباران کردند. در این عملیات 17 سرباز آمریكایی کشته و 39 نفر دیگر زخمی شدند.


نقطه عطف این دوره حادثه 11 سپتامبر 2001 بود که تاکنون از آن به عنوان بزرگ‌ترین عملیات تروریستی تاریخ آمریکا نام می‌برند. بعد از این عملیات تروریستی القاعده دچار ضعف شد. در سال‌های 2001 و 2002 آمریکا انتقام سختی از القاعده گرفت و برخی از سرکردگان آن در افغانستان و پاکستان را به قتل رساند یا دستگیر کرد.


موج دوم القاعده در سال 2003 و بعد از اشغال عراق به وسیله آمریکا شکل گرفت. خلأ امنیتی ناشی از حمله آمریکا به عراق موجب شد ابومصعب الزرقاوی گروه جهاد و التوحید را ایجاد کند كه بعدها به سازمان «القاعده در بین‌النهرین» تغییر نام داد. میزان فعالیت این گروه در سال 2005 بسیار بالا بود، اما از سال 2006 از میزان فعالیت و اقدامات آن كاسته شد.


در خارج از عراق نیز القاعده توانست شاخه‌های متعددی را در کشورهای مختلف منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا ایجاد کند. عناصر القاعده در اروپا نیز به‌ویژه در اسپانیا و انگلیس عملیات تروریستی متعددی انجام دادند که جان باختگان بسیار زیادی داشت. با وجود این، پس از کشته شدن ابو مصعب الزرقاوی در سال 2006، القاعده عراق دچار ضعف شد. در این دوره علاوه بر رهبر القاعده عراق، بسیاری از سران القاعده در پاکستان نیز به‌وسیله هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا کشته شدند.

ناامنی و بی‌ثباتی ناشی از انقلاب‌ها شرایط و فرصت مناسبی را برای القاعده فراهم کرد. از این‌رو القاعده توانست از فضا و موقعیت بهره‌برداری، در کشورهای جدیدی ازجمله سوریه پایگاه و شاخه جدید ایجاد و حضور خود را در سایر مناطق نظیر یمن مستحکم کند


سومین موج فعالیت القاعده در سال‌های 2007 تا 2011 و پس از ظهور انور العولقی، سرکرده یمنی - آمریکایی القاعده یمن و شکل‌گیری گروه القاعده در جزیره العرب است. پنجم نوامبر 2009، نضال مالک حسن، سرگرد ارتش آمریکا که در ارتباط با انور العولقی بود، در تیراندازی پایگاه فورت هود وابسته به ارتش آمریکا در تگزاس به سوی سربازان آتش گشود و 13 نفر را کشت و 30 نفر دیگر را نیز زخمی کرد. به دنبال این عملیات انور العولقی کشتار سربازان آمریکایی در تگزاس به وسیله نضال حسن را ستود.


یک ماه بعد عمر فاروق عبدالمطلب، شهروند نیجریه‌ای تلاش کرد روز کریسمس هواپیمای آمستردام - دیترویت ایالت میشیگان آمریکا را منفجر کند، اما بمب عمل نکرد و وی دستگیر شد. مسئولان آمریكایی می‌گویند عمر فاروق با انور العولقی، رهبر معنوی القاعده در ارتباط و العولقی برنامه بمب‌گذاری آن هواپیما را طراحی کرده بود. به هر روی یکی از نقاط عطف این دوره مرگ اسامه بن‌لادن بود. بن‌لادن که بنیانگذار و رهبر کاریزماتیک القاعده بود می 2011 به وسیله نیروهای نظامی آمریکا در پاکستان کشته شد. مدت کوتاهی پس از کشته شدن بن‌لادن، انور العولقی نیز در حمله هواپیماهای بدون سرنشین در یمن کشته شد.


موج چهارم القاعده با آغاز انقلاب‌های عربی در کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا شکل گرفت. شروع خیزش‌های مردمی و انقلاب‌ها در جهان عرب، کشته شدن رهبران ارشد القاعده را کاملاً تحت الشعاع قرار داد. در ابتدا انقلاب‌های عربی تهدیدی مستقیم برای القاعده به حساب می‌آمد که مبتنی بر ترور و خشونت بود. اما فقدان آلترناتیو برای حکومت‌های سرنگون شده و مدیریت ناکارآمد حکومت‌های پسابهار عربی و همچنین دخالت قدرت‌های بزرگ و ناتو در برخی از کشورها برای ایفای نقش در دولت‌های جدید، فرصت بسیار مناسبی برای القاعده مهیا کرد بار دیگر مسیر رو به رشدی در شمال آفریقا و غرب آسیا برای خود ترسیم کند.


