به گزارش راهبرد معاصر؛ مطابق موافقتنامۀ برجام که در سال 2015 میلادی میان جمهوری اسلامی ایران و پنج عضو دائم شورای امنیت به همراه آلمان تصویب شد، تحریم های تسلیحاتی (تسلیحات متعارف) جمهوری اسلامی ایران در ماه اکتبر سال 2020 میلادی پایان خواهند یافت. حال ایالات متحده در چهارچوب کمپین فشار حداکثری خواهان جلوگیری از رفع این تحریم ها علیه ایران در ماه های آینده شده است. به نظر میرسد به دلیل پیچیدگی های موجود در رابطه با این موضوع هر یک از طرفین تلاش میکنند با استناد به موافقتنامۀ برجام و قطعنامۀ 2231 شورای امنیت دعاوی یکدیگر را مورد چالش قرار دهند. جمهوری اسلامی ایران با این استدلال که ایالات متحدۀ آمریکا در سال 2018 میلادی به طور رسمی از موافقتنامۀ برجام خارج شده است صلاحیت اعمال تحریم های شورای امنیت علیه ایران را ندارد. از سوی دیگر ایالات متحدۀ آمریکا دیدگاه غیرحقوقی به موافقتنامۀ برجام دارد و معتقد است که این سند بر خلاف معاهدات حقوق بین الملل هیچگونه الزامی را بر اعضای آن و سایر دولتهای غیر عضو به وجود نمی آورد و صرفا در چهارچوب مقاصد سیاسی مورد توجه است.
ماهیت سیاسی موافقتنامۀ برجام (برنامۀ جامع اقدام مشترک)
برای اینکه ماهیت برجام به عنوان یک سند حقوقی و یا صرفا یک موافقتنامۀ سیاسی- نزاکتی مورد بررسی قرار بگیرد میبایست ابتدا به مفهوم معاهدات حقوقی الزام آور در حقوق بین الملل توجه شود. بر اساس عرف و عهدنامۀ وین در زمینۀ حقوق معاهدات میتوان تعریفی جامع از معاهدۀ بین المللی به عنوان یک سند حقوقی ارائه داد. در این تعریف معاهده عبارت است از هر گونه توافق منعقدۀ کتبی میان تابعان حقوق بین الملل (کشورها و سازمانهای بین المللی) که بنا به شرطی طبق مقررات حقوق بینالملل تنظیم شده است و این مقررات بر آن توافق حاکم است و در نتیجه دارای آثار حقوقی مشخصی هستند. بر اساس این تعریف میتوان گفت هر معاهده و یا موافقتنامه بینالمللی را نمیتوان یک معاهدۀ بین المللی و سند حقوقی محسوب کرد. بنابراین برخی از توافقهای بین المللی که میان دولت های منعقد شده اند به عنوان معاهدۀ بین المللی محسوب نمیشوند و این موافقتنامه ها در چهارچوب توافق های سیاسی- نزاکتی قرار میگیرند.
بر اساس رویۀ دولتها موافقتنامه هایی که صرفا موجب تعهدات سیاسی و اخلاقی هستند، هیچ گونه الزام حقوقی برای طرفین در پی ندارد و طرفین نمیتوانند یکدیگر را به نفض قواعد حقوقی الزام آور متهم کنند. اگرچه نقض این نوع از موافقتنامه ها دارای آثار حقوقی نسبت به طرفین نیستند، میتوانند صرفا آثار سیاسی و دیپلماتیک برای دولت خاطی در بر داشته باشد.
