به گزارش راهبرد معاصر؛ انتشار یک ویروس با وزنی کمتر از 5 گرم در جهان، معادلات بشری را در همه زمینهها برهم زد. هنوز منشاء ویروس به طور قطع، مشخص نشده که آمریکا به همراه استرالیا توانستهاند، اجماعی حدود یکصد کشوری را علیه اجماع پکن شکل دهند که از دو منظر مهم میتواند قابل بررسی باشد؛ قصور توسط چین و یا کاهش هژمونی آمریکا و نظامهای سیاسی لیبرال در مهار این ویروس. در این میان میتوان از 3 سناریوی کرونایی رابطه چین و آمریکا را برشمرد: 1) سناریوی عادی سازی روابط بین چین و آمریکا. 2) کاهش هژمون آمریکا در نظام بینالملل و تضعیف نظم نئولیبرال. 3) منزوی شدن چین و کاهش قدرت اقتصادی آن در نظام بینالمللی. در ذیل ابتدا به فکتهایی میپردازیم و در نهایت به سه سناریو مذکور.
با انتشار کروناویروس در ووهان چین در دسامبر 2019 و انتشار سریع آن در جهان میتوان درسهایی از این ریزویروس آموخت. از جمله؛ ناتوانی بشر در مهار بحرانها، تغییر در روابط بینالملل، تغییر ماهیتی ارتباطی بین انسانها، سازمانها و دولتها، تجدیدنظر جدی به مسائل محیط زیستی، ایجاد حس همدلی جهانی، تعریف جدید از مدیریت بحران، بازتعریف ملیگرایی، توجه به حکمرانی خوب، مطرح شدن نظامهای سیاسی بسته و تجهییزی در عملکرد مدیریت بحران، نگرش جدید به نوع نظام سیاسی لیبرالیسم، روکود اقتصادی، نیازمندی به اجماع فراگیر کشورها برای مهار بحرانهای اینچنینی، تساوی عدالت بخش ویروس بین کشورهای غنی و فقیر، توجه انسان مدرن به معنویت و ناتوانی در گرفتاریها و بسیاری از عبرتهای دیگری که وصف آن در اینجا نمیگنجد. اما آنچه با این ویروس عیان گشته، قدرت ناچیز انسان در برابر ناآموختههای بشریت است که در نهایت امر ناتوانی بشر را به منصه ظهور رسانده است و نوع جدیدی از تنشها را میان قدرتهای بزرگ بهوجود آوردهاست.
ملموسترین آثار اولیه کروناویروس پس از "جان انسانها" در اقتصاد قابل مشاهده بود. بهگونهای که صدر اخبار کشورها در ابتدا شمار جانباختگان و سپس ضررهای مالی شرکتها و ورشکستگی آنها و بحرانهای مالی ناشی پساکرونا بوده است. برآوردهای اولیه ضرر مالی اقتصاد جهانی را حدود 600 میلیارد دلار میدانست که با تزریق حدود 5 تریلیون دلاری آمریکا به اقتصادش، باید خط بطلانی به برآورد اولیه دانست. آمریکا با تزریق این پول هنوز در تبوتاب مهار ویروس و آلمان نیز با کمک حدود یکمیلیارد یورویی وضعیت بهتری ندارد. علاوه بر اینها باید از کاهش رشد اقتصادی حدود 2درصدی چین، سخن گفت.
