به گزارش راهبرد معاصر؛ تجربه تقابل با جمهوری اسلامی ایران در دریا، به اواخر دهه 80 میلادی باز می گردد که طی آن، ایران با ورود به "جنگ نفت کش" ها اثبات کرد که در صورت از بین رفتن امنیت دریانوری اش، قادر است چنین چیزی را برای تمامی دولت ها در خلیج فارس تبدیل به یک رویا کند. علی رغم تلاش گسترده و پر خرج ایالات متحده، جمهوری اسلامی ایران توانست ضربات ملموسی به خطوط دریایی غرب و متحدانش بزند. از آن تاریخ تاکنون ایران در مقاطع دیگری با تهدید به تکرار تجربه جنگ نفت کش ها و البته دست بردن به اقداماتی موثر، نشان داده که در صورت لزوم انگیزه و توانایی اختلال در ترانزیت دریایی نفت را خواهد داشت.
جهت مقابله با چنین مقابله به مثلی، غرب و متحدانش که به شدت نسبت به نوسانات قیمت نفت حساس هستند، تلاشی گسترده به خرج دادند تا در گام اول به قدرت دریایی ایران ضربه بزنند و در گام دوم، در مقابله با نیروهای دریایی جمهوری اسلامی ایران، بازدارندگی بسازند. تشکیل نیروهای دریایی واکنش سریع در شورای همکاری خلیج فارس، از جمله مهم ترین اقدامات است.
بازدارندگی در مقابل ایران؛ هدفی دست نیافتنی پس از 30
پر واضح است با مشاهده تاثیرات جنگ نفت کش ها، دولت های ضد ایرانی برای جلوگیری از تکرار این تجربه، راه های مختلفی را در پیش روی خود گذاشتند. نکته مشترک در تمامی این تلاش ها، ائتلافی بودن آن ها بوده است. در واقع، هیچ دولتی تمایل نداشت آنطور که امریکا در جنگ نفت کش ها عمل کرد، راسا و بدون موتلف فعال وارد بازی بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران در دریا بشود. گرچه در تمام این سال ها، کاخ سفید به دنبال رهبری طیفی از دولت های ضد ایرانی برای مدیریت خلیج فارس بوده ولی در دولت ترامپ، اثبات شد که امریکایی ها، حاضر به تقابل پر هزینه و مستقیم و جدی با ایران نیستند.
بارزترین نمونه برای اثبات عدم تمایل ایالات متحده امریکا به دفاع قاطعانه از متحدانش در خلیج، پس از انفجار الفجیره اتفاق افتاد. هرچند هیچگاه دست داشتن ایران در انفجارهای این بندرگاه اثبات نشد ولی حداقل محور غربی-عربی مدعی دست داشتن ایران در این حمله بودند. اما با وجود این اتهام زنی، دولت ترامپ هیچ اقدام جدی برای جبران این به اصطلاح عملیات نکرد!
امریکا و سیاست وارد کردن دیگران
با مشاهده انفعال واشنگتن برای حفاظت از ابوظبی و ریاض در خلیج فارس، بازی به میان کشیدن دیگران جریان افتاد. صحبت از ایجاد ائتلافی دریایی برای تامین امنیت دریانوردی در خلیج فارس داغ شد و زمینه چینی های سیاسی جدی برای این منظور به عمل آمد. با تمام این اوصاف و نگرانی های شدید محور ریاض از توانمندی ایران در سطح دریا، تاکنون جز 3 دولت آمادگی رسمی خود برای حضور در ائتلاف دریایی ضد ایرانی را ابراز نداشتند. این 3 دولت عبارتند از : استرالیا، بریتانیا و بحرین. البته رژیم صهیونیستی هم اعلام آمادگی کرده ولی احتمال حضور عملیاتی اش چندان قوی نیست.
توانمندی دریایی ائتلاف دریایی ضد ایران تا به اینجا
در ادامه با استناد به آمار سایت Global Fire Power، توانمندی دریایی انگلیس، استرالیا و بحرین را از نظر می گذرانیم:
استرالیا: 2 ناو هواپیمابر؛ 10 ناوچه؛ 2 ناوشکن؛ 6 زیر دریایی؛ 9 مین روب دریایی
بحرین: 38 کشتی گشتی، 1 ناو شکن
بریتنایا: 1 ناو هواپیمابر، 6 ناو شکن، 13 ناوچه، 10 زیر دریایی، 22 قایق گشتی و 13 مین روب دریایی
اگر کانبرا و لندن تمام توان دریایی خود را به خلیج فارس اعزام کنند (که محال است)، مجموع کمیت دریایی ائتلاف دریایی ضد ایران در خلیج بدین شرح خواهد بود: 3 ناو هواپیمابر؛ 23 ناوچه؛ 9 ناو شکن؛ 16 زیر دریایی؛ 22 مین روب؛ 60 کشتی گشتی.
اگر بخواهیم این آمار را با توانمندی دریایی ایران به لحاظ کمی مقایسه کنیم، ضعف جبهه ضد مقاومتی در دریا به نمایش در خواهد آمد: ایران 6 ناوچه؛ 3 کشتی محافظ؛ 34 زیر دریایی؛ 88 کشتی گشتی؛ 3 مین روب در اختیار دارد. بنابراین در کمیت، طی یک نبرد دریایی دست برتر با ایران خواهد بود. ایران با چند برابر زیر دریایی که برخی از آن ها کوچک و رادار گریز هستند، به راحتی باز هم می تواند مسیر ترانزیت انرژی غرب را مختل سازد.
تلاش انگلیس برای افزایش مولتلفان دریایی در تقابل با ایران
در چنین بستری طبیعی است که دولت های عضو ائتلاف دریایی ضد ایران در خلیج فارس، به دنبال یارگیری بیشتری باشند. در نشست اخیر وزرای خارجه اتحادیه اروپا در فنلاند، فدریکا موگرینی تصریح کرد اتحادیه خواهان حفظ امنیت دریایی است و از ایده ائتلاف دریایی، استقبال کرد. پس از وی، راب هم بر این طرح صحه گذاشت و خبر داد با آلمان و فرانسه در رابطه با آن صحبت کرده و خواهان پیوستن آن ها به این کمپین شده است. در کنار این ها، وزیر خارجه بلژیک هم طرح ایجاد چنین ائتلافی را منتفی ندانسته و تلویحا آن را با آغوش باز پذیرفته است.
فارغ از این که نتیجه این تلاش ها به کجا خواهد انجامید، نکته بارز ماورای آن، عدم اعتماد به امریکاست. اروپا و کشورهای عربی متوجه شده اند که ایالات متحده نمی تواند یا نمی خواهد از منافع آن ها در خلیج فارس به طور جدی محافظت کند.