درهم‌شکستن دور باطل عدم توسعه‌ جنوب جهانی-راهبرد معاصر
یادداشت مارکو فرناندز، تحلیلگر جغرافیای سیاسی؛

درهم‌شکستن دور باطل عدم توسعه‌ جنوب جهانی

چین ترتیباتی برگزیده است تا خود را از دور باطل مرحله «توسعه‌نیافتگی» که جهان سوم در دامش گرفتار شده‌اند دور نگه دارد. به سبب موقعیت عظیم اقتصادی چین، شماری دم‌افزون از کشورهای جنوب جهانی این کشور را همچون نمونه موفق برای تأسی و نیز همانند شریکی بالقوه در تعقیب راهبردهای توسعه خود می‌بینند.
مارکو فرناندز؛ تحلیلگر جغرافیای سیاسی
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۸ - ۱۰ آذر ۱۴۰۳ - 2024 November 30
کد خبر: ۲۶۴۰۴۸

درهم‌شکستن دور باطل توسعه‌نیافتگی جنوب جهانی

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ در زبان چینی مثلی رایج است که می‌گوید، « سال 1949 میلادی سوسیالیسم چین را نجات داد، سده بیست‌ویکم چین سوسیالیسم را نجات خواهد داد». شی جین‌ پینگ، رئیس‌جمهور چین سال ۲۰۱۸ میلادی در سخنرانی ای خطاب به اعضای تازه کمیته مرکزی یادآوری کرد، پس از انحلال اتحاد شوروی، چنانچه سوسیالیسم در چین شکست می‌خورد، برای دوره ای طولانی از دست می‌رفت و کمونیسم همان‌گونه که مارکس زمانی گفت، «تنها شبحی سرگردان بود در برزخ».

 
در 1.5 سده اخیر سه موج سوسیالیسم وجود داشته است:

  • ظهور مارکسیسم و جنبش‌های انقلابی در اروپا در سده نوزدهم 
  • ظهور پرشمار حکومت‌های سوسیالیست و جنبش‌های رهایی‌بخش ملّی در سده بیستم
  • ظهور اقتصاد بازار سوسیالیستی که با روند اصلاحات در چین در دهه 70 میلادی آغاز شد، هم زمان با انحلال اتحاد شوروی و فرسودگی سوسیالیسم در دوران زمامداری مائو تسه تونگ
چین در مقام نخستین شریک تجاری بیش از 120 کشور و بزرگ‌ترین قدرت بازرگانی جهان به‌شمار می‌رود


امروزه قدرت‌های امپریالیست در میانه انحطاط اقتصادی دست‌وپا می‌زنند و در جنونی جنگ‌طلبانه در اوکراین و فلسطین درگیرند و با این مخاطره همراه است که به سمت شرق و جنوب شرق آسیا گسترش یابد و جامعه انسانی را در جنگ سوم جهانی غوطه‌ور سازد. در چنین زمینه‌ای، ظهور و اعتلای چین سوسیالیستی کدام فرصت‌ها را پیش روی جنوب جهانی قرار می‌دهد؟

 


دستاوردها و چالش‌های سوسیالیسم چینی

پس از 45 سال اصلاحات و سیاست درهای باز، چین به قدرت بزرگ صنعتی، فنی، مالی، بازرگانی و نظامی بدل شده است. بر مبنای میزان تولید ناخالص ملّی (GDP) و برابری قدرت خرید (PPP)، به‌عنوان معیاری واقع‌بینانه‌تر برای مقایسه اقتصادها، چین به‌آسانی از آمریکا پیشی گرفته است. به عبارت دیگر، تولید ناخالص ملّی چین (PPP) نسبت به ایالات متحده برابر با 119 درصد یا تقریباً ۲۰ درصد بیشتر است. برای فهم بهتر این دستاورد در تاریخ انکشاف سوسیالیستی، جا دارد گفته شود در نقطه اوج قدرت اقتصادی اتحاد شوروی در سال 1975 میلادی، تولید ناخالص ملّی آن کشور برحسب شاخص برابری قدرت خرید (PPP) به 58 درصد یا تنها کمی بیش از نیمی از تولید ناخالص ملّی آمریکا رسید.
 