حال با توجه به این موارد باید به این مسئله پرداخت که آیا برجام دارای ماهیتی حقوقی و در چهارچوب حقوق معاهدات قرار دارد و یا اینکه این موافقتنامه ماهیتی سیاسی- نزاکتی دارد؟
با اتکا بر تعریف عهدنامۀ حقوق معاهدات و عرف به عنوان منابع حقوق اصلی حقوق بین الملل میتوان گفت که برجام به عنوان یک معاهدۀ حقوقی الزام آور محسوب نمیشود. دلایل این امر این است که در موافقتنامۀ برجام بر خلاف یک معاهدۀ حقوقی الزامات حقوقی، بیان حقوق و تکالیف طرفها مورد بیان واقع نشده است و علاوه بر این برجام دارای آثار حقوقی مشخصی نیست. با توجه به مفاد برجام، نهادهای ناظر و آثار حقوقی این سند روشن میشود که این موافقتنامه مانند یک معاهدۀ حقوقی در صدد ایجاد آثار حقوقی در چهارچوب موازین حقوق بین المللی تنظیم نشده است. با خوانش سند برنامۀ اقدام جامع مشترک میتوان به این نتیجه رسید که دولتهای منعقد کنندۀ این سند ارادهای در ایجاد آثار حقوقی مشخصی در چهارچوب حقوق بین الملل نداشته اند. از منظر نگارنده برجام صرفا نوعی موافقتنامۀ سیاسی- نزاکتی محسوب میشود که در طبقه بندی رژیمهای رسمی کنترل تسلیحات و خلع سلاح بین المللی قرار میگیرد و اراده های سیاسی دولتها در انعقاد این سند نقش قابل توجهی داشته است. با توجه به بندهای مندرج در مقدمه و مفاد عمومی برجام میتوان دریافت هسته و تمرکز اصلی این موافقتنامه بر روی برنامه های هستهای میان ایران و سایر کشورهای1+5 است و دارای هیچ گونه آثار حقوقی مشخصی در چهارچوب حقوق بین المللی نیست. برای مثال در صفحۀ ششم این موافقتنامه صرفا صحبت از اقدامات داوطلبانه است و این جملات ناظر بر تعهد نیستند. در خود برجام سخنی در رابطه با معاهده بودن این سند نیامده است و علاوه بر این ساختار شکلی برجام نیز تفاوت قابل توجهی با معاهدات حقوقی دارد. معاهدات حقوقی در حقوق بین الملل اغلب دارای تاریخ امضا هستند و نشان میدهند مذاکرات برای ایجاد قواعد حقوقی مشخص به پایان رسیده است. در متن برجام بسیاری از این موارد رعایت نشده است و به لحاظ شکلی نیز همانند معاهدات حقوق بین الملل نیست.
ماهیت حقوقی قطعنامۀ 2231 شورای امنیت
ماهیت قطعنامه های صادر شده از سوی شورای امنیت مطابق ماده 25 منشور ملل متحد برای همه کشورهای الزام آور است و دارای ماهیتی حقوقی است. بر این اساس میتوان گفت قطعنامۀ 2231 شورای امنیت همانند سایر قطعنامه های متنی حقوقی و الزام آور محسوب میشوند. در واقع این قطعنامه و برجام دو سند جداگانه و با ماهیتی متفاوت محسوب میشوند. بر اساس بند 18 در قطعنامۀ 2231 «مفاد این قطعنامه به منزلۀ مفاد برجام نیست». بر اساس این ادله های حقوقی میتوان گفت که این قطعنامه نسبت به موافقتنامۀ برجام دارای اولویت حقوقی است. به نظر میرسد ایجاد این تمایز و تاکید بر آن نوعی اقدام زیرکانه بوده است. از یک سو قطعنامه متذکر میشود که این قطعنامه سندی مجزا از برجام محسوب میشود و پس از ایجاد این تفکیک و همچنین با توجه به ماهیت غیرالزامی و غیرحقوقی بودن برجام، تلاش شده است از سوی دیگر راه های حقوقی برای دور زدن برجام باز باشند. در واقع در رابطه با حقوقی بودن و الزامی بودن قطعنامۀ 2231 شکی وجود ندارد زیرا این مورد در منشور ملل متحد ذکر شده است. حال به نظر میرسد قطعنامه از ابتدا تلاش داشته است بر جدا بودن خود از سند موافقتنامۀ برجام تاکید کند.
مکانیزم حقوقی یکجانبه و تحریم های تسلیحاتی
در حال حاضر ایالات متحده پس از خروج رسمی از موافقتنامۀ برجام در سال 2018 میلادی تلاش دارد تحریمهای تسلیحاتی را در ماه اکتبر سال 2020 میلادی علیه ایران تمدید کند و مانع از پایان این تحریم ها شود.حال سوالی که برای بیشتر ناظران بین المللی مطرح شده است این است که ایالات متحده از امکان بهره گیری از مکانیزهای حقوقی به صورت یکجانبه برای تمدید این تحریم ها برخوردار است؟
به نظر میرسد که ایالات متحده علیرغم خروج از موافقتنامه برجام به دنبال بهره گیری یکجانبه از قطعنامۀ 2231 شورای امنیت است. همانطور که ذکر شد خروج ایالات متحده از برجام برای این کشور در چهارچوب حقوق بین الملل مشکلی ایجاد نمیکند چرا که خروج یکجانبه از یک موافقتنامۀ سیاسی- نزاکتی موجب ایجاد دعوی حقوقی علیه این کشور نخواهد شد. همانطور که بیان شد مطابق گفتۀ قطعنامۀ 2231 سند این قطعنامه به عنوان یک سند حقوقی و الزام آور جدا از موافقتنامۀ برجام است. استدلال ایالات متحده در حال حاضر بر این اصل استوار است که بر طبق بندهای 10، 11 و 12 قطعنامه 2231 این کشور از امکان حقوقی یکجانبه برای بازگرداندن تحریم های شورای امنیت با وجود خروج رسمی از برجام، برخوردار است. برای بررسی این ادعا ابتدا به بند 10 قطعنامه پرداخته میشود. این بند اذعان میدارد که «از دولتهای چین، فرانسه، آلمان، فدراسیون روسیه، بریتانیا، ایالات متحدۀ آمریکا، اتحادیۀ اروپا و ایران (دولتهای شرکت کننده در برجام) درخواست میشود که مسائل مربوط به اجرای تعهدات برجام را از طریق رویه های معین شده در برجام حل کنند و ...» حال ایالات متحده به دلیل ذکر نام این دولت در این بند قطعنامه و همچنین عدم اذعان بند مذکور به مسائلی مانند خروج و عدم خروج قادر است از قطعنامۀ 2231 برای تمدید تحریم های شورای امنیت علیه ایران استفاده کند.
بنابراین به نظر میرسد ادعای ایالات متحده در رابطه با این بند قطعنامه تا حدود زیادی قابل تامل است زیرا:
1- قطعنامۀ 2231 شورای امنیت بر طبق بند 18 این قطعنامه سندی مجزا از برجام محسوب میشود؛
2- اتکا و ارجاع به قطعنامه به عنوان یک سند حقوقی و الزام آور مطابق ماده 25 منشور ملل متحد؛
3- در بند 10 قطعنامه به خروج و عدم خروج از برجام اشاره نشده است و صرفا از عبارت «دولتهای مشارکت کننده در برجام» استفاده شده است؛ در این بند صرفا به دولتهای مشارکت کننده اشاره شده است و این واژه میتواند صرفا ناظر بر دولتهای منعقد کننده و ایجاد کنندۀ برجام باشد.
نتیجه گیری
همانطور که ایالات متحده اعلام کرده است این کشور سه راه حل برای تمدید تحریم های تسلیحاتی علیه ایران در نظر دارد. راه حل اول تهیه و ارائۀ پیشنویس قطعنامه ای جدید برای تمدید این تحریم ها به شورای امنیت سازمان ملل متحد است. این راه احتمال موفقیت اندکی دارد زیرا ممکن است علیرغم تلاش های دیپلماتیک ایالات متحده با سایر اعضا مانند چین و روسیه، کشوهای مذکور به دلایل و مقاصد ژئوپولیتیکی، ژئواکونومیکی و سایر مسائل غیرمستقیم پیشنویس قطعنامه جدید را وتو کنند. راه دوم به عنوان راه حلی سیاسی است که به تلاشهای ایالات متحده برای فعال کردن مکانیزم ماشه توسط متحدان خود مانند فرانسه، بریتانیا و آلمان که همچنان عضو برجام هستند، مربوط میشود. موفقیت در این راه نیز به دلیل مواضع دولتهای اروپایی در قبال برجام ممکن تا حدودی اندک به نظر میرسد. البته ممکن است دولت بریتانیا به دلیل ملاحظات مختلف اقتصادی، امنیتی و سیاسی در فعال کردن مکانیسم ماشه در برجام به این خواستۀ ایالات متحده پاسخ مثبت بدهد. این نکته نیز قابل توجه است که تا کنون مکانیزم حل اختلاف در برجام توسط کشورهای اروپایی فعال شده است و این امر نشانگر فعال شدن نسبی مکانیزم ماشه توسط دولتهای اروپایی است. راه حل سوم ایالات متحده نیز همانند راهحل اول دارای ماهیتی حقوقی است. در این نوشتار در رابطه با امکان استفادۀ ایالات متحده از مکانیزم ماشه با وجود خروج رسمی این دولت از موافقتنامۀ برجام دلایلی ارائه شده که قابل تامل هستند. به نظر میرسد ایالات متحده از امکان حقوقی استفاده از قطعنامۀ 2231 به صورت یک سند جداگانه از برجام قادر خواهد بود مکانیزم ماشه را فعال کند. در بند 10 این قطعنامه نسبت به خروج و عدم خروج دولت ها از برجام صحبتی نشده است و به ایالات متحده به عنوان یکی از دولتهای مشارکت کننده در برجام اشاره مستقیم شده است.