در واقع ناامنی و بی‌ثباتی ناشی از انقلاب‌ها شرایط و فرصت مناسبی را برای القاعده فراهم کرد. از این‌رو القاعده توانست از فضا و موقعیت بهره‌برداری، در کشورهای جدیدی ازجمله سوریه پایگاه و شاخه جدید ایجاد و حضور خود را در سایر مناطق نظیر یمن مستحکم کند. نکته مهم درباره دوره چهارم، یعنی دوره رهبری ایمن الظواهری این است که القاعده که تا سال 2010 خود را عدو البعید به‌ویژه غرب می‌دانست در دوره چهارم تغییر موضع داد و دشمنان نزدیک را دستور کار قرار داد. پس از خلق داعش و اعلام خلافت ابوبکر البغدادی در سال 2014، القاعده در وضعیت ضعف و شکست قرار گرفت. از نقاط عطف دوره چهارم القاعده، مرگ ایمن الظواهری است که بزرگترین ضربه به این گروه تروریستی پس از به قتل رساندن اسامه بن لادن به شمار می‌رود.

 

حذف الظواهری و آینده القاعده

جنبش‌های افراط‌گرا اغلب بر محور سرکرده ای کاریزماتیک و نیرومند به فعالیت می‌پردازند. سرکرده ای کاریزماتیک مبتنی ‌بر جاذبه استثنایی، به‌گونه‌ای از سرکردگی گفته می‌شود که دارای قدرت و توانایی الهام‌بخشی به پیروان خود باشد و این درحالی است که این توانایی‌ها صرفاً از نیروی شخصیت و تعهد فرد سرچشمه گرفته باشد.


نگاهی به جنبش‌های افراط‌گرای قرن گذشته در غرب آسیا و شمال آفریقا نشان می‌دهد فاکتور سرکردگی به ویژه سرکرده کاریزماتیک نقش مهمی در عملکرد و کارایی تشکیلات دارد؛ به طوری که حذف سرکرده کاریزماتیک از صحنه بیشتر به ‌معنای آغاز زوال و افول چنین جنبش‌هایی بوده است. به عنوان نمونه مرگ اسامه بن‌لادن در سال 2011 بزرگ‌ترین چالش القاعده در سال‌های فعالیت آن بوده است.


با وجود محكومیت جهانی القاعده، بسیاری از مسلمانان از اسامه بن ‌لادن الگو و الهام گرفتند و اقدامات و فعالیت‌های او را ستودند. طبق برخی از گزارش‌ها بعد از سال 2001 و حادثه 11 سپتامبر بسیاری از مسلمانان نام اسامه را برای فرزندان خود برگزیدند. شخصیت بن‌لادن در میان اعضای القاعده و توانایی های وی نقشی اساسی در تحکیم وحدت سازمانی القاعده داشت. مرگ بن‌لادن علاوه ‌بر حذف چهره کاریزماتیک و وحدت‌بخش القاعده، این سازمان را با چالش جانشینی مواجه کرده است. فقدان شخصیت کاریزماتیک در ایمن الظواهری و ناتوانی وی در مدیریت و انسجام‌بخشی به سازمان از دلایل اصلی ضعف القاعده در چند سال اخیر بوده است.


اسامه بن‌لادن شخصیتی داشت که باعث می شد سخنرانی‌هایش بازتاب جهانی پیدا کند؛ اما خطابه‌ و سخنرانی‌های الظواهری برخلاف بن‌لادن بسیار ضعیف است. سخنرانی ایمن الظواهری همانند خطبه یک شیخ در مسجد برای نمازگزاران یا تحلیل پدیده یا موضوعی به وسیله استاد برای دانشجویان بود. وی در حد و قامت نظریه‌پرداز  القاعده و با لحن قوی ظاهر نمی‌شد. این موضوع باعث شده بود سخنان الظواهری برای رسانه‌ها اهمیت چندانی نداشته باشد.


