جشنواره بین المللی فیلم فجر؛ گردهمایی جهانی بدون سیاست‌گذاری فرهنگی-راهبرد معاصر

جشنواره بین المللی فیلم فجر؛ گردهمایی جهانی بدون سیاست‌گذاری فرهنگی

نبود سیاست‌گذاری کلی در جشنواره بین المللی فیلم فجر کاملا مشهود است و تا زمانی که چنین باشد چگونه می‌توان از سینمای ایران توقع ایجاد و پی‌ریزی یک حرکت اجتماعی و فرهنگی منطبق با آرمان‌های یک نظام داشت؛ که خود برخواسته از آن نظام است.
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۵ - ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۷ - 2018 April 28
کد خبر: ۳۲۹

به گزارش راهبرد معاصر؛انقلاب اسلامی ایران دارای بن مایه‌ای معنوی است و تلاش برای دست‌یابی به جامعه آرمانی دلیل اصلی حرکت ملت ایران بوده است . از آن رو که معنویت و عزیمت به سوی کمال و خدمت به مردم به زعامت و ولایت فقیه چارچوب انقلاب اسلامی را تشکیل داده است، می‌بایست تمام لوازم و توابع انقلاب اسلامی نیز رنگ و بویی از علت خویش داشته باشند. پس از انقلاب با وجود تحول در فضای فکری و فرهنگی‌، سینما نیز به عنوان جلوه‌ای از هنر در معرض رشد کمی و کیفی قرار گرفت و تبدیل به گونه‌ای از نمادهای انقلاب و حرکت‌های اجتماعی شده است. به عبارتی دیگر انقلاب اسلامی بستر رویش سینما از لحاظ محتوا و صنعت شده است لذاست که نابجا نمی‌باشد که از سینما به عنوان یکی از تاثیرگذارترین عناصر بصری در جامعه توقع داشت که در آن به پردازش و تعمیق هویت یک ملت در جهت رشد و پویش بپردازد. لذا انتظار دور از واقعی نیست که توقع سینمای انقلابی داشته باشیم.


مرسوم است که اعتبار جشنواره‌های جهانی با چند عامل سنجیده می‌شود: کیفیت، بکر بودن موضوع، وزن محتوایی هیئت‌های داوری و اعتبار اعضای آنها، استودیوها و کمپانی‌های شرکت‌کننده و بالاخره میهمانان خاص جشنواره و شهرت و معروفیت جهانی آنها.


همه این موارد را قدمت و سابقه یک جشنواره در تداوم عناصر فوق، استحکام و قوت می‌بخشد و البته موضوعاتی مانند عنوان و نشانه و علامت اختصاری جشنواره‌ها و سالن‌های برگزاری آن به ویژه کاخ جشنواره (که بسیار در کادر دوربین‌ها و تبلیغات قرار می‌گیرد) هم همواره از نکات قابل توجه و تامل به شمار می آید.


لیکن زمانی که یک به اصطلاح جشنواره فاقد هویت مشخص و بهتر بگوییم یک چندگانگی مبهم در آن موج می‌زند و چشم‌انداز روشنی در ان نیست، به ناچار به سمت‌وسوی تقلید صوری و محتوایی ناقص خواهد رفت.


جشنواره‌ای که هویت آن وابسته به مدیریت سالیانه آن و شاید محل جذب هنرمندان برای سرنوشت‌های سیاسی مسئولان هست و اتصال هویت اسلامی ایرانی در آن به انفصال سرگماشته است. متاسفانه شاهد آن هستیم که هنوز علیرغم بهبود وضعیت آن و حضور عناصر انقلابی در آن و یا میهمانانی از جنس ضدآمپریالیسم، این بی هویتی و نداشتن ساختار مشخص جشنواره بیشتر تبدیل به محل عرضه و معرفی آثاری پر از محل تامل شده است که گاها صرف مکانی است برای به عرضه گذاشتن و تبلیغ فیلم و ومحصول فرهنگی نازل.


در نگاهی دیگر، هرچند که ما در صور تقلید از جشنواره‌های خارجی ید طولایی داریم و بعضا بدان می‌بالیم، لیکن متاسفانه در حیطه محتوا و جهت‌دهی به‌سان دیگر جشنواره‌های بین‌المللی نیستیم. از جشنواره کن گرفته تا برلین و گلدن‌گلوب انگلیسی‌ها. هرچند که جمعیت غالب سینماگران و مدیران سینمایی به سیاسی بودن و جهت‌دار بودن این فستیوال‌ها اذعان دارند لیکن جامعه‌ی سینمایی ایران خود را یا ازین قاعده مستثنی ساخته است و یا در حالتی بدبینانه دوست دارند که سینمای ایران مسخ بماند. و به اصطلاح پرهیز می‌کند از شفافیت در بیان و عملکرد سیاست‌های کلانش.


رهبر معظم انقلاب در این راستا می فرمایند: "نگویید ما این شخصیت را باید تجلیل کنیم، شاید آن‌ها جذب بشوند؛ نه، شما ببینید آیا در تجلیل این شخصیت، نقطه‌ی منفی‌ای وجود ندارد؟ نگویید ما باید با این آقا مصاحبه کنیم، یا سخنرانی این آقا را در فلان سمینار یا در فلان مجموعه پخش کنیم، برای این‌که آن جناح هم به این کانال علاقه‌مند بشوند؛ نه، شما نگاه کنید ببینید آیا این حرکت شما برای آن هدفگیری اصلی ضرری دارد یا ندارد؛ اگر ضرر دارد، اصلاً ملاحظه نکنید که فلان کسان ممکن است با این کار جذب بشوند؛ نه، بگذارید جذب نشوند؛ کاملاً صریح عمل کنید. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار مدیران شبکه‌ی دوم سیما- 11/07/1370"


صنعت سینمای امروزی تصویرسازی زندگی است و بخش عمده‌ای از فرهنگ‌سازی جامعه را به خود اختصاص داده است. فرهنگی که بخش‌هایی عمده‌ای از آن نیازمند آزادی فکری است لیکن در بخش دیگر است که محل تامل است؛ حاکمیتی که متولی مقوله فرهنگ‌سازی است. حال که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی برگزاری چنین جشنواره‌ای است چندان انتظار می‌رود که مختصات کیفی و کمی آن در سطح دغدغه‌مندی‌های یک نظام باشد و نه آن‌که تنها در صورت قضیه دست به اصلاح بزند و به گمان این امر ریشه در چندگانگی سیاست در امور فرهنگی دراد. به عنوان نمونه، سیاست مشخص دولت در حوزه مبارزه با ولنگاری فرهنگی چه بوده است؟ ایا دولت کنونی در حوزه فرهنگ مبادی نفوذ را می‌شناسد و مصداقا در جشنواره‌های گذشته با این نفوذ مقابله کرده است؟


به جرات می‌توان گفت که انکار و یا چندگانگی سیاست در فرهنگ به نوعی همان ولنگاری فرهنگی است. حداقل نشانه آن، سکوت و رفتار منفعل مسئولین امر در برابر خواسته جامعه سینمایی برای خروج جعفر پناهی از کشور به بهانه جشنواره کن است. در صورتی که نباید فراموش کرد عمده فیلم‌های ایرانی در کن سیاه‌نمای از وضعیت ایران است و همین چندسال پیش خانم لویکه در ایران به عنوان رابط در ایران بازداشت شد.


به نظر نگارنده این سطور سخن از دغدغه‌مندی راجع به نبود ساختار و هویت مستقل و به‌دور از تغییر دولت‌ها سخن گزافی نیست و به تکرار منتقدان دلسوز به گونه‌های مختلف در این زمینه سخن رانده‌اند. چگونه است که یک جشنواره به نام عمار می‌تواند سخن‌گوی صریح و شفاف باشد و در مختصات فرهنگی جامعه کنونی؛ اما آن جشنواره ولو مزین به نام جهانی، نمی‌تواند؟!!


پس پربیراه نگفته‌ایم که هویت جشنواره فجر، فریفته مولفه‌های غربی است. از ظاهر تا باطن آن. باید پذیرفت که حال سینمای ایران چندان خوب نیست. اگرچه در طول یک سال برگزاری جشنواره فیلم‌هایی تحت عناوین مختلف و با اهداف مختلف هستیم لیکن نمی‌توان انکار کرد که جشنواره فیلم فجر از مهم‌ترین اتفاقات فرهنگی سال در کشورمان و آیینه فعالیت‌های یک ساله سینما گران ایرانی است. جشنواره‌ای که رقابتی بودن یکی از ملاک‌های آن است و محلی است برای ترسیم جامعه ایرانی. این که هر سال در آن شاهد سیاستی دیگر می‌باشیم، همواره هر سال به دلیل عدم ثبات و اعمال سلیقه جناحی است؛


نبود سیاست‌گذاری کلی در جشنواره بین المللی فیلم فجر کاملا مشهود است و تا زمانی که چنین باشد چگونه می‌توان از سینمای ایران توقع ایجاد و پی‌ریزی یک حرکت اجتماعی و فرهنگی منطبق با آرمان‌های یک نظام داشت؛ که خود برخواسته از آن نظام است.


ارسال نظر
تحلیل های برگزیده
آخرین اخبار