به گزارش راهبرد معاصر؛ فساد معمولا یک پدیده منفرد نیست بلکه مجموعه ای از پیوست های توجیه گیر هستند که آن را برای یک دوره زمانی مشخص قوام میبخشند، با انهدام هر فسادی اگر چنانچه این پیوست های توجیه گر همچنان زنده باشند زیرساخت فساد نیز زنده می ماند و قابلیت بازتولید را پیدا میکند. این پیوست های توجیه گر لزوما روابط قدرت نیستند که آن هم هستند ولی عناصر قوی ای نظیر قوانین و مقررات، پیوست های اجتماعی، پایه های ایدئولوژیکی و رسانه های جریان فساد همواره از مواردی هستند که در ایجاد فساد سهم دارند، در این یادداشت ضمن تمرکز بر این پیوست های توجیه فساد به یک راهکار کلی میپردازیم که در آن مبارزه با فساد آنچنان هم که میگویند سخت نیست!
چه چیزی فساد را در جامعه ما توجیه میکند؟
از بعد از دفاع مقدس و با روی کار آمدن دولت سازندگی برخی استدلال ها در درون بدنه حاکمیت رسوخ کرد که فساد را عارضه ای طبیعی و لاجرم برای توسعه میدانست، شعارهایی مانند مانور تجمل و ضرورت بالا رفتن تقاضای مصرفی در جامعه برای رشد و مصرفی شدن جامعه برخی زیرساختهای فکری و روانی فساد که در دوره طاغوت وجود داشت احیا شد، جامعه شناس مشهور فرامرز رفیع پور در کتاب توسعه و تضاد خود در همان زمان از پولی شدن روابط اجتماعی در این دوره به شدت انتقاد میکند و هشدارهایی را میدهد. به نوعی مانور تجمل روی دیگر سکه رسیدن به دروازه های تمدن شاه بود.
درست مانند خصوصی سازی؛ «حتی با وجود نبود ثروت لازم در دست مردم به هر طریقی که شده باید شرکتهای دولتی خصوصی شوند و این یک اصلاح است» این جریانات از فساد «کنترل شده» صحبت میکنند، میگویند فساد یک امر عادی است، فقط به آن معتاد نشوید!
یک نمونه متاخر پیوست های توجیه کننده فساد در جامعه؛ مقاله ای از روزنامه دنیای اقتصاد
تجربه سیاسی نگارنده این سطور در طی یک دهه گذشته نشان میدهد هر وقت سخنی از فساد به میان می آید دو اتفاق خیلی روتین و تکرارشونده میفتد؛ انتشار اخبار جنجالی منحرف کننده و اتهام زنی های رسانه ای علیه این و آن! آنچه فراموش میشود تمرکز جامعه بر پیگیری مبارزه با مفسد و جلوگیری از بر مسند نشستن گروه فاسد است. طبیعی است که وقتی مبارزه با فساد تبدیل به اولویت دست چندم جامعه شود، مفسد هر چه بخواهد میکند.
در یک معنای کلان فساد در عرصه حاکمیت یعنی ایجاد زیرساختی برای تعدی یا استثمار گروهی علیه گروه های دیگر است، از این حیث بسیاری قوانین نظیر خصوصی سازی، فروش تراکم، قوانین تقسیم اراضی و بسیاری از مقررات تشدید کننده فساد هستند. این فساد میتواند هم فامیلی باشد و هم غیر فامیلی.
چه چیز میتواند فساد را ریشه کن کند؟
شاید بگویید قوه قضاییه؛ در پاسخ خواهند گفت قوه قضاییه که ریشه را نمیزند، بلکه وقتی جرم رخ داد آن را رسیدگی میکنند، شاید بگویید دولت؛ ولی دولت خود درگیر جریانات سیاسی است و به خودی خود نمیتواند عامل از بین برنده فساد باشد. شاید بگویید اراده کل حاکمیت؛ ولی این گزینه هم به دلیل نبود مجوزهای قانونی(چه در قانون اساسی و چه در سایر قوانین) شدنی نیست.