ایمن الظواهری، سرکرده سابق القاعده، تئوریسین و سرکرده بدون کاریزماست. او که خود یکی از طراحان اصلی حمله تروریستی 11 سپتامبر بود، هرگز هاله مخوف بن لادن را در اطراف خود نداشت. باراک مندلسون، استاد دانشگاه هاورفورد پنسیلوانیا در این باره می‌گوید: در دوره الظواهری، هسته مرکزی القاعده فقط سایه‌ای از آن چیزی است که پیشتر بوده و در واقع بزرگ‌ترین دستاورد الظواهری فقط زنده نگه داشتن القاعده است. به‌عقیده باراک مندلسون، شاخه‌های مختلف القاعده در دوران رهبری ظواهری چندان به رهبری واحدِ او پایبند نبودند و رهبری القاعده را به سطح «مجلس شورا» کاهش دادند. در حقیقت القاعده در دوره الظواهری به تدریج غیرمتمرکزتر شد و اختیارات آن عمدتاً در اختیار سرکردگان گروه‌های وابسته قرار گرفت.

اسامه بن‌لادن شخصیتی داشت که باعث می شد سخنرانی‌هایش بازتاب جهانی پیدا کند؛ اما خطابه‌ و سخنرانی‌های الظواهری برخلاف بن‌لادن بسیار ضعیف است


از همین‌رو سرکردگان القاعده از سال 2016 به حمایت و تبلیغ حمزه بن‌لادن، جوان‌ترین پسر اسامه بن‌لادن پرداختند. در می 2017، این سازمان از حمزه بن‌لادن نیز به عنوان «شیخ» یاد کرد. در گزارشی که مرکز مبارزه با تروریسم در سال 2017 درباره سرکرده القاعده منتشر کرد، احتمال دست یافتن حمزه به بالاترین جایگاه در این سازمان بالا ارزیابی شد. علی صوفان، کارشناس مسائل تروریسم و مأمور سابق پلیس فدرال آمریکا در این‌باره می‌گوید: حمزه بن‌لادن خود را برای ایفای نقشی در حد رهبری در سازمانی که پدرش بنیان نهاده، آماده می‌کند؛ به‌عنوان یکی از افراد خاندان بن‌لادن، احتمال پذیرش او ازسوی افراد رده پایین سازمان بسیار بالاست.


با وجود این، حمزه بن لادن پسر سرکرده سابق القاعده که پیش تر گمان می‌رفت جانشین الظواهری بشود، سال 2019 به وسیله مأموران آمریکایی در جریان عملیاتی ضدتروریستی در مرز پاکستان و افغانستان کشته شد. پس از کشته شدن حمزه بن لادن، گمانه‌زنی‌هایی درباره جانشین احتمالی مطرح شدند که مهم‌ترین آنها ابو ‌محمد المصری و سیف العدل بودند. با کشته شدن الظواهری در حمله پهپادی آمریکا و اخبار مربوط به كشته شدن المصری، سیف العدل که از او به عنوان شخصیتی بسیار مورد احترام در صفوف القاعده یاد می‌شود، تنها بازمانده اصلی است که بالقوه می‌تواند سرکردگی القاعده را در دست بگیرد. 


بنا به دلایل امنیتی سیف العدل سال‌ها خود را مخفی کرد و حتی القاعده هم کمتر از او حرفی به میان می‌آورد، جز آنکه در سال 2017 و 2019 خبر زنده بودن او را اعلام کرد. سیف العدل از پیکارجویان کهنه‌کار، یکی از معدود بنیانگذاران زنده القاعده و به ندرت در رسانه‌ها حاضر شده است. همانند ‌المصری، العدل هم به همدستی در بمب‌گذاری‌های سال 1998 سفارت‌های آمریکا در تانزانیا و کنیا متهم است. او همچنین از نام‌های مستعار جهادی «عابر سبیل» و «محمد صلاح‌الدین زیدان» هم استفاده می‌کرده است.


آکادمی نظامی آمریکا (وست‌پوینت) در یکی از مطالب خود در مارس 2016، سیف العدل را یکی از مؤثرترین سردمداران القاعده نامید و گفت، او یکی از معدود سرکردگانی است که از دوران پیش از 11 سپتامبر باقی مانده‌اند و در مقام و رتبه‌ای است که می‌تواند موقعیت سرکرده القاعده را تصاحب کند.

