به گزارش راهبرد معاصر «باراک اوباما»، رئیسجمهور سابق آمریکا و یکی از معماران توافق هستهای برجام در بخشی از کتاب خاطراتش با عنوان «سرزمین موعود» توضیح داده که چگونه بعد از فتنه سال 1388 تحریمهای بینالمللی علیه ایران را که تا قبل از آن جنبه «نمادین» داشتند تقویت کرده تا هم به عنوان حربهای برای دمیدن در شعله آشوبها به کار گیرد و هم از آن برای امتیازگیری از ایران استفاده کند!
از آنچه اوباما در کتاب «سرزمین موعود» نوشته و اسناد دیگری که در سالهای گذشته در منابع خارجی منتشر شدهاند این برداشت حاصل میشود که هنگام بروز آشوبهای سال 88 نخستین امیدواری دولت او او این بوده که حوادث داخلی ایران بتواند محاسبات ایران را تغییر داده و ایران را به دادن امتیاز بر سر برنامه هستهایش مجاب کند.
باراک اوباما تصریح کرده که بعد از اتفاقات ایران، خواسته درونیاش این بوده که صریحتر از «تظاهراتکنندگان» حمایت کند، اما بعد از مشورت با کارشناسان امور ایران در شورای امنیت ملی ایران به این نتیجه رسیده که این اقدام میتواند اثر عکس داشته باشد.
او نوشته است: «من در ابتدا وسوسه شدم که حمایت قوی خودم را از تظاهراتکنندگان ابراز کنم ولی وقتی با تیم امنیت ملیام نشست برگزار کردم، کارشناسان مسائل ایران به من درباره چنین اقدامی هشدار دادند. طبق گفته آنها، هر اظهارنظری از جانب من، احتمالاً اثر معکوس میگذاشت.»
رئیسجمهور سابق آمریکا در ادامه، درباره هدفش از عدم ابراز لفظی به حمایت از فتنه 88 اینطور توضیح داده است: «فعالین در داخل ایران بیم این داشتند که هرگونه اظهارنظر حمایتگرانه از جانب دولت آمریکا بهانهای برای اعتبارزدایی از جنبش آنها میشد.»
نکتهای که اوباما در اینجا به آن اشاره کرده مکمل همان چیزی است که هیلاری کلینتون هم در کتاب خاطراتش نوشته. کلینتون در کتاب خاطراتش، «تصمیمهای دشوار» خاطرنشان کرده که راهبرد اجتناب از اظهارنظر علنی را «مرتبطین دولت آمریکا در ایران» به آنها گوشزد کردهاند.
در کتاب هیلاری کلینتون آمده است: «مرتبطین ما در ایران اصرار داشتند تا جایی که ممکن است در اینباره سکوت کنیم. نگران بودند که اگر آمریکا در حمایت از تظاهرکنندگان صحبت کند، یا آشکارا سعی نماید خود را وارد مسئله کند حکومت فرصت پیدا کند تا با اعتراضات به عنوان یک توطئه خارجی، برخورد کند. بسیاری از تحلیلگران اطلاعاتی و کارشناسان حوزه ایران ما هم با این نظریه موافق بودند.»
با این حال، خود هیلاری کلینتون هم تصریح کرده که دولت اوباما در پشت صحنه آشوبها فعال بوده و برای داغ نگاه داشتن آتش فتنه تلاش میکرده است. او نوشته است: «در پشت صحنه، تیم من در وزارت خارجه مداوم با فعالان در ایران در تماس بود و مداخلهای اورژانسی هم برای جلوگیری از تعطیلی توییتر به منظور تعمیر و نگهداری، انجام داد. اگر توییتر قطع میشد، معترضان از یک ابزار کلیدی ارتباطی محروم میشدند.»
