به گزارش"راهبرد معاصر": طلاق یک پدیده چند بعدی است; برخی این پدیده را از بعد ، حقوقی می بینند و برخی دیگر از بعد ، پدیده روان شناختی و حتی یک پدیده اقتصادی ویا اجتماعی می نگرند. از آن جا که علل و زمینه های گوناگون و نیز بستر یک نظام اجتماعی در شکل گیری طلاق مؤثر می باشد، به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته است. برخی از عوامل و زمینه های اجتماعی که در ایجاد طلاق مؤثر است، در سطح کلان و بعضی در سطح متوسط و تعدادی نیز در سطح خرد عمل می کنند، همچنین بعضی از علل، از آن چنان قوتی برخوردارند که می توانند به عنوان علت العلل طلاق عمل کنند، در حالی که بعضی در حد زمینه ساز و بسترسازی ایجاد این پدیده مؤثرند. از سوی دیگر، بعضی از این علل ممکن است به تنهایی کارساز بوده و برخی دیگر، نیاز به علتی غیر از علل اجتماعی داشته باشند تا بتوانند به عنوان عامل طلاق عمل کنند.
ازدواج نوعی قرارداد اجتماعی
ازدواج به عنوان یکی از هنجار اجتماعی، براساس توافق طرفین (زن و مرد) ، بر مبنای یک سلسله اصول شکل یافته و دوام می یابد همچنین هرقدر طرفین به آن اصول «مدون یا غیر مدون» پایبندتر باشند قوام بقای خانواده بیش تر است.ژان ژاک روسو، که اساس نظام اجتماعی را بر مبنای قرارداد، استوار می داند، از خانواده به عنوان قدیمی ترین نوع جامعه و تنها جامعه طبیعی یاد می کند. بنیان و مبانی اصلی هر خانواده را تفاهم، درک متقابل، فداکاری، گذشت از حقوق یکدیگر، و صبر در برابر مشکلات می سازد. اگر یکی از زوجین یا هر دو به دلایل گوناگون نتوانستند با یکدیگر سازش کنند، در این جاست که خانواده از هم گسیخته می شود. هر قدر خانواده از بنیان مستحکم تری برخوردار باشد و طرفین از جهات بیش تری با یکدیگر توافق کنند، احتمال بقای این خانواده بیش تر است.
طلاق پدیده ای اجتماعی
مساله طلاق در حیات انسانی دارای جنبه های گوناگونی است: از یک جهت، پدیده ای حقوقی است که در علم حقوق - به خصوص در بخش قانون مدنی - بررسی می شود و از جهت دیگر، پدیده ای اقتصادی است; به این معنا که هم می تواند «خانواده » را به عنوان یک واحد اقتصادی بر پای دارد و هم به این معنا که یک عامل اقتصادی مانند «مقدار درآمد خانواده » و به طور کلی، «فقر» موجب از هم گسیختگی خانواده می شود. از سوی دیگر، طلاق یک پدیده روان شناختی است; چرا که بر تعادل روانی فرزندان و بستگان خانواده به شدت تاثیر می گذارد. هم چنین یک پدیده جمعیتی نیز هم هست ; چون بر ترکیب جمعیتی و ساختار آن اثر می گذارد. ، طلاق یک پدیده اجتماعی نیز هست; به این معنا که علل و زمینه های اجتماعی موجود و به طور کلی، ساختار جامعه می تواند سبب از هم گسیختگی خانواده شود.
