ایران ِ ۲۰۱۸ و سوریة ۲۰۱۱؛ شباهت‌ها و تفاوت‌ها-راهبرد معاصر
تیم اندرسون

ایران ِ ۲۰۱۸ و سوریة ۲۰۱۱؛ شباهت‌ها و تفاوت‌ها

با وقوع اغتشاشات اخیر برخی از تحلیلگران به این جمع بندی رسیدند که پروژه نا آرام سازی ایران سناریوهایی مشابه مراحل آغازین جنگ سوریه را در برداشته است.
تیم اندرسون
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۳ - ۰۴ بهمن ۱۳۹۶ - 2018 January 24
کد خبر: ۱۲۲

به گزارش راهبرد معاصر؛ اغتشاشات اخیر، فرصتی را در اختیار طرف های خارجی ضد ایرانی گذاشت تا بتوانند با ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران از درون، نفوذ منطقه ای این قدرت منطقه ای را سد کنند. روندهای موجود در در اغتشاشات اخیر تا حدوی نشان می داد که برخی دولت های خارجی تلاش دارند از بیرون، صحنه اعتراضات داخلی را به جنگی داخلی تبدیل کنند. به عبارت دیگر، قدرت های خارجی تلاش داشتند تا ایران را تبدیل به سوریه ای دیگر کنند. در همین رابطه، تیم اندرسون، تحلیلگر سیاسی 64 ساله استرالیایی شناخته شده در حوزه سوریه که چندین نوبت به این کشور سفر داشته، با شخص بشار اسد دیداری خصوصی داشته و کتاب معروف جنگ کثیف علیه سوریه را تالیف کرده، طی یادداشتی اختصاصی، به شباهت ها و تفاوت های جریانات اخیر در ایران و آن چه که در سوریه رخ داد، پرداخته است.


اعتراضاتی که در ]اواخر[ ۲۰۱۷ و ]اوایل[ ۲۰۱۸ بوقوع پیوست با اعتراضاتی که در اوایل سال ۲۰۱۱ در سوریه شاهد بودیم از منظر مناسبات داخلی و نیز از جهت مداخلة دشمنان خارجی ایران شباهتهایی دارند. در عین حال، میان این دو تفاوتهای مهمی هم وجود دارد.


از ۲۸ دسامبر ۲۰۱۷ به بعد گزارش شد که اعتراضاتی گسترده در ایران، که شروعش از مشهد بود، در حال وقوع است. البته معضلات اقتصادی مولد این اعتراضات، چند ماه پیش از آغاز آن وجود داشتند. در ماههای ژانویه و نوامبر ۲۰۱۷، تهران و مشهد شاهد یک سری تظاهرات ناشی از ورشکستگی موسسات مالی بودند که در پی یک رسوایی، معروف به «ماجرای کاسپین»، انجام شد. تظاهرات کنندگان عمدتا سپردهگذاران کوچکی بودند که پساندازهایشان را از دست داده بودند.


تا پایان سال گذشته، مصائب دیگری نیز به این رسوایی ها افزوده شد ، از جمله افزایش قیمتها، از دست رفتن مشاغل، و بیکاری. شاید بتوانیم به موارد مذکور این مطلب را نیز بیافزاییم که امید مردم به توافق هستهای (که منجر به کاهش تحریمها و افزایش فروش نفت شد) از دست رفته بود و این توافق هنوز به ایجاد پیشرفت های اقتصادی قابل توجه برای مردم عادی منجر نشده بود.


گسترش این اعتراضات به بیش از ده شهر، توجه گروههای سیاسی کوچک را، که پشتیبانی خارجی داشتند، جلب کرد تا با سوء استفاده از فرصت، بر طبل «تغییر رژیم» بکوبند. این سر و صداها از سوی اسپانسرهای خارجی تشدید شد. بیشترین کسانی که خواستار «تغییر رژیم» شدند عبارت بودند از طرفداران نظام سلطنتی و گروه تروریستی مجاهدین خلق (MEK)، که زمانی به عنوان یک جنبش چپ ملی آغاز بکار کرد ولی بعدها به خدمت صدام حسین و بسیاری از دشمنان خارجی ایران درآمد.


لازم به یادآوری است که رهبران عربستان سعودی، اسرائیل و ایالات متحده در ماههای اخیر آشکارا و مکرر خصومت خود با ایران را علنی تر کرده بودند. حملات تروریستهای داعشی در ژوئن ۲۰۱۷ در تهران درست چند هفته پس از تهدیدات مستقیم ولیعهد محمد بن سلمان رخ داد. او گفت «تلاش خواهیم کرد جنگ را به ایران بکشانیم نه به عربستان سعودی». در هفتههای آخر سال ۲۰۱۷، واشنگتن و اسرائیل مشترکا ایران را تهدید کردند و گفتند در حال کار بر روی «اهداف ملموس» علیه این ملت مستقل هستند. شکی نیست که این سه دشمن، از هر فرصتی برای حمایت از عاملان «تغییر رژیم» بهره خواهند گرفت. اما آنها در داخل کشور هیچ شریک مهمی ندارند.


در واکنش به سیاسیسازی این اعتراضات، طرفداران حکومت یک سری تظاهرات برگزار کردند که کوچک بودن اعتراضات ضد دولتی را برجسته ساخت. بسیاری از رسانههای دولتی و خصوصی غرب این ویدیوهای تظاهرات طرفداران حکومت را پخش کردند و گفتند آنها معترضین هستند. حتی ویدیوهای اعتراضات ۲۰۱۱ بحرین را پخش کردند و گفتند آنها «تظاهرکنندگان ایرانی» هستند. جالب آن که در بسیاری از این ویدیوها، تصاویر رهبر ایران، شخصیتهای مذهبی، و نیز پلاکاردهای ضد ترامپ قابل مشاهده بود. ظاهرا بسیاری از جعلیاتی که رسانهها راجع به جنگ سوریه پخش کرده اند کار را به اینجا رسانده که انتشار اخبار نادرست، آن هم به طور نامحتاطانه، تبدیل به «عرف» شود.


سید موسوی، (@SayedMousavi7)، یکی از مفسرین آنلاین، با مشاهدة آنلاین تصاویر و ویدیوهای اعتراضات، می گوید «سیاسیسازی راهپیماییها باعث شده تا بسیاری به آنها نپیوندند و در عین حال، خیلی از گروههای فرصتطلب که پراکنده ولی خشنتر هستند از شرایط استفاده کرده و وارد شده اند... ]و اکنون[ این گروههای حاشیهای هستند که مشغول سازماندهی اعتراضات هستند».


موسوی تخمین زد «گرچه در تعدادی از شهرهای ایران اعتراضات بسیاری با ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ تن از مردم صورت گرفته، در تهران هیچ اعتراضی که در آن بیش از ۳۰۰ نفر تجمع کرده باشند، رخ نداده است.» او گفت «بر خلاف راهپیماییهای بسیار وسیعی که در سال ۲۰۰۹ رخ داد، در اعتراضات اخیر هیچ گونه مناسبات واضح وخواستههای مشترک وجود ندارد و اعتراضات رهبر ندارد و در پایتخت نیز بازتاب اندکی یافته است.»


در حالی که بسیاری از رسانههای وابسته و شرکتی به پخش شعارهای به زعم خود «آزادی»خواهانه و ضد حکومتی پرداختند، بسیاری دیگر بدون فهم سیاسی درست، در واکنش به این شعارها، آن ها را تکرار می کردند. پسر شاه سابق (شاهی که واشنگتن در دهة ۱۹۵۰ بر ایران تحمیل کرد) از خواسته ی «تغییر رژیم» و شعار «مرگ بر دیکتاتور» حمایت میکند. همچنین رهبر گروه تروریستی مجاهدین خلق ، مریم رجوی، از شعار «مرگ بر دیکتاتور» دفاع می کرد (در حالی که همه متوجهند که خط رجوی و پسر شاه هیچ ضدیتی با دیکتاتورها ندارند).


به هر صورت، در نتیجه این اعتراضات طی دو هفته، دست کم ۴۰۰ تن بازداشت شدند و ۲۵ نفر کشته شدند و البته دولت میگوید هیچ کدام با گلولة نیروهای امنیتی جان خود را از دست نداده اند. در اثبات این مدعا، گزارش شده که شش نفر در اصفهان و در زمانی که تلاش میکردند از یک کلانتری (ایستگاه پلیس) اسلحه بدزدند کشته شدند. آمد نیوز که یک کانال آنلاین تلگرامی بود هم به علت ترویج همین خشونت ها مسدود شد.


با توجه به فرآیند طی شده، آن چه که در ایران 2018 رخ داد با آن چه در سوریه سال 2011 بوقوع پیوست، از این جهت شباهت داشت که در هر دو تظاهرکنندگان اولیه به راستی دغدغه ی مسائل داخلی داشتند، اما گروههای کوچک افراطی، که اکثرشان از پشتیبانی خارجی برخوردار بودند، در آن ها رخنه کردند. در ایران، تمرکز معترضان بر مصائب وسیعتر بود و عمدتا شامل مدیریت اقتصادی میشد. در راهپیماییهای اولیه سوریه، هدف اصلاح قانون اساسی و سیستم بعثی بود و همچنین نارضایتی از فساد پارتی بازی نیز وجود داشت همانطور که در رابطه با اعتراضات اخیر ایران هم دغدغه اصلی مخالفت با فساد اداری و طرح بودجه بی توجه به معیشت مردم بود.


همچنین رسانههای خصوصی و دولتی غربی، در هر دو مورد، رویدادها را به شکلی تقریبا سازماندهی شده به دروغ بازتاب دادند. گروههای مستقر در ایالات متحده، مانند دیدبان حقوق بشر، ادعا کردند در سوریه و طی شش ماه اول این نیروهای امنیتی بودند که علیه «تظاهرکنندگان صلحجو» خشونت ورزیدند. اما در واقع (و همانطور که در فصل چهارم کتابم با عنوان جنگ کثیف علیه سوریه[1] شرح داده ام)، از همان روزهای اول، فرقههای جهادگرا دست به کشتن نیروهای امنیتی زدند و سپس تقصیرش را بر گردن دولت انداختند. در خصوص ایران نیز آنچه در رسانههای غربی نمایش داده میشد صحنههای گستردة تظاهرات طرفداران حکومت بود که به نام «راهپیماییهای معترضین» پخش میشد.


البته باید تفاوتها را هم مد نظر داشت. ایران کشوری بزرگ و مستقل و نیرومند است که درون آن میان لیبرالها و اصولگراها (که در ایالات متحده آنها را «تندرو ها[2]» مینامند) رقابت سیاسی داخلی و مهمی در جریان است. دیگر گروههای مخالف بسیار کوچک هستند.


در سوریه، بزرگترین همپیمانی که واشنگتن برای نقشة «تغییر رژیم» در اختیار داشت جنبش اخوان المسلمین سوریه بود که جهادگرایان بینالمللی القاعده حامی آن بودند. یک مرکز آمارگیری ترکیه (TESEV) اعلام کرد که یک سال پس از درگیریها در سوریه، تنها ۵٪ مردم از حملات خشونتبار به دولت حمایت میکردند. هرچند این رقم، کوچک به نظر میرسد، اما در واقع بیش از یک میلیون نفر (عمدتا طرفداران اخوان المسلمین) را شامل می شود که ممکن است با پیکارجویان جهادی همدل باشند یا به آنها یاری رسانده باشند. بر همین مبنا، هرچند پس از سال اول فرقههای جهادگرا به حمایتهای عظیم بیرونی و پیکارجویان خارجی وابسته شدند، پایگاه اجتماعی خود را در چندین ناحیه از کشور حفظ کردند.


اما در ایران پایگاه مشابهی برای اعتراضات خشونتبار وجود ندارد. در این کشور همین حالا مناسبات سیاسی مهمی مانند اصطلاحات اجتماعی وجود دارد. گرچه در ایران تعدادی طرفدار سلطنت باقی مانده اند و احتمالا احساسات ضد روحانیت شدید است ولی گروههای اصلی خشونتورز (مانند گروه‌های تروریستی مجاهدین خلق و داعش) کوچک و نیازمند کمکهای خارجی هستند. به همین ترتیب، جوامع و گروه‌هایی که سعودی بتواند اعضایی مانند داعش از آن ها بگیرد، در ایران کمیاب هستند.


نباید فراموش کرد که مسائل اقتصادی کاملا واقعی هستند ولی رویای سعودی-اسرائیلی-آمریکایی برای براندازی، به شدت از فقدان شریک داخلی رنج میبرد. شاید به همین دلیل هم بود که رهبر حزب الله، سید حسن نصرالله، نگرانی نداشت و گفت «آنچه در ایران اتفاق افتاده است با موفقیت در حال مهار است».



[1] The Dirty War on Syria

[2] hard-liners

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده