چشم‌انداز 2040 آمریکا/ خلیج‌فارس در امنیت کامل-راهبرد معاصر
«راهبرد معاصر» گزارش می‌دهد؛

چشم‌انداز 2040 آمریکا/ خلیج‌فارس در امنیت کامل

همه دولت‌های خلیج‌فارس انتشار اسناد چشم‌انداز ملی را که به‌وضوح اهداف موردنظر سیاست‌های آنها را مشخص می‌کند، مفید دانسته‌اند. ریاض چشم‌انداز عربستان سعودی 2030 را در سال 2016 منتشر کرد. بحرین، امارات و عربستان همراه آمریکا احتمالاً با هم چشم‌انداز 2040 برای امنیت یکپارچه خلیج‌فارس را اعلام می‌کنند که مسیر بلندپروازانه ای را به‌سوی ساختاری کاملاً وابسته دفاع هوایی و موشکی و همکاری‌های چندجانبه بسیار بیشتر در چارچوب امنیت دریایی ترسیم می‌کند.
رامین بخشی؛ کارشناس مسائل بین‌الملل
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۶ - ۰۴ اسفند ۱۴۰۱ - 2023 February 23
کد خبر: ۱۷۳۹۴۴

چشم‌انداز 2040 آمریکا/ خلیج‌فارس در امنیت کامل

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ سال گذشته برای روابط میان آمریکا و شرکای امنیتی کلیدی اش در خلیج فارس پرآشوب بود. هر یک از طرف ها از طرف دیگر ناامید شدند و اختلافات ناشی از آن به جای اینکه بی سر و صدا پشت درهای بسته حل و فصل شوند، به افکار عمومی سرایت کردند. اختلافات دیپلماتیک از نظر سیاسی در همه پایتخت ها طنین انداز شده است و توانایی هر یک از طرف ها را برای ارائه امتیاز به طرف دیگر محدود می کند.


تصور اینکه این مشارکت های طولانی مدت به طور کامل در سال های آینده به دلیل غفلت (اگر نگوییم عمد) از بین برود، دشوار نیست. با وجود این، شرایط ممکن است در نهایت برای دستیابی به هدفی دیرینه، طراحی ساختار دفاعی یکپارچه در خلیج فارس که از منافع امنیت ملی متقابل محافظت کند، مناسب باشد.


منافع اساسی تغییر نکرده و سؤال اصلی پیش روی سیاستگذاران این است، آیا سیاست های انتخاب شده در خدمت حفظ منافع هستند یا آنها را تضعیف می کنند؟ آمریکا منافعی حیاتی در تضمین این موضوع دارد که هیچ دشمن منطقه ای ظرفیت و اراده حمله به سرزمینش، آمریکایی های خارج از این کشور یا شرکای امنیتی کلیدی در خلیج فارس نداشته باشد؛ اقدامی که واشنگتن برای اطلاعات محلی، استقرار، دسترسی و حمایت دیپلماتیک برای پیشبرد منافع خود و سایر منافع اصلی به آنها تکیه می‌کند.

این واقعیت است که قیمت بازار نفت به طور نامتناسبی ناشی از اقدامات انجام شده در خلیج فارس، به ویژه از سوی عربستان سعودی است


این موضوع تلاش های آمریکا برای مبارزه با تروریسم در منطقه و بازدارندگی دشمنان از جست و جوی سلاح های کشتار جمعی و استفاده از قابلیت های نظامی بی ثبات کننده را هدایت می کند. امروز ایران نفوذ خود را در منطقه افزایش داده است، برنامه هسته‌ای را دنبال و به طور معمول از محور مقاومت حمایت می کند. آمریکا و شرکایش در خلیج فارس در مبارزه با نفوذ ایران منافع حیاتی امنیت ملی مشترک دارند.


