غلامرضا تختی به روایت بهرام توکلی/ او پیش از مرگ، کشته شد-راهبرد معاصر
نگاهی بر فیلم‌های سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر؛

غلامرضا تختی به روایت بهرام توکلی/ او پیش از مرگ، کشته شد

توکلی انزوای ناخواسته تختی را پررنگ می کند و صراحتا نحوه مرگ تختی را بی اهمیت می‌داند. او اعلام می کند که تختی، پیش از مرگش، از سوی جامعه و حکومت شاه کشته شد.
احسان خاکی
تاریخ انتشار: ۱۴:۵۲ - ۱۱ بهمن ۱۳۹۷ - 2019 January 31
کد خبر: ۳۸۷۶

به گزارش راهبرد معاصر؛  داستان‌پردازی درباره شخصیت‌های تاریخی همیشه با ان‌قلت‌هایی همراه است و هیچ فیلمی در تاریخ سینما نیست که به سراغ یک شخصیت تاریخی برود و پس از آن، بخشی از جامعه یا مطبوعات نسبت به آن موضع نگیرد.

 

با این پیش فرض، آخری ساخته بهرام توکلی «غلامرضا تختی» روایتی است از یکی از مطرح‌ترین شخصیت‌های ورزشی تاریخ ایران. شخصیتی که معروفیتش نه به واسطه لزوما کشتی که برآمده از شرایط سیاسی زمانه و ایضا شخصیت تاریخی‌ای است که این شخص از خود به نمایش درآورده است. او لقبی را در تاریخ معاصر یدک می‌کشد که بعد از پوریای ولی به کسی اطلاق نشد و پس از او نیز شخص دیگری چنین خطاب قرار نگرفت: او «پهلوان» بود.

 

بهرام توکلی برای روایت تختی، از نظر روایی تمهیدات تیزهوشانه‌ای پیش گرفته است. او برای داستان پردازی، ساختار اثرش را به واسطه راوی پیش می برد. خبرنگاری ورزشی که از ابتدای معروفیت تختی، او را دنبال می کند و بارها با او مصاحبه کرده است، روای خبرنگار است و داستان را او پیش می برد. به همین دلیل نیز ساختار اثر را می توان روایتی ژورنالیستی دانست. معنای روایت ژورنالیستی چنین است که اثر به بطن وقایع ورود پیدا نمی کند و وقایع را تیتروار بواسطه گزارشی در حاشیه تیتر بسط می دهد. فیلم کلاژی از تیترهایی است که در زمان حیات تختی شکل گرفته اند. به همین سبب توکلی از ورود به حواشی، یا حرف و حدیث ها می‌پرهیزد. بعبارت دیگر، توکلی در فیلمش بدنبال شخصیت پردازی تختی نیست. او شخصیت تاریخی تختی را، همان شخصیتی که شناخته شده است روایت می کند و ابعادی که به تختی می دهد نیز، از دل همین شناخت تاریخی انتخاب شده اند.

 

«غلامرضا تختی» بر دو نقطه از زندگی تختی تاکید دارد: اول نمو و رشد تختی در رشته کشی و دوم، تاثیر بستری که تختی در آن زیسته است بر شخصیت اجتماعی و اثرگذاری تختی در جامعه.

 

این دو وجه از روایت نیز با ترفندهای بصری ای که توکلی در پیش گرفته است، به خوبی روایت می شوند. این روایت در وجه دوم، با در نظر گرفتن شرایط سیاسی ای که تختی زیست کرده است یعنی کودتای 28مرداد، به تختی بُعدی از شخصیت سیاسی را نیز معرفی می کند. ارتباط او با مصدق یا آیت الله طالقانی و نمایش این ارتباط، بخشی از بُعد دادن به شخصیت سیاسی-اجتماعی تختی است.

 

فیلم تا دوسوم ابتدایی، روایت این ابعاد است و شخصیت پردازی تاریخی تختی را بر اساس شناخت پیشین مخاطب به پیش می برد اما، در یک سوم انتهایی روایت، یعنی بخش پر حرف و حدیث زندگی تختی، فیلم دست به عصا می شود.

 

یک سوم انتهایی سه ضلع مهم دارد: تحت فشار قرار دادن تختی از سوی رژیم طاغوت به دلیل دیدگاه های سیاسی تختی و باج ندادن به حکومت شاه که منجر به انزوای تختی و حذف او از تمام میادین ورزشی و اجتماعی است، ازدواج تختی با شهلا و بعد، مرگ و نحوه مرگ او.

 

توکلی در این سه ضلع، وجه انزوای ناخواسته تختی را پررنگ می کند و از کنار دو موضوع-ضلع دیگر محافظه کارانه عبور می کند. راوی صراحتا نحوه مرگ تختی را بی اهمیت می‌داند و اعلام می کند که تختی، پیش از مرگش، از سوی جامعه و حکومت شاه کشته شد.

 

این روایت محافظه کارانه، با اینکه ضرباهنگ اثر را می‌گیرد اما، شاید اخلاقی ترین وجه پایان بندی برای فیلم باشد. زیرا از بسط مسایل شخصی و زناشویی تختی بنا بر خواست تختی در زمان حیاتش پرهیز می کند و به انزوای یک پهلوان می‌پردازد.

 

با تمام اینها، در زمان اکران، همین نگاه محافظه کارانه، به قطع حساسیت زا خواهد بود و واکنش هایی به همراه خواهد داشت اما، آنچه که باقی می ماند، روایت زندگی پهلوانی چون تختی است که توکلی به خوبی او را به ثبت رسانده است.

 

آخرین فیلم توکلی، بلوغ او را در روایت و سینما به نمایش گذاشته است. فیلمی که می توان تماشایش کرد و از دیدنش بغض کرد، به وجد آمد و حتی خشمگین شد.

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده