به گزارش راهبرد معاصر؛ جو بایدن در صورت پیروزی، در حوزه سیاست خارجی با طیف گسترده ای از چالش ها روبرو می باشد. جو بایدن در اظهارات گذشته خود همواره بر بازگشت آمریکا به برجام تاکید داشته است این در حالی است که آمریکا توسط دونالد ترامپ در می 2018 از برجام خارج شده و با اعمال کارزار فشار حداکثری درصدد هستند تا ایران را مجبور سازند به میز مذاکره بازگردد و توافق جدیدی را امضا کند.
جو بایدن همچنین برای گسترش محدودیت های هسته ای و مقابله با سایر رفتارهای ایران در منطقه بر ضرورت همکاری با اروپا تاکید کرده است. در این مسیر دولت ترامپ هم سعی کرده بدون برخورداری از دیپلماسی به سمت تشدید تنش و درگیری حرکت کند. هر دو رویکرد دولت اوباما – بایدن و دولت ترامپ نواقضی داشته اند و بر اساس فرضیات نادرستی شکل گرفته است.
حداقل برخی از مشاوران نزدیک باراک اوباما بر این عقیده بودند که امضای برجام نه تنها برنامه هسته ای تهران را محدود می سازد بلکه منجر به بهبود روابط بین دو کشور خواهد شد. دولت ترامپ سعی کرد از طریق اعمال کارزار فشار حداکثری تهران را مجبور به بازگشت به میز مذاکره کند یا زمینه سرنگونی و تغییر رژیم را فراهم سازد. در این مسیر دولت بایدن باید از هر دو سیاست درس بگیرد و رویکردی متفاوت اتخاذ کند.
این در حالی است که امروزه منطقه خاورمیانه با تغییر و تحول همراه شده و اعتبار و پرستیژ آمریکا در منطقه رو به پایین است. البته کاهش اعتبار آمریکا تنها به دلیل پاسخ های متناقض دولت ترامپ در تشدید تنش با ایران در خلیج فارس یا تلاش برای خروج نیروهای آمریکا از سوریه و آسیب پذیر نمودن کردها نیست بلکه همچنین پرستیژ آمریکا به دلیل تصمیم شتاب زده اوباما – بایدن برای خروج نیروها از عراق یا عدم برخورد نظامی مستقیم با سوریه به دلیل استفاده بشار اسد از سلاح های شیمیایی کاهش یافته است. دولت اوباما – بایدن همچنین با اتخاذ سیاست های نادرست در سوریه زمینه قدرت یابی شبه نظامیان همسو با القاعده، ظهور داعش و افزایش نفوذ روسیه و ایران را فراهم کرد. این اقدامات فوق باعث شد تا شرکای منطقه به این نتیجه برسند که ایالات متحده شریک قابل اعتمادی نیست و بیشتر به دنبال امتیازات سیاسی داخلی است.
بر اساس توافق هسته ای موسوم به برجام، در کنار لغو تحریم های اقتصادی علیه ایران، برنامه هسته ای این کشور متوقف شد، اما در فعالیت های بی ثبات کننده منطقه ای، برنامه موشک های بالستیک و حمله به منافع آمریکا و متحدینش از طریق گروه های نیابتی همسو با ایران هیچ تغییر و تحولی صورت نگرفت. از همه مهم تر برای شرکای ما در حوزه خلیج فارس، این توافق نامه مانع فعالیت های ایران در منطقه نشد. معتقدین واقعی برجام بر این عقیده بودند که پس از لغو تحریم ها، فعالیت ایران در منطقه به دلیل هراس از بازگشت مجدد تحریم ها کاهش خواهد یافت. اما در نقطه مقابل فعالیت و سیاست های منطقه ای ایران افزایش یافت و در این مسیر به حمایت و پشتیبانی مشاوره ای و تسلیحاتی از حوثی ها یمن، شبه نظامیان نیابتی در عراق و حزب الله در لبنان در مقابله با اسرائیل اقدام کرده است.
در مقابل دولت ترامپ با اعمال کارزار فشار حداکثری هیچ مسیر روشنی جز تشدید تنش، درگیری یا تسلیم ارائه نکرده است. جیمز ماتیس وزیر دفاع پیشین آمریکا از دولت خواسته بود تا از برجام خارج نشود بلکه به جای آن درصدد رفع نواقص برجام به خصوص در حوزه بی ثباتی منطقه ای و موشک های بالستیک برآید. وی در مورد این مسئله با جان بولتون مشاور سابق امنیت ملی که ظاهرا علاقه مند به تغییر رژیم در ایران بود اختلاف نظر شدیدی داشت. اما تاکنون هیچ کدام از رویکرد دولت اوباما –بایدن و دولت ترامپ باعث ثبات منطقه ای نشده است.
ارائه یک رویکرد موازنه بخش
بنابراین آنچه که لازم است، ارائه استراتژی و سیاستی است که در کنار بازگشت آمریکا به برجام، سه نقص اصلی توافق هسته ای یعنی فعالیت های بی ثبات کننده منطقه ای، موشک های بالستیک و بندهای غروب آفتاب در مورد محدودیت های برنامه غنی سازی هسته ای حل و فصل شوند. اما برای بازگرداندن ایران به میز مذاکره بدون شک ما باید برخی از تحریم های واقعی علیه ایران را لغو کنیم و این ممکن است 20 درصد تحریم هایی باشد که توسط دولت ترامپ اعمال شده اند. از سوی دیگر تهران خواهان توانایی فروش نفت خود در بازارهای جهانی بدون محدودیت است. اخیرا برخی از مشاوران اظهار داشتند که دولت بایدن از رفع کامل تحریم ها یا بازگشت به برجام بدون اصلاحات معنادار و اساسی حمایت نمی کنند. بنابراین در بعضی اوقات لفاظی کمپین بایدن علیه ایران و عربستان سعودی به نظر می رسد به جای منافع ملی بیشتر به سیاست داخلی مرتبط می باشد. مشاوران جو بایدن به نظر می رسد رهبران ایران را کسانی می بینند که همانطور هستند نه این که آنطور ما بخواهیم. در این مسیر مشورت و رایزنی با متحدان منطقه ای یعنی کشورهای عربی خلیج فارس بسیار مهم و ضروری خواهد بود. آنچه که باید امیدوار و خواهان آن باشیم این است که سیاست و استراتژی دولت بایدن در قبال ایران و خلیج فارس مبتنی بر یادگیری اشتباهات گذشته و ایجاد توازن بین منافع و ارزش هایمان باشد. در این مسیر نباید کاملا سیاست ایدئولوژیک اتخاذ کنیم بلکه بیشتر باید بر افزایش قدرت و نفوذ و تقویت روابط و اتحاد طولانی مدت در منطقه تمرکز کنیم.