القاعده کنونی با القاعده دو دهه گذشته قابل قیاس نیست. امروزه القاعده کمتر تمرکزگراست، کمتر بر انجام عملیات تروریستی در غرب متمرکز است و این موضوع کاهش محبوبیت آن را به دنبال داشته است


سیف‌العدل همانند ایمن الظواهری مصری است. با وجود این، رسانه‌ها این چهره جوان را که پیش‌تر نامش به میان آمده بود، خشن‌تر از الظواهری می‌دانند؛ از این رو به او «شمشیر انتقام» لقب داده‌اند. در واقع می‌توان گفت، اگر سیف العدل یا هر جانشین دیگری بتواند عملکرد بهتری نسبت به ایمن الظواهری داشته باشد، مرگ سرکرده القاعده نه تنها این سازمان را تضعیف نمی‌کند، بلکه حتی به تقویت آن منجر می‌شود.

 

نتیجه‌گیری

القاعده کنونی با القاعده دو دهه گذشته قابل قیاس نیست. امروزه القاعده کمتر تمرکزگراست، کمتر بر انجام عملیات تروریستی در غرب متمرکز است و این موضوع کاهش محبوبیت آن را به دنبال داشته است. کالین کلارک، پژوهشگر مرکز سوفان می‌گوید، القاعده در تقاطع قرار گرفته است. این گروه همچنان در مسیر آینده با چالش‌های جدی مواجه است. یکی از این چالش‌ها این پرسش است که چه کسی پس از حذف الظواهری هدایت القاعده را بر عهده خواهد گرفت. در این میان بزرگ‌ترین مشکلی جانشین الظواهری قرار گرفتن این گروه در معرض راهبرد فقدان منابع مالی برای عضوگیری جدید برای خروج از رکود و رقابت با داعش است.


سرنوشت و آینده القاعده به این بستگی خواهد داشت که چه کسی جایگزین الظواهری شود. به ویژه ایکه پس از چندین دهه حملات مستمر آمریکا و کشورهای غربی، افراد بسیاری باقی نمانده‌اند که واجد شرایط سرکردگی این سازمان باشند. کارشناسان گروه‌های افراطی می‌گویند در میان این افراد، سیف العدل از نامزدهای مهم برای جانشینی به شمار می‌رود. مقام های غربی می‌گویند با توجه به تجربه و جایگاه قابل احترام العدل درون القاعده، او ظرفیت بالایی برای جانشینی الظواهری دارد.


منابع نزدیک به القاعده مدعی‌اند سیف العدل آخرین شانس گروه برای بازسازی ساختار آن به شیوه اسامه بن لادن است. به عنوان نمونه احمد سلطان از پژوهشگران گروه‌های جهادی در مصر، سیف العدل را مهم‌ترین شخصیت برای جانشینی الظواهری می‌داند. سیف العدل حیات خود در القاعده را در سال 1989 آغاز و نقش مؤثری در ایجاد توانمندی‌های عملیاتی این شبکه ایفا کرد. وی در ایجاد زیرساخت‌های این شبکه در شاخ آفریقا نقش مهمی داشت. عبدالرحمان المغربی، داماد ایمن الظواهری نیز با سیف العدل برای رهبری القاعده رقابت دارد، البته این امکان نیز وجود دارد که نام جدیدی از شاخه‌های القاعده مطرح شود.


به طور کلی سرکردگان گروه‌های جهادی عنصر کلیدی در تعیین خط و مشی سازمان دارند و با توجه به ویژگی‌های شخصیتی خود می توانند موقعیت و مکان سازمان را ارتقا دهند یا موجب افول و تضعیف آن شوند. در همین راستا ویژگی و شخصیت سرکرده جدید القاعده نقش مهمی در وضعیت این سازمان و آینده آن ایفا خواهد کرد.


می‌توان گفت ظهور سرکرده کاریزما همانند اسامه بن‌لادن علاوه بر افزایش قدرت القاعده می‌تواند به تضعیف و افول داعش منجر شود، زیرا سرکرده کاریزما می‌تواند بسیاری از عناصر داعش را به سمت خود جذب نماید. علاوه بر این، سرکرده جدید و کاریزما در سازمان القاعده این توانایی را دارد به ادغام دو سازمان القاعده و داعش و تشکیل سازمان بزرگ‌تر و قدرتمندتر مبادرت ورزد. 

ارسال نظر