عوامل اجتماعی طلاق
پیش از بررسی عوامل اجتماعی طلاق بجاست انواع عواملی که در این زمینه مؤثر است، به لحاظ نوعی و شکلی مورد کاوش قرار گیرد: در یک دسته بندی کلی، این عوامل را می توان به سه گروه کلان، خرد و میانه تقسیم کرد. منظور از «عوامل کلان » آن دسته عواملی است که در کل جامعه وجود دارد. اگر ارزش ها و هنجار های غالب اجتماعی یک جامعه به دنبال کسب لذایذ، سودگرایی و نگاه ابزاری به همه چیز باشد، به طور طبیعی، خانواده به عنوان نهاد اجتماعی، که منعکس کننده ارزش های آن است، از این فرایند متاثر می باشد و در چنین وضعیت اجتماعی، بنیاد و نهاد خانواده بسیار متزلزل است. با وجود یک عامل - هر چند مهم نباشد - خانواده از هم گسیخته می شود و ممکن است همان عامل علت اصلی طلاق شود و حال آن که از نگاه دقیق جامعه شناختی، علت را باید در جای دیگری - زمینه ها و شرایط اجتماعی - جست وجو کرد. منظور از «عوامل خرد» عواملی است که بیش تر با افراد یا گروه های کوچک سر و کار دارد; مثل گروه های مرجع. عوامل میانه ما بین عوامل خرد و کلان، دسته ای از عوامل حد وسط هستند که کارسازند وشامل تعلقات گروهی و حزبی یا خرده فرهنگ ها و شخص یا گروهی خاص می شوند.
علل و زمینه های جامعه شناختی طلاق در جامعه ایران عبارت اند از:
خانواده
جامعه شناسان «خانواده » را این گونه معرفی می کنند: «خانواده گروهی است اجتماعی و متشکل از افرادی که دارای روابطی همچون سببی (زن و شوهر) و احیانا نسبی (با وجود فرزندان) و گاه فرزندپذیری با یکدیگرند می باشند. در این که نوع خانواده و خویشان در هم بستگی ازدواج و ادامه آن نقش مهمی دارد، جای تردید نیست. جامعه شناسان تقسیم بندی های گوناگونی برای خانواده ذکر کرده اند. در این جا، تنها آنچه به این بحث مربوط می شود ذکر می گردد.
هر چند خانواده هسته ای با جامعه جدید و صنعتی سازگار است و امکان تحرک جغرافیایی را فراهم می آورد، اما جداشدن از افراد مسن و کاهش روابط خویشاوندی در این نظام، پایان غم انگیزی برای حیات انسانی رقم زده است. مهم ترین نوع خانواده به لحاظ شکلی و فراوانی در جامعه، دو نوع اخیر است. به نظر می رسد استحکام و پایداری و احتمال بقای خانواده گسترده بیش تر از خانواده هسته ای است; چرا که در خانواده گسترده، هرم قدرت به صورت عمودی است; یعنی تصمیمات عمدتا از بالاترین شخص خانواده اتخاذ می شود و آن شخص پیرترین و داناترین شخص خانواده - پدر یا پدر بزرگ - است. در چنین خانواده ای، اگر بین فرزندان اختلافی پدید آید، معمولا با پادرمیانی ریش سفیدان حل می شود و از فروپاشی خانواده جلوگیری به عمل می آید. در نتیجه، اتحاد و هم بستگی در این نوع خانواده بیش تر است. اما خانواده هسته ای، که عمدتا از یک زن و مرد تشکیل می شود، بیش تر حالت شکننده دارد. جدایی از بزرگ ترها، ایجاد فاصله فیزیکی و مکانی و جدایی محل کار از خانه، همه در تضعیف روحیه وفاق و یک دستی مؤثر است. در چنین خانواده ای، با وجود کوچک ترین مساله ای، احتمال و زمینه از هم گسیختگی وجود دارد. البته ناگفته نماند که در خانواده های گسترده نیز مشکلاتی وجود دارد که سبب ایجاد جدایی و فرپاشی خانواده می شود که این مشکلات را می توان اینگونه تقسیم بندی کرد:
نکته قابل ذکر در مورد خانواده هسته ای در مقایسه با خانواده گسترده این است که از یک جهت شانس بقا و دوام دارد و آن این که فرایند انتخاب همسر آزادانه انجام می گیرد. به همین دلیل احتمال بقای آن بیش تر است. در اصطلاح، به این نوع انتخاب همسر «شیوه همسر گزینی آزاد» می گویند که به نظر پارسونز و دیگر جامعه شناسان، انتخاب آزاد همسر بر اساس عشق، یکی از ویژگی های خانواده هسته ای است. زیرا زوج جوان در انتخاب همسر آزادند و از قید و بندهای خانواده رها شده اند. بنابراین، سعی می کنند همسری انتخاب کند که مطابق میل خودشان باشد تا در آینده، کانون خانواده از هم نپاشد.