آمریکا همچنین به دلایلی که شامل ملاحظات امنیتی (مرکزی بودن نفت در عملکرد ارتش آمریکا)، ملاحظات اقتصادی (تأثیر قیمت نفت بر رشد و تورم)، ملاحظات جغرافیایی-سیاسی (شرکای آمریکا که به نفت خلیج فارس وابسته هستند) و ملاحظات سیاسی (تأثیر قیمت گاز در داخل و خارج از آمریکا) است، در قیمت جهانی نفت منافع حیاتی دارد. با وجود لفاظی‌های کمپین انتخاباتی درباره استقلال انرژی آمریکا، رؤسای جمهور آمریکا در هر دو حزب پس از روی کار آمدن، در کمال ناامیدی متوجه می‌شوند باید عمیقاً به قیمت نفت اهمیت دهند، به‌ویژه زمانی که قیمت‌ها خیلی بالا یا پایین می‌آیند.


این واقعیت است که قیمت بازار نفت به طور نامتناسبی ناشی از اقدامات انجام شده در خلیج فارس، به ویژه از سوی عربستان سعودی است. بعید است این واقعیت در دهه های آینده، حتی در خوشبینانه ترین سناریوهای انتقال انرژی تغییر کند. با توجه به این موضوع، آمریکا مدت ها پیش تصمیم گرفت از جریان آزاد نفت از خلیج فارس به مکان هایی که بر مبنای تقاضای بازار تعیین می شود، محافظت کند. به باور آمریکا و شرکایش در خلیج فارس، امروز تهدید اولیه برای این منافع ایران و نیروهای محور مقاومت هستند که آشکارا تأسیسات تولید انرژی و کشتی‌های نفتکش در خلیج فارس را تهدید می کنند.


در حالی که این منافع ثابت می ماند، تهدیدات و ابزار محافظت از آنها تغییر می کند. بنابراین، سیاست‌های آمریکا و کشورهای حاشیه خلیج فارس نیز در پاسخ به این تهدیدات در حال تحول تغییر می کند.


مهم‌ترین تغییر در ارزیابی تهدید منطقه‌ای، توسعه داخلی تسلیحات بسیار دقیق و توانمند ایران است که می‌تواند برای حمله به اهداف در فاصله دور با دقت زیاد استفاده شود. این همان چیزی است که به محور مقاومت اجازه داد در سال 2019 به زیرساخت های انرژی عربستان ضربه بزند. ارزش ذاتی این تسلیحات زمانی که روسیه از ایران درخواست کمک تسلیحاتی کرد، به وضوح نشان داده شد. علاوه بر این، دقت این تسلیحات به کاهش آستانه استفاده از آنها در خلیج فارس کمک می کند و در نتیجه خطر تشدید ناخواسته را افزایش می دهد.

ناوگان پنجم آمریکا بیش از یک سال پیش گروه ویژه 59 را برای ترکیب سامانه های بدون سرنشین راه اندازی کرد و بنا بر گزارش ها، مذاکرات محرمانه ای در مارس 2022 میان رهبران نظامی رژیم صهیونیستی، آمریکا و کشورهای کلیدی عربی انجام شد


شرکای آمریکا در خلیج فارس نیز در حال ایجاد قابلیت های نظامی خود هستند. در گذشته آمریکا موظف بود تقریباً کل نیروهای نظامی مورد نیاز برای محافظت از جریان آزاد انرژی از خلیج فارس را فراهم کند. امروز و حتی بیشتر از آن در سال های آینده، شرکای آمریکا در خلیج فارس به طور فزاینده ای قادر خواهند بود قسمتی از این مسئولیت را بر عهده بگیرند. حتی مهم‌تر از آن، با توجه به ماهیت سامانه‌های تسلیحاتی جدید و واقعیت‌های تحمیل‌شده از سوی جغرافیای منطقه، شرکای آمریکا در خلیج‌فارس شروع به راه‌اندازی رویکرد مشارکت همکاری‌ جویانه در قبال اقدامات دفاعی کرده‌اند.


