به گزارش راهبرد معاصر؛ عراق را شاید بتوان پیچیده ترین میدان رقابت قدرت های منطقه و فرامنطقه توصیف کرد. کشوری غالبا شیعه که اگر به اتحاد واقعی با ایران روی آورد، همبستگی شیعیان به رهبری تهران را بالا خواهد برد و محور مقاومت ضد استکبار را بسیار مستحکم خواهد کرد. سرزمینی غالبا عرب نشین که اگر به دامن ریاض برود، محور مقاومت را قطع خواهد کرد و هزینه ها برای حفاظت مرزهای غربی ایران را بسیار بالا خواهد برد و در نهایت، ریاض را پایتخت اول منطقه خواهد کرد. خطه ای که قلب جدایی طلبی کردی در آن نهفته و اگر این تفکر بتواند به نتیجه برسند، اسرائیلی دیگر به وجود خواهد آمد و دست کم، 4 کشور منطقه را به چالش جدی امنیتی مواجه خواهد کرد.. در یک کلام، اگر احتمالا فتح یمن، سوریه یا لبنان موازنه قدرت را به طور کلی به سود یک طرف بر خواهد گرداند، فتح عراق، یقینا چنین دستاوردی را فراهم خواهد کرد.
کشور عراق به همین جهت، یکی از نقاطی بوده که محور ضد مقاومت حاضر به رها کردن آن نبوده و نیست؛ از همین رو، نزاع سیاسی در آن، به ویژه پس از 2003، به برجسته ترین بعد آن تبدیل شده است. با تمام این اوصاف، عراق همچنان کشوری قوی و موثر است. حداقل پس از تاسیس حشدالشعبی، عراقی ها به این خود باوری رسیده اند که قدرت مواجه شدن با تهدیدی به بزرگی داعش و به تبع، نقش آفرینی در تحولات منطقه را دارند.
سوال اینجاست، در چنین بستری، نگاه رژیم صهیونیستی به بغداد چگونه است؟ نگاه بغداد به تل آویو چطور؟ جالب است بدانیم که در بخش عمده تاریخ عراق، این کشور با هر دولتی که بر روی آن سوار بوده، خواه بعثی باشد یا غیر از آن، از جدی ترین دشمنان سیاسی صهیونیست ها به حساب می آمده. به عنوان مثال صدام، نه تنها هیچگاه حاضر نشد موجودیتی به نام اسرائیل را حتی در مرزهای پیش از 1967 برسمیت بشناسد بلکه در یک نوبت چند موشک را به سرزمین های اشغالی شلیک کرد. فارغ از این که این اقدام تا چه حد واقعی بوده، یک نکته را به خوبی نمایان می سازد: حتی صدام هم می دانست که اسرائیل در میان مردم کشورش منفور است.
پس از صدام هرچند آشوب ها به دولت عراق اجازه اظهار نظر جدی پیرامون مسئله فلسطین را نمی داد، اما در برهه های مختلف، دولتمردان عراقی بر ضدیت با رژیم صهیونیستی تاکید داشتند. هنگام برگزاری رفراندوم جدایی کردستان مسئولین عراقی، برای برانگیختن افکار عمومی ضد حاکمان اقلیم، آن ها را به "اسرائیلی ها" تشبیه می کردند. اما حساسیت صهیونیست ها در خصوص مسائل عراق، احتمالا پس از حضور حشدالشعبی در خاک سوریه و در جوار مرزهای فلسطین اشغالی برانگیخته شده است. طی دو سال گذشته تا به امروز، نه تنها تصاویر قیس خزعلی در جنوب لبنان در حال بازدید از سرزمین های اشغالی تهدیدی آشکار برای صهیونیست ها بود بلکه گزارش های منابع عراقی و حتی صهیونیستی از ورود جزئی نیروهای حشدالشعبی به عملیات های زیر زمینی در اسرائیل حکایت داشت. با این اوصاف، تل آویو نمی توانست نسبت به این تحرکات بی تفاوت بنشیند و از همین رو، برخی گام های تحبیبی برای جلب نظر مثبت ملت و دولت عراق به سوی خود برداشته است.
برنامه تحبیبی رژیم صهیونیستی برای عراق
رژیم صهیونیستی برای تحبیب ملت عراق نسبت به خود، از سال گذشته، اقداماتی را در چارچوب دیپلماسی عمومی و خارج از آن انجام داده که در ادامه، به بررسی برخی موارد آن می پردازیم.
عراق و برسمیت شناختن اسرائیل! گام های کوچک برای چرخشی بزرگ
موارد بالا، تلاش هایی است که رژیم صهیونیستی برای جذب افکار عمومی، نخبگان علمی، فرهنگی و سیاسی و البته دولت عراق انجام داده است. این که تا چه حد این اقدامات موفق بوده، بایستی در دو سطح تحلیل شود. اول دولت عراق و دوم، ملت آن.
دولت عراق به نظر می رسد به دنبال همراه شدن با خط سازش عربی برای برسمیت شناختن اسرائیل است. عینی ترین نمود این همراهی را می توان در سخنان محمد علی حکیم دید. وزیر خارجه عراق که عضو فراکسیون "الاصلاح"، جناح سیاسی نزدیک به محور ریاض دید؛ وی صریحا تاکید کرده که کشورش، در چارچوب "ابتکار اتحادیه عرب" پیرامون موضوع فلسطین اقدام می کند. طبق این ابتکار، راهکار دو دولتی برای حل مشکل فلسطین مد نظر قرار گرفته؛ یعنی اسرائیل وجود داشته باشد اما در مرزهای 1967. حتی بیانیه وزارت خارجه عراق درباره مسئله فلسطین، از واژه "قدس شرقی" به عنوان پایتخت فلسطین استفاده کرده بود نه تمام قدس. این در حالیست که عراق پیش از این هیچ گاه با این صراحت سخن نگفته بود. جالب آن که، در دیدار محمد علی حکیم با عمار حکیم، شخص دوم که انتظار می رفت موضعی پیرامون ماجرا بگیرد، تلویحا، سخنان وزیر خارجه را تائید کرد. تمام این ها را در کنار سکوت معنادار مقتدی صدر و دیدارش با فجر السعید قرار دهید. روشن می شود که جبهه های سیاسی شیعه وابسته به الاصلاح، متمایل به سازش شده اند.
اما در خصوص ملت عراق، باید گفت طبق برخی قرائن، لزوما افکار عمومی عراق با افکار امثال صدر و حکیم همرنگ نیست. مثلا، هنگام مطرح شدن بحث سفر بن سلمان به عراق، لحظه به لحظه بر شدت مخالفت افکار عمومی با این سفر افزوده شد تا این سفر به کلی لغو شد؛ حال آن که مقتدی صدر، در آن موقع، سعودی را "پدري بزرگ" برای جهان عرب دانسته و حکیم، 10 میلیون دلار برای الفرات، از ریاض کمک گرفته بود. در ماجرای عادی سازی روابط با اسرائیل هم جریان به همین منوال است. اگر براستی جامعه عراق خواهان غالب کردن دید ریاض به مسئله قدس بود، مسلما تمامی جبهه های سیاسی با آن فوریت، سفر به سرزمین های اشغالی را تکذیب نمی کردند.
کوتاه سخن آن که، تلاش های اسرائیل در عراق با همراهی محور ریاض، در سطح دولت این کشور تا حدودی اثرگذار بوده و باعث شده تا گام هایی برای برسمیت شناختن این رژیم از سوی بغداد برداشته شود اما با وجود تلاش تل آویو برای تحبیب ملت از طریق تحبیب سلبریتی های اجتماعی و سیاسی عراقی، این قسم تلاش ها هنوز به نتیجه نرسیده است.