تغییر ارزش ها، نگرش ها و هنجارها
انسان همواره در زندگی شخصی و اجتماعی خود، از ارزش ها و هنجارهای ثابتی پیروی نمی کند، بلکه این امر نیز مانند بسیاری امور دیگر در معرض تغییرات قرار گرفته است. گذشت زمان و یا حتی تغییر مکان و شرایط خاص اجتماعی دیگر از جمله عوامل تغییر ارزش ها و نگرش ها است. در ابتدای زندگی، چیزهایی برای ما ارزش به شمار می رود که شاید بعدها جاذبه خود را از دست بدهد. عمده ترین عامل تغییر ارزش ها و نگرش ها «ارتباطات » است. نقش وسایل ارتباطی در تغییر نگرش ها و ارزش ها و تزریق هنجارها بسیار مؤثر است. به نظر بعضی از جامعه شناسان، از جمله عمیق ترین علل طلاق، پیدایش بحران در ارزش ها و هنجارها است. هنگامی که انسان ها صرفا به تمتع می اندیشند و فقط مصالح خویش را در نظر می آورند، دیگر مفاهیمی نظیر: فداکاری، گذشت، سازش در میان انسان ها رشد نمی کند و در چنین جامعه ای پدیده طلاق رو به فزونی خواهد گذاشت.
قشربندی اجتماعی و طلاق
قشربندی اجتماعی و طبقه اجتماعی از جمله مفاهیم اساسی جامعه شناسی است. در این جا، سؤال اساسی این است که آیا بین طبقه اجتماعی و طلاق رابطه ای وجود دارد یا نه؟
جامعه شناسان «طبقه اجتماعی » را به «گروهی از افراد جامعه اطلاق می کنند که از نظر منزلت اجتماعی در یک پایگاه قرار دارند. یکی از ابعاد مربوط به طبقه اجتماعی، «خرده فرهنگی » است که حاکم بر فضای طبقه اجتماعی می باشد. شرایط در زمینه های فرهنگی یک طبقه اجتماعی بر شخصیت و تعادل شخصیتی فرد مسلما تاثیرگذار است. حال اگر دو نفر از دو طبقه اجتماعی با دو خرده فرهنگ خاص باهم ازدواج کنند، احتمال بقای این خانواده بسیار کم است. به عنوان نمونه، مشاهده شده است که زن شاعر با مرد تاجر ازدواج کرده و در نهایت، زندگی آن ها منجر به جدایی از هم گشته است. «هرچه طبقه اجتماعی خانواده پایین تر باشد، احتمال طلاق بیش تر است. میزان طلاق در اقشار اجتماعی پایین، رو به افزایش است. در امریکا، بیش ترین میزان طلاق در بین طبقات کم درآمد، غیرماهر و بی بهره از آموزش صورت می پذیرد و هر قدر به طبقات بالاتر نزدیک می شویم، به همان نسبت به میزان ثبات خانواده افزوده تر می شود.
هنجاری های اجتماعی و طلاق
هر جامعه ای دارای نظم اجتماعی و هنجارهایی است که بر تمامی افراد آن جامعه اشراف دارد و در واقع، دستورالعملی است که نحوه رفتار افراد جامعه را تعیین می کند. در جامعه، همه مردم یک نوع ارزش و اهداف خاصی را طی مراحل گوناگون فرایند جامعه پذیری فرا می گیرند، می پذیرند و بر اساس آن ها عمل می کنند.در مقابل حالت معمولی و بهنجار افراد، حالت بهنجار و مرضی قرار دارد. کلمه «آنومی Anomie » به وسیله امیل دورکیم وارد قلمرو مباحث جامعه شناختی شد. این کلمه به معنای حالت مبهمی است بین فرد و جامعه که در آن، هنجارها یا از بین رفته اند یا ضعیف شده اند و یا باهم در تضادند. در چنین وضعیتی است که بی سر و سامانی و بی نظمی جامعه را فرا می گیرد و فرد نابهنجار هم خود را تباه می کند و هم دیگران را. در بین همه نابهنجاری های اجتماعی، در این جا، فقط به سه مورد (اعتیاد، الکل، قمار) اشاره می شود و تاثیر آن ها بر پدیده طلاق یاداوری می گردد. در این که اعتیاد و الکل و قمار از نابهنجاری های جامعه محسوب می شود، شکی نیست. طبق قانون و عرف (که از منابع حقوقند) و نیز طبق اصول مذهبی، این پدیده ها جرم محسوب می شود و همه در جای خود، از عوامل قطعی طلاق به حساب می آید.
اعتیاد یکی از خطرناک ترین راه های ارضای تمایلات نفسانی و شیطانی و حالت تنوع طلبی انسان است. اولین ضربه های اعتیاد بر پیکر خانواده وارد می شود. سوغات اعتیاد برای خانواده چیزی جز پریشانی و نگرانی نیست. مهم ترین تاثیر اعتیاد بر خانواده از بین رفتن کنترل، نظم و انضباط و به وجود آمدن هرج و مرج و بی بندباری است که خود زمینه ساز و فرصتی است برای فساد. اعتیاد بر خانواده به صورت گوناگون و به طور مستقیم و غیرمستقیم تاثیر می گذارد. در مجموع، می توان گفت: مواد مخدر وسیله مؤثری در زوال و نابودی خانواده است.
آفت دیگر خانواده پدیده الکلیسم است. الکل پیوند زناشویی را سست و اغلب آن را نابود می سازد. خوی تند و خشونت باده پرست، قلب همسرش را می شکند و او را از خود منزجر می سازد. زن در خانه شوهر خود تامین جانی ندارد. در مناطق شهری که آمار استفاده از الکل بالاست، آمار طلاق نیز بالاست. در مقابل، یکی از علل پایین بودن میزان طلاق در روستاهای کشور خودمان را بی گمان می توان در اثر مصون ماندن روستاییان از شر شراب و آفت الکل دانست و برعکس، امکان دارد که کثرت طلاق در شهرهای بزرگ متناسب با حجم نوشابه های الکلی استعمال شده باشد.
پدیده دیگری که به دلیل نابهنجار بودن و جرم قانونی آن، موجب از هم گسیختگی خانه و خانواده می شود، «قمار» است. این پدیده مانند مواد مخدر از چند زاویه خانواده را به اضمحلال و نابودی می کشاند: یکی از جهت اخلاقی و روانی و مهم تر از همه از بعد اقتصادی. کسی که مال باخته است، چگونه می تواند خود را اولا از لحاظ روانی آرام نماید و ثانیا خانه خود را اداره کند; بنابراین، ادامه زندگی برای زن در این وضعیت بحرانی بسیار مشکل است.
وسایل ارتباط جمعی و طلاق
جامعه شناسان یکی از عوامل اجتماعی شدن و جامعه پذیری را رسانه های همگانی می دانند. تحت تاثیر این رسانه هاست که عقاید و افکار عمومی شکل می گیرد و مخاطب اصلی و طرف داران فراوان آن ها جوانان هستند. به طور کلی، «امروزه جامعه ای که کاملا از تاثیر رسانه های همگانی برکنار مانده باشد، حتی در میان فرهنگ های سنتی، بسیار محدود است. بنابراین، کم تر پدیده اجتماعی و جنبه های زندگی انسانی را می توان یافت که تحت تاثیر مثبت یا منفی وسایل ارتباط جمعی و رسانه ها قرار نگرفته باشد. در این بین، پدیده طلاق نیز مستثنا نیست.
بدآموزی های وسایل ارتباط جمعی یکی از علل از هم پاشیدگی خانواده های جوان است که تحت تاثیر فیلم های مخرب ویدیویی و تلویزیونی قرار دارند. عملکرد منفی این وسایل عبارت است از ازدیاد عطش نوخواهی و تجددطلبی به شکلی که از همین ناحیه، ضربه های فراوانی برخانواده وارد می آید. در کنار این مساله، فشارهای روحی و هیجاناتی که از تماشای این فیلم ها ناشی می شود، عقده های ناشی از دیدن این فیلم ها را برخانه و خانواده تحمیل خواهد کرد. و سرانجام این که یکی از علل نابسامانی خانواده رسانه های همگانی است و تحت تاثیر عمیق رسانه هاست که ارزش ها تغییر می کند و تغییر ارزش های یکی از زمینه های اجتماعی طلاق است. کارکرد منفی رسانه های همگانی در متزلزل کردن بنیاد خانواده امری است غیرقابل انکار.