هر چند همه نیروهای فوق یک فاکتور اساسی برای مبارزه به فساد هستند ولی این همه نیست؛ تنها شرط لازم و کافی برای مبارزه با فساد نیروهای حلقه میانی در کشور هستند که میتوانند از چند جهت جلوی پیوست های فساد بایستند، مقام معظم رهبری دیدار با دانشجویان (1/3/1398) میگویند: «بالاخره در هر برههای راهکارهای عملی لازم است. در هر برههای از زمان راهکارهای عملی مورد نیاز است. خب محلّ بحث ما اینجا است. آنچه شما سؤال میکنید -یعنی نسل جوان ممکن است سؤال بکند و یک سؤال مستتری(۱۲) است- همین است که بالاخره راهکار عملی برای اینکه ما بتوانیم به عنوان یک جوان وارد میدان بشویم چیست. خب این چهار عنصری که گفتیم -همهی اینها- که برای یک حرکت عمومی این چهار عنصر نیاز است، تبیین اینها نیاز دارد به ذهن فعّال و زبان گویا؛ منتها این [مورد] آخری که مسئلهی راهکارهای عملی باشد، احتیاج دارد به هدایت، تمرکز، پیگیری، فعّالیّت پیدرپی و لحظهبهلحظه برای اینکه بتواند این کاروان عظیم جامعه را و مهمتر از همه جوانهای جامعه را به پیش ببرد. این کارِ چه کسی است؟ این تمرکز، این ایجاد برنامهی کار، پیدا کردن راهکار، ارائهی راهکار، برنامهریزی، به عهدهی چه کسی است؟ این به عهدهی جریانهای حلقههای میانی است. این، نه به عهدهی رهبری است، نه به عهدهی دولت است، نه به عهدهی دستگاههای دیگر است؛ [بلکه] به عهدهی مجموعههایی از خود ملّت است که خوشبختانه امروز ما این را کم هم نداریم. ما نخبههای فکری در زمینههای گوناگونِ مورد نیاز در میان جوانان، در میان مسئولین خودمان داریم. اینها میتوانند بنشینند برنامهریزی کنند و هدایت کنند. تشکّلهای دانشجویی از این قبیلند، مجموعههای باتجربه و فعّال در زمینههای فرهنگی و فکری و مانند اینها از این قبیلند و هر که هم در این زمینهها فعّالتر باشد، مؤثّرتر است؛ یعنی زمام کار دست کسانی است که فعّالیّت کنند؛ تنبلی و بیحالی و کسالت و مانند اینها به درد نمیخورد.»
اما چه باید کرد؟
زمانی که افرادی باشند که از نظر منطق و دانش از سایرین برتر باشند، دیگر نمیتوان هر حرفی را بر کرسی نشاند و بر اساس آن کشور را اداره کرد. این گروه ها بایستی در عین دقت در حفظ موازین ایدئولوژیک انقلاب باید در عرصه های مختلف سیاست های لازم را برای کشور
در ساده ترین تعریف اقتصاد مردمی از تعریف فشار استفاده میشود. فشار عبارت است از وارد آمدن یک نیرو بر یک سطح مشخص، با فرض ثابت بودن نیروی وارده، بهترین راه برای کاهش فشار بالا بردن سطح است، در اقتصاد مردمی با تکیه بر عناصری نظیر استفاده از شرکت های کوچک و دانش بنیان سعی میشود تا این سطح افزایش یافته و اثر نیروی خارجی کاهش یابد. در رسانه نیز وضع به همین شکل است؛ هر چه تعداد عناصر رسانه ای فعال و آتش به اختیار بیشتر شود و صداهای متفاوت و با طیفهای متفاوتی از یک جبهه رسانه ای شنیده شود شاهد کاهش اثر رسانه ای طرف مقابل هستیم.
بهره سخن
فشار رسانه ای از پایین، لابی گری سیاست در بالا؛ این شاید بهترین راه برای مقابله نرم و موثر در برابر فساد باشد، برای از بین بردن فساد از میان برداشتن خود مفسد کافی نیست، بلکه باید به مرور زمان لایه های وجاهت بخش به مفسد را تراشید و کم کرد.