به گزارش راهبرد معاصر، با ورود شبکههای اجتماعی به کشور طی چند سال اخیر شاهد هستیم که فرهنگ جدیدی در حال شکلگیری است، فرهنگی که از دل تغییرات اجتماعی سیال در فضای مجازی ریشه زده و میرود که هویت و زیست انسانی متفاوتی را برایمان رقم بزند.
علیرغم نقش ارتباطی شبکههای اجتماعی و تسهیل روابط انسانی، اما آسیبهای روانی و اجتماعی، بیسازمانی اجتماعی، تولید و توزیع محتوای سطحی و عامهپسند، سبک زندگی سیال و ناپایدار و تعارض هویتی از آثار مخرب این پدیده است است. برخلاف تبلیغات گسترده درباره فواید شبکههای اجتماعی، اما به باور کارشناسان زیست مجازی در ایران دوره گذار خود را طی میکند و در این شرایط، دستیابی به پیامدهای مثبت دور از انتظار است.
امروزه کمتر شبکه اجتماعی را میتوان یافت که ترکیبی از متن و عکس در آن وجود نداشته باشد. متن و عکسهایی که رفتهرفته با استفاده از جریانسازهایی همچون سلبریتیها میتواند به عنوان ژست مشترک عمل کند. جدیدترین مدل موی سال، لباسهای محبوب بانوان، سبک جدید غذای فستفودی و حتی تب مطالعه کتاب خاصی همگی میتوانند به عنوان ژست مشترک مطرح شوند.
تکرار ژستهای مشترک بین کاربران فعال و تاثیرگذار به مرور سبب خواهد شد تا افراد شبیه هم شوند. یک لباس را دوست داشته باشند، به دنبال غذای فرنگی خاصی باشند و حتی در عکس گرفتن هم شبیه هم رفتار کنند. در واقع برتری ژست مشترک به مرور باعث خواهد شد تا این بسترها به عنوان تسهیلگران یکسانسازی وارد عرصه شده و کاربران نیز آگاهانه یا ناآگاهانه در این زمین حضور فعال داشته باشند. تلاش برای ارائه تصویری همگام با موج مجازی یک پدیده در نهایت زمینهساز تولید ارزشهای جدید خواهد شد.
همانطور که گفته شد، علیرغم آثار مثبت شبکههای اجتماعی، اما در حال حاضر آثار مخرب این پدیده توانسته بر روابط اجتماعی ما سیطره پیدا کند. تولید و توزیه آسان محتوای ضدارزشهای متعارف جامعه، ترویج سبک جدیدی از زندگی بر پایه طرد خانواده، موجسازی و انتشار شبهات ضددینی و از همه مهمتر نفی هویت ایرانی و تحقیر آن از جمله آثار مخربی است که گفته شد.
این وضعیت زمینهساز نفی «آنچه هستیم» شده و به دنبال تخریب آن، «آنچه باید باشیم» جایگزین خواهد شد. به عبارتی دیگر، زیست واقعی انسان امروز متاثر از فضای مجازی است و مخاطبان در آن سعی میکنند تصویری خودخواسته را به مخاطبان خود نشان دهند. زیست مجازی افراد در این بستر مطابق با واقعیت نیست بلکه برشی رنگ و لعابدار و برجسته شده از زندگی فرد است که در این محیطها تکثیر میشود و میتواند زمینه انحراف افکار را فراهم کند. در حالی که زندگی را باید به فیلمی تشبیه کرد که بخشهای مختلفی دارد ولی زیست مجازی برشی گزینش شده از این فیلم است که به افراد نشان داده میشود و گویای تمام زندگی افراد نیست. در واقع زیست مجازی زمینه ساخت فرهنگهای نادرست و حتی مغایر با فرهنگهای بومی را فراهم میکند.
به عبارتی امروز زیست مجازی ما به شکلی شده که زیست حقیقی ما را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. امروز بسیاری از ما زندگی میکنیم تا در فضای مجازی بازنشر دهیم و اصل زندگی کردن و حیات داشتن و اهداف این حیات مسئله نیست، بلکه حضور در فضای مجازی و زیست در این محیط مسئله بسیاری از افراد است.
در طولانی مدت ارزشهای دینی و عرفی جامعه به علت مغایرت با ارزشهای تولیدی در شبکههای اجتماعی مورد تشکیک و حمله واقع خواهند شد و به علت سیطره زیست مجازی، این ارزشهای مجازی هستند که در این تقابل دست برتر را خواهند داشت. در واقع تضاد فزاینده بین زیست اجتماعی و زندگی واقعی زمینهساز بحرانهای اجتماعی خواهد بود که خود را به شکل شکاف بیننسلی، بحران در خانوادهها و تضعیف اخلاق عمومی جامعه نشان خواهد داد.
همه شبکههای اجتماعی بر پایه اینترنت فعالیت میکنند که قابلیت کنترل توسط حاکمیت را داراست. فیلترینگ هوشمند، شبکه ملی اطلاعات و نظارت بر محتوای تولیدی در شبکههای مجازی سه ابزار کنترلی در این فضا است که به فراموشی سپرده شده است. از سوی دیگر برخی مقامات دولت معتقدند که باید بین فضای مجازی و فضای حقیقی تفکیک کامل قائل شد، به همین دلیل دولت در این زمینه تنها نقش بسترسازی فیزیکی همچون ساخت دیتابیس و گسترش فیبر نوری را بر عهده دارد و محتوای تولید شده در این فضا ارتباطی با وظایف دولتها ندارد.
در بعد اجتماعی اما اساسیترین نقد را باید ضعف دستگاههای حاکمیتی در افزایش سواد رسانهای و الگوسازیهای عامیانه دانست. برخی منابع اعلام کردهاند که تنها در اینستاگرام، 25 میلیون اکانت ایرانی وجود دارد که روانه قریب به 250 میلیون پست تولید و توزیع میکنند.
با کاهش سرانه مطالعه در کشور و تمایل جامعه به دریافت اطلاعات مورد نیاز خود از شبکههای اجتماعی، نیاز به آموزش سواد رسانهای اهمیت بیشتر پیدا میکند. رسانه های سنتی همانند کتاب، مطبوعات، رادیو و تلویزیون با پیدایش رسانه های مدرن تقریبا کنار رفته اند و رسانه های مدرن نیز به دلیل فراگیری سریع، سرعت انتشار بالا، دسترسی آسان و ارزان، احساس امنیت کاذب، امکان استفاده از مشخصات غیرواقعی و امکان تولید محتوا توسط خود افراد، با زندگی مردم عجین شده اند.
از سوی دیگر برخی پژوهشها گزارش کردهاند که در فضای مجازی فقط ٨ درصد اطلاعات تولید می شود و ٩٢ درصد باز ارسال مطالب است. یعنی اگر سواد رسانهای مردم در سطح بالایی نباشد، به راحتی میتوان با اطلاعات دروغ مردم را فریب داد. ایندر حالی است که به گفته دبیر اتاق فکر شورای فرهنگ عمومی، نمره سواد رسانه ای ایرانیان 12 از 100 است!
همچنین جامعه ایرانی در فضای مجازی با الگوهایی مواجه هستند که یا از بطن جامعه ایرانی- اسلامی نیستند و یا نسبت کمی با ارزشهای دینی و عرفی دارند. این موضوع در طول زمان سبب حذف الگوهای اجتماعی مطلوب از زندگی ایرانیان و مرجعیت پیدا کردن الگوهای مجازی مخرب خواهد شد.
هسته شبکههای مجازی را باید فردگرایی افراطی دانست. فردگرایی از پس فضای مجازی ایجاد میشود و خانواده را از بین میبرد و همین درونگرایی منجر به ایجاد افسردگیها در میان افراد میشود. خانواده دیگر پرورش دهنده فرزند خویش نیست و همه اعتراف میکنند که فضای مجازی نهاد خانواده ما را از بین برده است. کمرنگشدن روابط عاطفی درون خانواده اعم از روابط بین همسران، والدین و فرزندان و تحلیلرفتن فضای تعاملی بین آنها نشاندهندة ازبینرفتن بسیاری از پیوندهای سنتی گذشته در انسانهای عصر جدید است.
جامعه شاهد انقباض سنت و انبساط مدرنیته است؛ سنت از یك طرف به عقب می رود و مدرنیته از دیگر طرف به جلو می آید و جوان در این میان سر در گم می شود. فضای مجازی جوانان را با دنیای به ظاهر باشكوهی آشنا می كند كه بسیاری از آمال و آرزوهای خود را در آن می بینند، می خواهد از این انقباض فرار كند پس بنابراین گسل و بحران جوانی شكل می گیرد.
پازل عوامل رشد پدیده زیست اجتماعی زمانی کامل میشود که باور کنیم علاوه بر عوامل داخلی، دشمن نیز علاقه وافری به این موضوع دارد. بحرانهای اجتماعی و لایههای مختلف آن میتواند به عنوان یکی از ابزار دشمن در طراحی جنگ نرم علیه کشورمان مورد استفاده قرار بگیرد.
مهرماه سال جاری بود که دبیر شورای عالی فضای مجازی در همایش ملی «زیست بوم دسترسی همگانی به اطلاعات» اعلام کرد که فضای مجازی دچار یک هژمونی سکویی شده و تمام محتوای آن را صاحبین پلتفرم هدایت میکنند و برای خودشان قوانین وضع میکنند؛ قوانینی که برای تعیین آن با هیچ کس و هیچ نهادی مشورت نمیشود و اگر حاکمیت هم بخواهد در موضوع مداخله کند، میگویند که به فکر منافع خودش است.
ابوالحسن فیروزآبادی با اشاره به موضوع شکاف دیجیتالی پیش آمده در فضای مجازی گفت: «بین صاحبان پلتفرمها و کاربران شکاف عمیقی ایجاد شده؛ پلتفرمها محتواهایی را هدایت میکنند که نقش هدایتگر آنها مشخص نیست. نظام ارزش گذاری در فضای مجازی که موجب تراکم داده روی پلتفرمها شده؛ فعلا در اختیار خود صاحبین پلتفرمهاست».
وی همچنین با ذکر این نکته که گوگل و فیسبوک فرمول خودشان را دارند و برای رسیدن به این فرمول با کسی وارد مشورت نمیشوند گفت: «یک هژمونی سکویی در فضایی مجازی شکل گرفته که در بحث حاکمیت و قانون مغفول است. اگر حکومت هم بخواهد دخالت کند عدهای متهم میکنند و میگویند حکومت به فکر منافع خودش است».
دبیر شورای عالی فضای مجازی معتقد است فیک نیوز و دیپ فیک و نفرت پراکنی در فضای وب و محتوای آزاردهنده بخشهایی هستند که باید قبل از رسیدن و تدوین قوانین دسترسی آزاد به اطلاعات حل شود.
ادامه این وضع سبب ایجاد تضاد میان زیست حقیقی و زیست مجازی شده و تقابل این دو زمینهساز بحرانهای اجتماعی خواهد بود. ضعف نقش دولت و حاکمیت در کنترل این موضوع، تاثیرگذاری ناچیز خانواده و نهاد آموزش پرورش بر زیست مجازی و صدالبته تاثیرپذیری در طولانی مدت از این پدیده و در نهایت ضعف در گفتمانسازی تقوای مجازی سه عامل تشدید این تقابل و در نهایت ضربه خوردن کلیت جامعه است که با افزوده تلاش دشمن برای تشدید و بهرهبرداری از این فضا تصویر مناسبی از آینده جامعه ارائه نمیدهد.