سن زوجین و طلاق
اگر مرد و زن کم سن و سال باشند، ناسازگاری های آن ها پس از اطفای شهوتشان بیش تر است، به خصوص برای زن هایی که زیر سن بلوغ ازدواج کرده اند. این نوع ازدواج هنوز هم در جامعه ما متداول است، به ویژه در روستاهای ایران. برای بررسی بهتر مساله و این که آیا واقعا سن زوجین و پایین بودن آن تاثیری در پدیده طلاق دارد یا نه، باید ابتدا مساله «ازدواج زود هنگام » بررسی شود. آیا ازدواج هایی که در سنین پایین صورت می گیرد بیش تر به طلاق منجر می شود یا به عکس؟ در پاسخ به این سؤال، ریچارد اودری در اثر معروفش، زمینه اجتماعی ازدواج ، می نویسد: آنان که زودتر ازدواج می کنند زودتر به طلاق متوسل می شوند. شاید این بدان علت است که آنان که دیر ازدواج می کنند از ازدواج انتظار یا توقع زیادی ندارند و به همان علت نیز تمایل به تسریع در گسست آن ندارند. با این مقدمه، در مورد سن ازدواج باید گفت: یکی از ملاک ها و معیارهای انتخاب همسر سن طرف اوست. بیش تر مردان مایلند با زنان جوان تر از خود ازدواج کنند.همین عامل احتمال دوام خانواده را تهدید می کند. اصولا دخترانی که با عدم آمادگی روحی - روانی تن به ازدواج می دهند بیش تر در معرض جدایی هستند.
دانشمندان در پذیرش این که تفاوت زیاد میان زن و شوهر بیش تر موارد بر لامت خانواده تاثیر منفی می گذارد جملگی هم داستان هستند. بنابراین، می توان گفت: «فاصله وسیع سنی یا شکاف سنی به استقراری و پایداری کانون خانوادگی کمکی نخواهد کرد. بنابراین، شکاف سنی احتمال دارد به عنوان یک عامل مؤثر در گسست خانواده نقش داشته باشد. وخلاصه آن که، باید پذیرفت «سن » به عنوان یک ویژگی خاص جسمانی از چند جهت خانواده، ساخت و ثبات آن را تحت تاثیر قرار می دهد. یکی از آن جهات، این است که «شکاف سنی بر طلاق تاثیرگذار است، تاثیر نسبی که با عوامل جاذبه جهان سنتی تا حدودی خنثی می شد و لیک در شرایط موجود، در جوامع جدید تاثیر بیش تری می یابد.
تحصیلات
یکی از شروط ازدواج موفق، در نظر داشتن مساله «کفویت » است; یعنی هم سانی و برابری با یکدیگر از جهات گوناگون. اگر زوجین از جهات متعدد با هم دیگر برابر باشند، احتمال بقای زندگی بیش تر است. یکی از وجوه برابری، مساله تحصیلات و هم سانی نسبی تحصیلی است. این مساله از چند جهت قابل بررسی است:
1. هر مقطع تحصیلی شان اجتماعی خاصی پدید می آورد و به طور طبیعی، انسان ها در گزینش همسر، آن را معیاری مهم می شمارند و می کوشند تا سطح تحصیلی زوجین باهم برابر باشد.
2. هر مقطع تحصیلی فضای فکری و بینشی، حتی جهان بینی خاصی پدید می آورد. به ناچار، هم سانی تحصیلی زوجین بر تشابه، سلیقه، ذوق و اندیشه آنان مؤثر است.
3. در صورت عدم توازن شان تحصیلی، زوج برتر (از لحاظ تحصیلی) امتیازات دیگری از طرف مقابل در راه جبران آن طلب می کند.
4. در همه شرایط و به صورت قاعده ای در همه جای جهان، میزان تحمل مردان در قبال عدم هم سانی تحصیلی بیش از زنان است; در حالی که ازدواج یک مرد دکتر با دختری دیپلمه یا کم تر از دیدگاه وجدان جمعی غیرمعقول به نظر نمی رسد، عکس آن دقیقا نابهنجار تلقی می شود.