برای مدت بسیار طولانی، رقابت های درون کشورهای خلیج فارس از چنین رویکردی جلوگیری کرد، اما امروزه مشخص شده است هر کشوری نمی تواند یکجانبه حریم هوایی و منافع دریایی خود را حفظ کند. علاوه بر این، گسترش روابط پس از توافق آبراهام و انتقال منطقه مسئولیت نظامی آمریکا را درقبال رژیم صهیونیستی از فرماندهی اروپا به فرماندهی مرکزی آمریکا، فرصت‌های جدیدی برای همکاری امنیتی در خلیج فارس و فراتر از آن ایجاد می‌کند.


با توجه به این پویایی ها، سرانجام فرصت ها برای ایجاد سامانه دفاع هوایی و موشکی کاملاً یکپارچه چندجانبه و دستیابی به همکاری های چندجانبه بسیار بیشتر در ساختارهای امنیتی دریایی ایجاد شده است. برنامه ریزان نظامی آمریکا مدتهاست سودمندی بالقوه چنین اقداماتی را در حفاظت از منافع امنیت ملی فوق الذکر تشخیص داده اند، اما شرایط به آنها اجازه ادامه راه نداده که اکنون شرایط مهیا شده است.


گام‌های اولیه دلگرم‌کننده هم‌اکنون در بالاترین سطوح در حال انجام، اما تا پایان سفر راه بسیار طولانی در پیش است. ناوگان پنجم آمریکا بیش از یک سال پیش گروه ویژه 59 را برای ترکیب سامانه های بدون سرنشین راه اندازی کرد و بنا بر گزارش ها، مذاکرات محرمانه ای در مارس 2022 میان رهبران نظامی رژیم صهیونیستی، آمریکا و کشورهای کلیدی عربی انجام شد. درباره این موضوع به طور علنی کمتر صحبت می شود، اما ژنرال مایکل کوریلا، رئیس ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) نشان داده است این موضوع در اولویت است و برد کوپر، فرمانده ناوگان پنجم آمریکاگفت، ۱۰۰ شناور و زیردریایی بدون سرنشین در آب های خلیج فارس مستقر  می شوند که تنها یک پنجم آن از آمریکا خواهد بود.


جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا در جریان سفر خود به سرزمین های اشغالی و عربستان سعودی در ژوئیه 2022 به طور خصوصی موضوع دفاع یکپارچه را مطرح کرد و از آن زمان گزارش هایی درباره برنامه های مرکز آزمایش یکپارچه «Red Sands» (شن‌های سرخ) در آینده و امیدواری برای پیشنهاد ائتلاف دفاع هوایی غرب آسیا منتشر شده است. علاوه بر این، سال 2022 قانون بازدارندگی نیروهای دشمن و توانمندسازی دفاع ملی از سوی کنگره آمریکا تصویب شد که بودجه لازم را برای تشکیل شبکه دفاع هوایی یکپارچه برای آمریکا، رژیم صهیونیستی و ۹ کشور عربی فراهم می‌کند.


هیچ یک از این پیشرفت ها باعث از بین رفتن  نفوذ و  قاطعیت تهران نشده، بلکه تهران تهدیدهای علنی مبنی بر پاسخ قاطع به نزدیکترین و در دسترس ترین اهداف در صورت موافقت کشورهای خلیج فارس با «پیمان دفاعی مشترک در منطقه به وسیله آمریکا با مشارکت و مدیریت پنهان صهیونیست ها» صادر کرده است. چنین تهدیدهایی باعث می شوند آمریکا و شرکایش سامانه دفاعی کاملاً یکپارچه در خلیج فارس ایجاد کنند که دستیابی به آن مستلزم چهار تصمیم اساسی در سیاست خارجی است؛


نخست، حیاتی ترین تصمیم سیاست خارجی این است که آمریکا به آینده ای متعهد شود که در آن کاملاً به امنیت خلیج فارس پایبند بماند. معکوس کردن تصور خروج آمریکا از منطقه برای حفاظت از منافع واشنگتن ضروری است. اگر رؤسای جمهور آمریکا تهدید کنند شرکای واشنگتن را طرد و تحقیر خواهند کرد یا آشکارا این سؤال را مطرح کنند، آیا آمریکا باید از جریان آزاد انرژی محافظت کند، این امر محقق نمی شود.