براساس برخی برآوردها؛ چین در حال حاضر بزرگترین واردکننده انرژی جهان است بهگونهای که حدود 25درصد مصرف انرژی در جهان را دارد که باتوجه به ارزان شدن انرژی و رقابتهای روسیه و عربستان، برای چین سوددهی داشته است که این سوددهی چین همراه شده با ضرر کشورهایی مانند؛ کشورهای حوزه خلیج فارس، روسیه، ایالات متحده آمریکا، آمریکای لاتین و حتی کشورهای نفتخیز آفریقا! همچنین باید از ضررمالی نفتی غول حفاری، کشف و انتقال انرژی انگلیس نام برد که ممکن است طی یک سال آینده، حدود 30 هزار شغل خود را در این زمینه از دست دهند! این روند تا به اینجای کار از لحاظ انرژی به سود اقتصاد پکن حرکت کرده است. با اینکه چین از بزرگترین کشورهای سرمایهگذار در انرژیهای پاک است، اما به نظر میرسد سعی دارد که منابع و مخازن خود را از این ماده معدنی سرشار سازد و این در حالی است که آمریکا هنوز در مهار کرونا در غافلگیری بسر میبرد! آمریکا سعی کرده با سرمایهگذاری در نفت شیل به خودکفایی از نفت خاورمیانه دست یابد که در حال حاضر نتیجه عکس گرفته است! بهطوری که نفت وست تگزاس اینترمیدیت که نفت مرغوبی است به پایینترین قیمت 18 سال قبل خود رسیده و نتوانسته حتی نفتهای پیشفروش خود را به فروش برساند و هزینه سنگینی برای اجارهکشتیهای نفتی پرداختهاست! این مهم، اولین شوک را در بازار بورس نیویورک به بار آورد! و همین روندها باعث گرفتاری جدید برای چینیها شده است! چرا که اجماعی در حدود یکصد کشور، خواهان بررسی منشاء ویروس شدهاند و سعی دارند کار را بهصورت حقوقی، سیاسی و تبلیغاتی تا به اینجای کار پیش برند. آنچه حائز اهمیت است، اینکه؛ چینیها خیلی سریع توانستند از ضرر مالی بیشتر، جلوگیری به عمل آورند و ارتباطات اقتصادی خود را هرچند کمفروغ اما با شعلهای نیمسوز، جاده اقتصادی خودشان را روشن سازند.
آمریکا و چین دهههاست که در ابعاد ایدئولوژیک، اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی تقابل دارند که با مسائل مختلفی بارها روبروی هم قرار گرفته و تنشهایی را بهوجود آورده است. از رقابتهای اقتصادی در آمریکای لاتین، آفریقا، خاورمیانه، اوراسیا، شرق آسیا و حتی سرمایهگذاری چین در بندر حیفا گرفته تا رقابتهای موشکی و نظامی و استراتژیک در دریای جنوبی چین. از تاکید بر کلید واژههایی مانند اجماع واشنگتن و اجماع پکن گرفته تا رقابتهای فضایی بین این دو کشور. اما به نظر میرسد، ویروس کرونا بدجور گریبانها را یقه کردهاست! بهگونهای که ترامپ عملکرد ضعیف خود در مهار این ویروس را ناشی از عدم اطلاعرسانی و عمدی بودن کار چینیها اظهار میکند و با توجه به اینکه بیش از یک سوم مبتلایان جهانی به ویروس کرونا در کشور آمریکا زندگی می کنند! جدیتر شدن این مسئله نمایانتر میشود.
فرضاً وقتی خبرنگار از ترامپ درباره این ویروس سوال میپرسد! ترامپ با لحنی آکنده از خشم پاسخ میدهد «بروید از چین بپرسید» و پس از یک دقیقه و جنجال با یک خبرنگار دیگر صحنه مصاحبه را ترک میکند. با گاردی که آمریکا در مقابل چین گرفته؛ اکنون توانسته است اجماعی(انجام تحقیقات در مورد منشاء ویروس کرونا) که با ابتکار آمریکا و استرالیا شروع شده به حدود یکصد کشور برسد که میتواند یک اجماع جدید علیه اجماع پکن باشد که نتیجهای جز انزوای استراتژیک چین در نظام بینالملل ندارد. این رویه وقتی منتج به نتیجه میشود که سازمان بهداشت جهانی که سازمانی غیردولتی است، ابتدا برای منشاءیابی ویروس کرونا عادی رفتار میکرد که با تهدیدهای ترامپ مبنی بر قطع بودجه این سازمان، شاهد تغییر رویه خود نسبت به چین شدهاست. کار صرفاً به اینجا ختم نمیشود، تا جائیکه که روسیه، شریک استراتژیک چین نیز به این اجماع محلق شدهاست که همگی نشان از جرقهای برای شعلهور شدن شعلهای خاموش علیه چین است!