دیگر اظهارنظر در این راستا را «کنث تیمرمن»، رئیس وقت صندوقی به نام «اعانه ملی برای دموکراسی» که یکی از بازوهای اصلی دولت آمریکا برای راهاندازی انقلابهای مخملی است مطرح کرده است. او در یادداشتی یک روز قبل از برگزاری انتخابات سال 1388 نوشته بود: «بنیاد موقوفه ملی برای دموکراسی میلیونها دلار برای ترویج انقلابهای رنگی هزینه کرده است...به نظر میرسد بخشی از این پول به دست گروههای طرفدار موسوی رسیده که ارتباطاتی با سازمانهای غیردولتی تحت حمایت مالی موقوفه ملی برای دموکراسی دارند.» (منبع)
اوباما و فرمول تحریم-فتنه
علیرغم این تلاشها، فتنه 88 سرانجام مطلوب را برای دولت اوباما نداشت و با آغاز سال 89 بخش مهمی از سرمایه اجتماعیاش را از دست داده بود. با وجود این، آنطور که از مستندات در اندیشکدهها و مراکز تحقیقاتی و اظهارنظر مقامهای کشورهای مختلف برمیآید در دولت اوباما این درک ایجاد شده بود که دوگانه تحریم-فتنه میتواند ابزار موثری برای تغییر رفتار ایران در اختیار واشنگتن قرار دهد.
اوباما در آن مقطع زمانی برای استفاده از این فرمول علیه برنامه هستهای ایران به دو چیز نیاز داشت: اولاً طرح ادعاها و بهانههایی درباره برنامه هستهای ایران و دوماً اعمال تحریمهای «فلجکننده» (طبق گفته مقامهای آمریکایی) بر مبنای آن ادعاها. دولت اوباما در بهار سال 2009 (مارس 2019) ابتدا مجموعهای از ادعاهای جدید علیه برنامه هستهای ایران مطرح کرد و سپس اعلام کرد که قصد دارد جامعه بینالمللی را برای اعمال قطعنامههای تحریمی جدید آماده کند.
از نگاه مقامهای آمریکایی تحریمهای جدید باید به گونهای میبود که مستقیماً معیشت مردم را هدف میگرفت و زندگی اقتصادی را در ایران فلج میکرد تا مردم را به شورشهای خیابانی دعوت میکرد.
احتمالاً منظور اوباما در کتاب «سرزمین موعود» از اینکه تحریمهای وضعشده قبل از او «ضعیف» بودند و بیشتر جنبه «نمادین» داشتند، همین است که آن تحریمها قابلیت چنین کاری نداشتند.
در صفحه 202 کتاب اوباما، آمده است: «بعد از آنکه تلاشهایمان برای آغاز مذاکره با ایران رد شد و در شرایطی که این کشور وارد چرخه هرج و مرج و سرکوبگری بیشتر میشد ما راهبردمان را به سمت دومین گام راهبرد منع اشاعهای خودمان تغییر دادیم: یعنی بسیج کردن جامعه بینالمللی برای اعمال تحریمهای اقتصادی سخت و چندجانبهای که میتواند ایران را وادار به حضور در میز مذاکره کند.»
او در ادامه مینویسد: «تا آن موقع، شورای امنیت چندین قطعنامه علیه ایران تصویب کرده و از این کشور خواسته بود فعالیتهای غنیسازی خودش را متوقف کند. شورای امنیت، اعمال تحریمهایی محدود علیه ایران را مجاز کرده و گروهی شامل 5 عضو دائم شورا به علاوه آلمان را تشکیل داده بود تا با امید به بازگرداندن رژیم به پایبندی به معاهده منع اشاعه با مقامهای ایران دیدار کنند.»
اوباما در ادامه اذعان کرده که تحریمها ضعیفتر از آن بودهاند که اثری داشته باشند: «مشکل اینجا بود که تحریمهای موجود ضعیفتر از آن بودند که اثر چندانی داشته باشند. حتی متحدان آمریکا مانند آلمان، کماکان تجارت قابل قبولی با ایران داشتند و تقریباً همه از این کشور نفت میخریدند. دولت بوش مضاف بر تحریمهای بینالمللی تحریمهای یکجانبهای را وضع کرده بود، ولی این تحریمها تا حد زیادی نمادین بودند چون شرکتهای آمریکایی از سال 1995 از انجام مبادله با ایران منع شده بودند.»
وی در جای دیگری از کتاب درباره موفق شدن تلاشهایش در اعمال این تحریمها مینویسد: «در ماه ژوئیه با رأیهای کلیدی روسیه و چین شورای امنیت قطنامه 1929 را به تصویب رساند تا تحریمهای بیسابقه جدیدی، شامل منع فروش سلاح، تعلیق فعالیتهای بینالمللی بانکهای ایرانی و منع تجارت در زمینه اقلام مهم برای برنامه هستهای ایران وضع شود. دو سال طول کشید تا ایران آثار کامل این تحریمها را احساس کند، اما با ترکیب این تحریمها با مجموعه جدیدی از تحریمهای آمریکا ابزارهای لازم را در اختیار داشتیم تا اقتصاد ایران را مگر در صورت قبول مذاکره به تعلیق درآوریم.»
همانطور که قبلاً گفته شد قطعنامه 1929 که با تلاشهای اوباما به تصویب رسید آشکارا برای هدف قرار دادن معیشت مردم ایران طراحی شده بود و شدیدترین فشارها را در 4 حوزه توسعه بخش انرژی، دسترسی ایران به منابع مالی، ایجاد یک نظام بازرسی از کشتیها و محمولههای هوایی ایران و همچنین به وجود آوردن یک سیستم یکپارچه برای اعلام نقض تحریمهای بین المللی اعمال میکرد.
پس از تصویب قعطنامه 1929، آمریکا تحریمهای یکجانبهای هم علیه ایران وضع کرد. در مهمترین اقدام، در ژوئن سال 2010 باراک اوباما بلافاصله پس از صدور قعنامه شورای امنیت سازمان ملل قانون موسوم به «سیسادا» یا قانون تحریمهای جامع ایران را امضا کرد. این قانون تحریمهای گستردهای را در بخشهای گوناگونی از جمله نفت و گاز به ایران تحمیل میکرد. با این حال شاید موثرترین بند این قانون ماده 104 آن بود.
بر اساس این بند قانونی به دولت ایالات متحده آمریکا این اختیار داده میشد تا در صورت مبادله بانکی هر موسسه مالی در سطح بینالمللی با یکی از شخصیتهای حقوقی و حقیقی تحت تحریم در ایران ارتباط آن موسسه را با نظام مالی آمریکا قطع شود. این مسئله هم اکنون هم به عنوان یکی از مهمترین موانع ارتباط بین بانکهای بین المللی و ایران قلمداد میشود.
درباره هدف این فشارهای تحریمی مستندات و شواهد زیادی وجود دارند. در یکی از صریحترین موارد، «فیلیپ هاموند»، وزیر دفاع وقت انگلیس در اکتبر سال 2012، گفت که هدف این تحریمها ایجاد تهدید برای ایجاد آشوبهای بالقوه خیابانی است.
هاموند روز 7 اکتبر 2012 گفت: «صحبتهایی از تحریم کلی مبادلات تجاری ایران و همچنین قطع دسترسی ایران به کانالهای باقیمانده بانکی وجود دارند. ما قطعاً میتوانیم مشقتهای (ناشی از تحریمها) را خیلی بیشتر کنیم. تنها چیزی که ممکن است رژیم را به تحریک وادار کند هنگامی است که آنها برای بقایشان احساس تهدید کنند. در صورتی که سطح فشارهای اقتصادی به حدی برسد که به طور بالقوه بتواند مخالفت و آشوبهای احتمالی در خیابانهای تهران برای تهدید رژیم ایجاد کند آنها ممکن است رویهشان را عوض کنند.»
فارس