حرکت به سمت قابلیت‌های دفاعی یکپارچه می‌تواند کار آهسته و تکنوکراتیک باشد که معمولاً تدریجی و در جدول‌های زمانی نسلی پیشرفت می‌کند


دوم، اینکه رهبران خلیج فارس باید آشکارا به آینده ای متعهد شوند که در آن آمریکا شریک امنیتی اصلی آنها باشد. این امر مستلزم آن است که تهدیدهای مکرر خود را برای چرخش به سمت چین یا روسیه متوقف کنند. رهبران منطقه همچنین باید بدانند چنین تعهدی به اطمینان از اینکه حمایت آمریکا برای دهه‌های آینده باقی می‌ماند، نیاز دارد.

 


سوم، رهبران خلیج فارس باید تصمیم به همکاری کامل بگیرند. اگر این کار آسانی بود، مدت ها پیش انجام می شد. البته، رهبران هر کشوری به دنبال جلوگیری از شرایطی هستند که باید به دیگران برای تضمین امنیت خود متکی باشند. تنها پس از ناکافی بودن تلاش های یکجانبه برای تضمین امنیت، دولت ها معمولاً مکانیسم های همکاری را در نظر می گیرند.


چهارم، اینکه حرکت به سمت قابلیت‌های دفاعی یکپارچه می‌تواند کار آهسته و تکنوکراتیک باشد که معمولاً تدریجی و در جدول‌های زمانی نسلی پیشرفت می‌کند. سپس، هنگامی که مکانیسم‌های همکاری ایجاد شد، دولت‌ها می‌توانند موضوعات مربوط به ادغام نظامی را بررسی کنند و تنها پس از ادغام قابلیت‌های نظامی منتخب، دولت‌ها علاقه مند به بررسی حساس‌ترین موضوعات ساختن سامانه های مشترک هستند.


این پروژه با فراخوان روشن برای وابستگی متقابل آغاز می شود، بنابراین بحرین، عربستان سعودی، امارات و آمریکا به احتمال زیاد اعلام می کنند، این هدف است. آنها عمداً آینده ای را با هم طراحی خواهند کرد که در آن هر کدام قادر به دستیابی به امنیت هوایی و دریایی فراگیر در خلیج فارس بدون دیگران نیستند. سامانه‌های نظامی در حال ایجاد اگر برای همه کار نکنند، برای هیچ‌کدام کار نمی‌کنند. با انجام این کار کشورهای خلیج فارس، آمریکا را به عنوان شریک امنیتی خود جذب خواهند کرد که باید هرگونه نگرانی باقی مانده در زمینه پایداری طولانی مدت حضور منطقه ای آمریکا را از بین ببرد.


همه دولت های خلیج فارس انتشار اسناد چشم انداز ملی را که به وضوح اهداف مورد نظر سیاست های آنها را مشخص می کند، مفید دانسته اند. در سال 2008  منامه و ابوظبی هر دو برنامه چشم انداز اقتصادی 2030 را منتشر کردند و ریاض چشم انداز عربستان سعودی 2030 را در سال 2016 منتشر کرد. این سه کشور همراه آمریکا احتمالاً با هم چشم انداز 2040 برای امنیت یکپارچه خلیج فارس را اعلام می کنند که مسیر بلندپروازانه ای را به سوی ساختاری کاملاً وابسته دفاع هوایی و موشکی و همکاری های چندجانبه بسیار بیشتر در چارچوب امنیت دریایی ترسیم  می کند. 

 

ارسال نظر