همانطور که یادآور شدیم، 3 سناریوی را میتوان با شیوع کرونا و رابطه آن بین پکن و واشنگتن برشمرد که نتایج مهمی در بر دارد که عبارتنداز؛ 1) سناریوی عادی سازی روابط بین چین و آمریکا. 2) کاهش هژمون آمریکا در نظام بینالملل و تضعیف نظم نئولیبرال. 3) منزوی شدن چین و کاهش قدرت اقتصادی آن در عرصه بینالمللی.
سناریوی اول به عادی سازی روابط بین آمریکا و چین میپردازد که باتوجه به اجماعی که آمریکا و استرالیا سرمدار آن بوده و مسکو به این اجماع پیوسته، سناریویی "محتمل" به نظر نمیرسد. بهعبارتی؛ در این سناریو شرایط بسیاری را باید برشمرد که روابط بین آمریکای دوران ترامپ و پکن عادی شود. بهعبارتی این سناریو ممکن به نظر نمیسد.
سناریوی دوم؛ کاهش هژمونی آمریکا در نظام بینالملل و تضعیف نظم نئولیبرال است. هرچند به نظر جوزف نای، آمریکا همچنان هژمون در نظام بینالملل است. اما به نظر میرسد بسیاری از ارزشهای سیاسی و فرهنگی نظام غربی با توجه به چندجانبهگرایی اقتصادی و امنیتی روبهافول است. همچنین با وجود بحرانهای مالی متوالی در سیستم لیبرالیسم و نیز عدم موفقیت نظامهای سیاسی لیبرال در مهار کروناویروس این سناریو در بلندمدت "محتمل" به نظر میسد و چندجانبهگرایی با کاهش قدرت اقتصادی آمریکا را به ثمر خواهد نشاند.
سناریوی سوم؛ منزوی شدن چین و کاهش قدرت اقتصادی آن در عرصه بینالمللی است. به نظر میرسد که چین از منظری اقتصادی در حین کرونا نسبت به دیگر کشورها موفقتر عمل کردهاست و توانسته سریعتر کروناویرورس را مهار کند! اما "ممکن" است باتوجه به اجماع صورت گرفته، در آینده نهچندان دور شاهد منزوی شدن چین در نظام بینالملل باشیم و لذا این سناریو نیز "محتمل" بهنظر میرسد. بنابراین؛ شاید در کوتاه مدت اقتصاد چین صدمه جدی نبیند،، اما با توجه به تشویق شرکتهای ژاپنی و آمریکایی به خروج از کشور چین و نیز بدبینی ایدئولوژیکی نسبت به چین در رابطه با اطلاعات و آمار این ویروس، "محتمل" است که اقتصاد این کشور نیز کوچک شود که سناریویی "مطلوب" برای آمریکاییها بوده و تلاش ترامپ نیز در این راستا میتواند مورد مداقه قرار گیرد که در صورت جدیتر شدن مسئله، میتواند آغاز یک رویارویی اقتصادی باشد که بیشک میتواند تغییرات و تحولات اساسی را رقم زند.
به نظرم نهادگرایی و چندجانبه گرایی و وابستگی متقابل و ... در بطن لیبرالیسم هستند. اتفاقا چین بیشترین بهره را از اقتصاد جهانی نولیبرال و تجارت آزاد جهانی برده است و در این ارتباط همان گزینه سوم یعنی تلاش برای کاهش وزن چین در اقتصاد سیاسی بینالمللی محتملتر است...