 
از اواخر دهه ۲۰۰۰ چین بزرگ‌ترین قدرت صنعتی جهان بوده است. سال گذشته چین سهمی 7/26 درصدی از تولیدات کارخانه‌ای جهان داشت، که پس از آن به ترتیب آمریکا (4/15 درصد)، ژاپن (3/5 درصد)، و آلمان (چهار4 درصد) قرار داشتند. این یعنی تولید صنعتی چین از مجموع تولید بزرگ‌ترین سه کشور صنعتی شمال جهانی فراتر می‌رود. چین همچنین دستاوردهای فنی قابل ملاحظه‌ای در دهه‌های اخیر محقّق ساخته، در بخش‌هایی مانند ارتباطات و مخابرات (5G)، راه‌آهن سریع‌السیر، انرژی تجدیدپذیر، پالایش کانی و وسائط نقلیه برقی جایگاه رهبری را در جهان کسب کرده و به مراحلی بسیار پیشرفته در بسیاری از حیطه‌های دیگر ازجمله هوش مصنوعی، محاسبات کوانتومی، فناوری زیستی، و صنعت ساختمان رسیده است.
 
 
افزون بر این، چین در مقام نخستین شریک تجاری بیش از 120 کشور و بزرگ‌ترین قدرت بازرگانی جهان به‌شمار می‌رود. سال 2022 میلادی صادرات چین بالغ بر 28/6 تریلیون دلار، با مازاد 860 میلیارد دلاری بود و سال را با اندوخته ملّی برابر با 13/3 تریلیون دلار پایان برد. درهمین‌حال، دولت چین در قلمرو تأمین مالی بر چهار بانک از بزرگ‌ترین بانک‌های جهان (بانک صنعتی و بازرگانی، بانک ساختمان، بانک کشاورزی و بانک چین) براساس دارایی‌های کلی‌شان که درمجموع به حدود 20 ‌تریلیون دلار می‌رسد، تسلط دارد. این کشور در سطح جهانی به‌صورت بزرگ‌ترین منبع تأمین مالی ظاهر شده و از همه کشورها و مؤسسات چندجانبه دیگر ازجمله بانک جهانی پیشی گرفته است.
 
 
چین میان سال‌های ۱۹۷۸ تا 2021 یکی از عظیم‌ترین شاهکارهای تاریخ را از راه بالاکشاندن 850 میلیون نفر از فقر مفرط عملی ساخت و موفق به حذف فقر به میزان 78 درصد در آن دوره زمانی شد.
 
در همین زمان، با وجود دستاوردهایش، چین درحالی‌که به دنبال پیشرفت خود و عبور از «مرحله ابتدایی» سوسیالیسم است، هنوز به‌صورت کشوری درحال‌رشد باقی مانده و با چالش‌های مهم اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی روبه‌روست. این چالش‌ها مشتمل‌اند بر:

  • نیاز مبرم به کاهش نابرابری‌ها میان مناطق شهری و روستایی و نیز مناطق مختلف کشور (که بخش شرقی آن بسیار پیشرفته‌تر از بخش غربی‌ست) 
  • بالابردن درآمد و رفاه اجتماعی 
  • وجود بیش از 100میلیون مهاجر (داخلی) 
  • کاستن از سطوح بالای بیکاری جوانان 
  • کاهش میزان وابستگی اقتصادی به بخش املاک و مستغلات تأمین‌مالی‌شده 
  • توجه به پیامدهای محیطی ناشی از صنعتی‌شدن بسیار پرشتاب 
  • تطابق‌یابی با شرایط جمعیت سالخورده و کاهش نرخ باروری 
  • احیای آموزش سیاسی مارکسیستی در درون حزب کمونیست چین و نیز میان توده‌ها (که از دید شی جین‌پینگ در اولویت قرار دارد) 
  • پیمایش و مرور دقیق تاکتیک‌های جنگ ترکیبی قدرت‌های غربی که مایل‌اند پیشرفت‌های چین را محدود سازند.