5. مردان با پذیرش سطح تحصیلی کم تر همسر خود، مزایای دیگری (مثل جوانی) یا امکانات مادی را می طلبند.
6. در یک جامعه فاقد تحرک اجتماعی، تحصیلات ابزار ارتقای اجتماعی به حساب می آید.
بنابراین، در چنین جامعه ای، هم سانی تحصیلی به معنای هم سانی شان اجتماعی و حتی طبقه اجتماعی است. نتیجه آن که بی شبهه، ازدواج انسان هایی با دو سطح متمایز آموزشی و به تبع آن، دو فرهنگ و جهان بینی متفاوت، باید آسیب پذیرتر باشد و در صورت اضافه شدن عناصر دیگر، ممکن است موجبات گرایش به طلاق فراهم آید.
وجود یا فقدان فرزند
یکی از کارکردهای مهم خانواده تولید مثل مشروع است. تنظیم روابط جنسی و زاد و ولد از وظایف مهم خانواده است. معمولا کانون خانواده با وجود فرزندان، گرم نگه داشته می شود. بسیاری از خانواده ها، به خصوص از ناحیه زنان، به دلیل وجود فرزند، علاقه ای به جدایی ندارند و اگر وجود فرزندان در خانه نباشد، قادر به ادامه زندگی نیستند. «بی فرزندی و کم فرزندی موجب ناپایداری خانواده می شود. چنانچه درون خانواده ستیز و مشاجره وجود داشته باشد، اگر پدر و مادر از هم جدا شوند، بچه ها راحت ترند، اما بسیاری از خانواده ها به خاطر بچه هایشان به زندگی ناگوار خود ادامه می دهند. بنابراین، وجود فرزندان یکی از عوامل جلوگیری از طلاق است. در فرهنگ عامیانه ما کسی را که دارای فرزند نیست در اصطلاح «اجاق کور» می نامند. دوام و بقای زندگی خانوادگی چنین شخصی در معرض خطر است. بنابراین، خانواده ای که با وجود فرزند گرم نشده است، از دو نوع خانواده دیگر بیش تر در معرض گسست قرار دارد.
خلاصه و نتیجه
به طور خلاصه، می توان گفت: اصولا تفاوت یک تحقیق علمی با کار غیرعلمی در این است که به لایه های زیرین اجتماعی یک پدیده نگاه کند و زوایای پنهان آن را آشکار سازد. مطلب دیگر آن که در بررسی یک پدیده، زاویه دید و نگرش مشاهده گر و محقق مهم است. هر محققی از زاویه دید خود به پدیده ها می نگرد. بر این اساس، عوامل و زمینه های اجتماعی که در مورد طلاق ذکر شد، ممکن است از دید یک حقوقدانان چندان مهم و کارساز نباشد، اما از زاویه نگرش یک جامعه شناس علت العلل پدیده طلاق باشد. آنچه در این جا به عنوان «طلاق » ذکر شد، مجموعا 9 عامل بود که می توان بعضی از آن ها را به عنوان یک عامل مستقل و تاثیرگذار در بروز این پدیده در نظر گرفت و بعضی دیگر را صرفا به عنوان زمینه ساز اما این که کدام یک در چه مواردی چه نقشی ایفا می کند، باید هر مورد خاص طلاق را به عنوان یک موضوع خاص جزئی مورد مطالعه قرار داد، آن گاه قضاوت کرد. علاوه بر این، در هر موردی ممکن است چند عامل جامعه شناختی و غیر جامعه شناختی باهم تعامل داشته باشند. عوامل جامعه شناختی بعضی از آن ها نیز ممکن است در حد زمینه سازی عمل کند و عامل دیگری - غیراجتماعی - به عنوان عامل غالب باشد و بعضی دیگر در حد یک عامل مستقل، هر موردی باید جداگانه بررسی شود.
مطلب آخر این که یکی از منابع حقوق «عرف » است. اهمیت عرف و جامعه - که اساس بحث های جامعه شناختی است در وضع قوانین بسیار مهم است، انجام یک تحقیق اجتماعی پیش از وضع قوانین حقوقی ضروری می نماید، اما متاسفانه در کشور ما، عمدتا تصمیم های قانونی، عرفی و بدون در نظر گرفتن تبعات و لوازم اجتماعی آن است.