به گزارش راهبرد معاصر؛ شاید کمتر کسی گمان میبرد که دانشجویان پیرو خط امام و مجمع روحانیون که عموماً طیف چپگرای جمهوری اسلامی را تشکیل میدادند در یک چرخش استراتژیک در اواسط دهه هفتاد پای بر عرصه لیبرالیسم گفتمانی بگذارند.
آنان در این ایام به گذار از دهکهای پاییندستی جامعه فاصله خود را هر روز با توده مردم بیشتر کرده و در برخی انتخابات های دهه 80 اثرات منفی آن را به عینه دیدند. روحیه انقلابی و نیز اعتقاد به اقتصاد متمرکز و عدالت در توزیع که بیشتر در دهه شصت مطرح بوده به مرور رنگ باخته و موضوعاتی چون سازش، گفتگو، صلح، ایرانگرایی، سرمایهداری و غیره جای شاهکلیدهای گفتمانی جریان چپ را پر کرد. اما پس از سال 1396 و پیروزی حسن روحانی در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری، آهنگ کوچ طیف رادیکال اصلاحطلب از اردوگاه دولت شنیده شد، گویا آنان بر اساس خط و خطوط همیشگی خود، مادامی از دولت دوازدهم حمایت کرده که در راستای اصولی چون مذاکره با غرب، اظهارات رادیکال و غیره همپوشانی داشته باشند.از این روی با توجه به وضعیت اقتصادی امروز کشور که نتیجه برخی بیبرنامگیهای دولت و نیز تحریمهای یکجانبه دولت آمریکا بوده است، شکاف اجتماعی افزونتر و فشار بر دهکهای پاییندستی دهچندان شد. از این روی جریان اصلاحطلب با یک چرخش استراتژیک از لیبرالیسم ِ بی پرده و صریح به سمت و سوی عدالت گرایی، سوسیالیسم و گاهاً نوعی عدالت شبه لیبرالیسمی جان رالزی تغییر ماهیت دادند. به همین جهت در گزارش زیر به تحلیل چرایی این چرخش، گمانههای آینده اصلاحطلبان و نیز تحلیل گفتمان فوق خواهیم پرداخت.
اصلاحطلبان و تحولخواهان جریان چپ پس از مطالعه بر اندیشههای مخلف غربی طی سالهای مختلف از هابز تا پوپر و غرق شدن در اندیشههای لیبرالیسمی چه در چارچوب کلاسیک و چه در وضعیت مدرن آن، در نهایت به یکی از فیلسوفان متفاوت و همسوتر با خواستههای امروزی جامعه ایرانی رسیدند، نیاز اصلی مطالعه جبهه انقلاب بر روی نظریات «جان رالز» باعث آن خواهد شد تا نقشه راه نهایی جریان چپ سیاسی کشور بیشتر نمایان شود. از این روی در قسمت های بعد به درک مناسبی از جان رالز خواهیم رسید.
جان رالز ، زاده ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ – درگذشته ۲۱ نوامبر ۲۰۰۲ - فیلسوف آمریکایی معاصر و مشهور به دلیل صورتبندی یک نظریهی عدالت بود. وی از چهرههای بهنام فلسفهی سیاسی و فلسفهی اخلاق در سدهی بیستم بود. اثر مشهور وی نظریهی عدالت یا نظریهای در باب عدالت هماکنون بهعنوان یکی از منابع کلاسیک فلسفهی سیاسی تلقی میشود کتاب نظریه ی عدالت تنها در آمریکا دستکم ۲۰۰ هزار جلد فروش داشته و تا کنون به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شدهاست.
14 گزاره اساسی در اندیشههای فیلسوف عدالت «جان رالز»
اما در برنامهای مشترک، کانالهای اصلاحطلب دست به انتشار گسترده جزوه «چرا و چگونه اصلاحطلبان عدالتخواهتر شوند؟» این جزوه توسط محمدرضا جلائیپور انجام شده و بر مبنای اهمیت درک مفهوم عدالت و سمت و سو گیریهای جدید اصلاحطلبان بر مبنای چگونگی توسعه و دموکراسی اشاره دارد. به نظر میرسد سرعت رجوع اصلاحطلبان به وجوه دهه شصتی اما با قرائتی متفاوت و گویی اروپایی (کشورهای اسکاندیناوی) به سرعت پیش رفته تا این برنامه مدون را به عنوان الصیترین استراتژی دهه پنجم خود در دستور کار قرار دهدند. «محمدرضا جلائی پور» در مقدمه این برنامه مینویسد: « مدعای این جستار این است که اصلاحطلبان، به ویژه اصلاحطلبان پیشرو، ضروری است هم برای ادای مسئولیت اخلاقیشان و هم برای بازسازی، نوسازی و توانمندسازیِ گفتمانی و تشکیلاتیِ اصلاحات «دآد»خواهتر شوند. در دفاع از این مدعا این جستار به به هفت پرسش میپردازد: عدالت به چه معنا؟ چه الگوی تحققیافتهای برای این عدالت وجود دارد؟ عدالتجویی اصلاحطلبان باید چه تفاوتی با عدالتخواهی اصولگرایان داشته باشد؟ آیا رشد و توسعه بر عدالت و بازتوزیع مقدم نیست؟آیا دموکراسی بر عدالت مقدم نیست؟چرا اهمیت دادنِ بیشتر به عدالت برای اصلاحطلبان ضرورت اخلاقی و سیاسیِ راهبردی دارد؟ تبدیل عدالتجویی (در کنار دموکراسی و آزادی) به یکی از دالهای مرکزی اصلاحات در ایران چه لوازم تشکیلاتی و سیاستیای دارد؟».
شاید تا چند ماه گذشته، رجوع اصلاحطلبان به مفهوم عدالت بیشتر شبیه یک «گمانهزنی استراتژیک» بود اما پس از انتشار جزوه اخیر «محمدرضا جلائیپور» و بازنشر وسیع آن در کانالهای تلگرامی اصلاحطلب، این شک به یقین تبدیل شد. در این میان اصلاحطلبان قاعدتاً نیاز به ارائه یکسری مدلها برای درک بهتر مخاطبان خود هستند. شاید بهترین نوع مدلسازی برای درک بهتر این پروژه فکری، همان شبیهسازی حکمرانی مدنظر جریان اصلاحطلب با کشورهای پیشرفته حوزه اسکاندیناوی بوده که برای مخاطبان و گاهاً عامه مردم میتواند قرینهسازی داشته باشد. به بیان ملموس تر، درک مردم از جریان مهاجرت بسیار از شهروندان کشورهای غرب آسیا به سوئد، فندلاند، نروژ و غیره باعث آن شده که شاید در لحظه اول تصویرسازی نسبتاً مثبتی از این فرآیند فکری در عرصه سیاستگذاری بیشتر احساس شود. لذا اصلاحطلبان برای سهیم کردن «تمام» مردم با خود، دست به مدلسازیهای عینیتری خواهند زد. به نوعی بازوهای اصلاحطلبی در ایران به دو بخش نخبگانی و عمومی تغییر وضعیت خواهند داد و نهادهایی چون جامعه و دانشگاه را در مرحله اول هدف اصلی خود در نظر خواهند گرفت. در فضای نخبگانی چند محور اساسی به عنوان مدل اصلی در نظر گرفته شده و در نهایت از قلب تئوریهای زیر پروژه های کلانتری در عرصه رسانه و خرده فرهتگ های عمومی استخراج خواهد شد.
[1] property-owning democracy
[2] market socialism
[3] de-commodification: تأکید بر تقویت حقوق اجتماعی و استقلال فرد در برابر بازار