در جنوب جهانی موجی از سوسیالیسم یا توسعه در جریان است؟

چین ترتیباتی برگزیده است تا خود را از دور باطل مرحله «توسعه‌نیافتگی» که جهان سوم در دامش گرفتار شده دور نگه دارد. دهه‌ها پس از کسب استقلال کشورهای پیرامونی از کلونیالیسم غربی، این دور تسلسل هنوز نشانگر و بیانگر تجربه‌شان در درون نظام سرمایه‌داری است. به سبب موقعیت عظیم اقتصادی چین، شماری دم‌افزون از کشورهای جنوب جهانی چین را همچون نمونه موفق برای تأسی (با درنظرداشتن ویژگی‌های بومی خود) و نیز همانند شریکی بالقوه در تعقیب راهبرد‌های توسعه خود می‌بینند. در مقابل، چین چنین مشارکت‌هایی را به نحوی دم‌افزون گسترش می‌دهد.
 
 

پس از گذشت 10 سال و صرف صدها میلیارد دلار، در بیستمین کنگره ملّی حزب کمونیست چین بر این جهت‌گیری دوباره تأکید و اعلان شد، چین مصمم به یاری‌رساندن همه‌جانبه با هدف کاهش شکاف میان شمال و جنوب جهانی است


اکتبر 2022 میلادی گزارش بیستمین کنگره ملّی حزب کمونیست چین مشتمل بر نقدی مارکسیستی بر شیوه غربی نوگردانی (مدرنیزاسیون)، به‌مثابه روندی مبتنی بر کلونیزاسیون (استعمار)، غارت منابع، بردگی و استثمار درنده‌خویانه منابع طبیعی و نیروی انسانی در جنوب جهانی بوده است. این شیوه نه‌تنها در خدمت بنیان‌گذاری روندهای صنعتی‌سازی در اروپا و آمریکا بود، که به نظام امپریالیستی شکل می‌داد. در پاسخ به این روند، چین راه مشخص و ویژه نوگردانی خود را تعریف و تنظیم کرد که شاخص‌های اصلی آن عبارت بود از اصول رونق و رفاه تسهیم‌شده میان توده‌های عظیم جمعیت، پیشرفت مادی و اخلاقی–فرهنگی، هماهنگی میان انسان و طبیعت و رشد صلح‌آمیز.
 
 


این آگاهی تاریخی، به سیاست‌های عمومی حکمرانی چین، به‌ویژه ابتکار کمربند و جاده شکل می‌دهد که سال 2013 میلادی با هدف تقویت توسعه مناطق غربی کشور از راه پیوندشان با آسیای میانه آغاز شد. دولت چین، به سبک ویژه‌ای چنین تشخیص داد، این باید سنگ‌بنای مناسباتش با جنوب جهانی که بیش از سه دهه گرفتار نولیبرالیسم شده بود، باشد. پس از گذشت 10 سال و صرف صدها میلیارد دلار، در بیستمین کنگره ملّی حزب کمونیست چین بر این جهت‌گیری دوباره تأکید و اعلان شد، چین مصمم به یاری‌رساندن همه‌جانبه با هدف کاهش شکاف میان شمال و جنوب جهانی است و از شتاب در توسعه ملت های جنوب جهانی پشتیبانی می‌کند.
 
 
تحولات اخیر نشان‌دهنده سطحی بسیار بالاتر از همکاری و مشارکت میان چین و کشورهای درحال‌توسعه است. به عنوان نمونه در گفت‌وگوهای رهبران چین و آفریقا در ماه اوت 2024 که با فاصله‌ای اندک پس از پانزدهمین نشست بریکس انجام شد، رهبران آفریقایی ستایش خود را از کوشش‌های چین در دو دهه گذشته در راه توسعه‌بخشی به زیرساخت‌ها در این قاره ابراز داشتند؛ اما درعین‌حال از چین خواستند سرمایه‌گذاری‌های خود را از زیرساخت‌ها به صنعتی‌شدن انتقال دهد.[1] شی جین‌پینگ این پیشنهاد را پذیرفت. مباحثه مشابهی در نشست روسیه–آفریقا در ماه ژوئیه همان سال رخ داد که راهبرد جاری آفریقایی را تأیید می‌کرد.
 
 
در سراسر جنوب جهانی نیاز به صنعتی‌شدن بار دیگر در خط مقدم بحث‌های عمومی است، از کشورهایی مانند برزیل و آفریقای جنوبی که زمانی دارای بخش‌های اقتصادی توانمند و متنوع بوده‌اند، اما در دهه‌های اخیر دچار صنعت‌زدایی شده‌اند تا کشورهایی مانند بولیوی و زیمبابوه که با وجود داشتن منابع طبیعی فراوان، به سبب استثمار جهان غرب هرگز قادر به حفظ سرمایه کافی برای عملی‌ساختن روند پایدار صنعتی‌شدن نبوده‌اند.
 
 
مشارکت‌های پرشمار شرکت‌های دولتی و خصوصی چینی با کشورهای جنوب جهانی در دوره اخیر برقرار شده که بسیاری از آن‌ها مرتبط با فرآوری محلی مواد کانی با تقاضای بسیار بالا یا تولید وسائط نقلیه برقی است. به عنوان نمونه، چین میلیاردها دلار در صنایع عظیم فرآوری لیتیوم در بولیوی، مجتمع صنعتی فولاد عظیم در زیمبابوه، صنایع فرآوری نیکل در اندونزی و مجتمع بزرگ کارخانه‌های ساخت خودرو برقی در مراکش سرمایه‌گذاری کرده است. انتظارات زیادی وجود دارد ابتکارهای منطقه‌ای مانند کمربند و جاده، بریکس–11 گسترش‌یافته، و سازمان همکاری شانگهای بتوانند به‌عنوان اهرم‌هایی برای تقویت این روند عمل کنند، حتی اگر با مخالفت قدرت‌های غربی مواجه شوند.
 
 
بدون توسعه صنعتی، توده‌ها در جنوب جهانی قادر نخواهند بود بر معضلات عمیق خود ازجمله گرسنگی، بیکاری و دسترسی ناکافی به آموزش باکیفیت، مسکن و بهداشت چیره شوند؛ لکن این تنها از راه مناسبات با چین (یا روسیه) میسر نخواهد بود. ضروری‌ست پروژه‌های مردمی و ملّی با مشارکت گسترده بخش‌های مترقی اجتماعی، به‌ویژه توده‌های کار و زحمت تقویت شود که در غیراین‌صورت ثمره هر توسعه‌ای به احتمال زیاد نصیب کسانی نخواهد شد که بیش از همه به آن نیاز دارند. بر این اساس که هم‌اکنون کشورهایی کم‌شمار در جنوب جهانی تجاربی از صعود ناگهانی در جنبش‌های توده‌ای را از سر می‌گذرانند، چشم‌اندازهایی برای «موج سوم سوسیالیسم» جهانی بسیار چالشی است؛ بلکه موجی تازه از توسعه با ظرفیت تجلّی ویژگی مترقی، بیشتر شدنی به نظر می‌آید. تضاد اصلی عصر ما امپریالیسم است و تمام کوشش‌ها برای مقابله با آن در مقیاس راهبردی سودمند هستند.
 
 
در این تردیدی نیست چین و روسیه، دقیقاً به این سبب که در دهه‌های اخیر موفق شده‌اند ملّت‌هایی با حاکمیت ملّی پرتوان ایجاد کنند، هدف اصلی قدرت‌های امپریالیستی هستند؛ اما چین و تا حدی روسیه دامنه‌ای بزرگ‌تر از ظرفیت‌های صنعتی، فنی، مالی، ارتباطی و نظامی را به کشورهای جنوب جهانی عرضه می‌دارند که به گسترش و تنوع گزینه‌های آنان منجر می‌شود و به شیوه‌ای بالقوه و به‌گستردگی، سرکردگی قدرت‌های غربی را تضعیف می‌کند. اگر دقیقاً چنین نبود که غیبت چنین شرایطی (یعنی موج بزرگ جنبش‌های آزادی‌بخش ملّی و توسعه میان دهه‌های 1950 تا 1970 میلادی) ضامن موفقیت «پروژه جنگ سوم جهانی» باشد، رؤیاهای چه بسیار انسان‌ها سرانجام با نولیبرالیسم و ماشین جنگی امپراتوری سرمایه بر باد می‌رفت.

 

_______________________________________________________________________________________________________

1. بنگرید به «مناسبات چین–آفریقا در دوران کمربند و جاده»، ون‌هوا زونگ‌هنگ، نسخۀ بین‌المللی، ویراست 1 شمارﮤ 3 (اکتبر 2023).

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده