برنامه‌ریزی دولت در جهت مقابله هدفمند با منتقدان-راهبرد معاصر
سیاست‌های دولت برای اثرگذاری بر انتخابات مجلس 98 / بخش اول

برنامه‌ریزی دولت در جهت مقابله هدفمند با منتقدان

خشنودی دولت از انسداد صفحات انقلابی و بسته شدن دهان منتقدان مشخص است. وجود فضای نقد و آزادی بیان مواردی هستند که دولت ذاتا موظف به فراهم آوردن زمینه آن است؛ و البته شاید تا پیش از روی کار آمدن دولت روحانی و علنی نشدن سیاست‌های وی، از دولتی که با شعارهایی مثل «پناه بردن به خدا از بستن دهان منتقدان» و «زنده باد مخالف من» توانسته بود پیروز انتخابات باشد، انتظار بود به این وظایف قانونی و البته شعارهای انتخاباتی جامع عمل بپوشاند. بستن صفحات مجازی انقلابی، قطعاتی از پازل دولت در خاموش کردن صدای انتقاد از خود در روزهای منتهی به انتخابات مجلس 98، با نیت اثرگذاری بر آن و پیروزی داوطلبان نزدیک به خود در انتخابات مجلس یازدهم است.
میلاد خدائی؛ دبیر سرویس سیاسی
تاریخ انتشار: ۱۱:۵۱ - ۰۸ بهمن ۱۳۹۸ - 2020 January 28
کد خبر: ۳۴۵۵۲

برنامه‌ریزی دولت در جهت مقابله هدفمند با منتقدان!

 

به گزارش راهبرد معاصر، دولت یازدهم در شرایطی شروع به کار کرد که با شعارهایی مثل پناه بردن به خدا از بستن دهان منتقدان و آزادی بیان و رسانه‌ها، توانسته بود نظر بخش زیادی از مردم را به خود جلب نماید. در طول سالیان اخیر، دولت بارها و بارها با تخطی از شعارهای انتخاباتی‌اش در حوزه‌های متفاوت اعم از حوزه‌های سیاست داخلی، سیاست خارجی، اقتصادی و رسانه‌ای،گاه حتی در تقابل با آنها قرار گرفته است. در سال پایانی دولت و مشخصا در روزهای منتهی به انتخابات مجلس 98 اما راهبرد دولت به شکل ویژه برای برگرداندن ورق به نفع دولت طراحی شده است.

 

برنامه‌ریزی دولت در جهت مقابله هدفمند با منتقدان!

 

خواسته‌های بی‌پایان دولت

در یکی از نادرترین اتفاقات طی چند دهه اخیر، پخش زنده سه برنامه تلویزیونی از صدا و سیما متوقف شد. برنامه های تلویزیونی «جهان آرا»، «عصرانه» و «ثریا» 3 برنامه تلویزیونی گفت و گو محور در شبکه های افق و یک سیما بودند که به صورت زنده و در قالب گفت وگوهایی صریح و چالشی به مسائل روز جامعه می پرداختند. براساس تصمیم گیری جدید مدیران تلویزیون، توقیف پخش زنده این برنامه‌ها با فشار مستقیم دولت و به ویژه حسام الدین آشنا مشاور رئیس جمهور، صورت گرفته و در پی تذکرهای پیاپی به مدیران رسانه ملی، بناست این 3 برنامه از حالت زنده خارج شوند و پس از ضبط استودیویی و بازبینی به روی آنتن بروند. در این میان، بدون تردید بیشترین کانون توجهات به سمت برنامه «جهان آرا» پخش شده از شبکه «افق» است که در قالب گفتگوهای جنجالی طی ماههای گذشته کانون توجهات را به سوی خود جلب کرده بود و توانسته بود جایگاه خوبی برای خود دست و پا کند. جهان‌آرا با دعوت از کارشناسان در در حوزه‌های مختلف، عملکرد دولت را به بوته نقد کشانده بود و این مسئله در نهایت باعث شد تا پخش زنده این برنامه متوقف شود.

در واکنش به این قضایا، حسام‌الدین آشنا نماینده رئیس جمهوری در شورای نظارت بر سازمان صداوسیما هم با ارسال نامه‌ای به غلامحسین محسنی اژه‌ای رئیس این شورا تأکید کرد: «شبکه افق و برنامه جهان‌آرا بدون درنظر گرفتن اقتضائات، به دعوت از میهمانان و کارشناسانی می‌پردازند که با نکات نسنجیده و توهین‌آمیز، بر بغرنج‌تر شدن شرایط می‌افزایند و به‌دنبال انتقام درونی از جناح‌های سیاسی است.» نتیجه امر نیز آن شد که پخش زنده برنامه «جهان آرا» شبکه «افق» متوقف شود. برنامه‌هایی مانند «جهان آرا» طی چند هفته اخیر به دلیل نقد و بررسی موضوعات مهمی، چون برجام و اف‌ای‌تی‌اف جایگاه ویژه‌ای در میان برنامه‌های صداوسیما پیدا کرده بود که به سرعت جلوی پخش آن گرفته شد.

پس از پیدایش شبکه های اجتماعی که رسانه های باز و آزاد و به اصطلاح امروزی، «مردم – مردم» هستند، تلویزیون به مرور نقش منفرد و محوریِ خود را از دست داده و مزیّت های ویژه و اختصاصی آن رو به افول است. تنها چند مزیّت برای تلویزیون باقی مانده که مهم ترین آن ها ارائه برنامه های زنده است. برنامه هایی که بیشتر برپایه‌ی گفتگو و مبتنی بر موضوع های داغ و به روز باشد، برنامه هایی که چالش فکری و اطلاعاتی برای مخاطب ایجاد کند و بتواند نگرش مخاطب را در میان تضارب آراء دگرگون سازد، برنامه هایی که فراجناحی بوده و محتوای آن از پیش مهندسی نشده باشد و در بالاترین حد، کاتالیک و طبیعی باشد.

البته شاید برنامه های شوکران، ثریا و جهان آرا به این اندازه چالشی و نگرش ساز نبوده و تا فرم ایده‌آل فاصله‌ای ژرف داشتند ولی امید می رفت زمینه را برای چنین نقشی در صدا و سیما فراهم آورند که البته این روزها خبر گلخانه ای شدن آنها با فشار دولت را می‌شنویم. مطمئناً برنامه هایی که تولیدی و غیر زنده باشد نه حسّ چالشی بودن دارد و نه مورد اعتماد مخاطب واقع خواهد شد.

 

اهرم‌های فشار دولت بر صدا و سیما

صدا‌و‌سیما یک نهاد دولتی نیست و مانند وزارتخانه یا سازمان‌های تابعه دولت، رئیس‌جمهور نقش مستقیمی در چینش رئیس و مدیران ارشد این سازمان ندارد، با این وجود دولت راه‌های زیادی برای فشار بر صداوسیما و تحمیل خواسته‌های خود دارد. اولین و راحت‌ترین راه بحث بودجه است. بودجه صداوسیما را دولت تعیین و پرداخت می‌کند برای همین حتی بدون در نظر گرفتن تورم، دولت می‌تواند در لایحه بودجه سالانه سهم صداوسیما را کم یا زیاد کند، برای نمونه دولت ۱۰۰ میلیارد تومان از بودجه پیشنهادی برای صداوسیما در سال ۹۹ کاسته است.


از طرف دیگر نحوه پرداخت بودجه به صداوسیما نیز یکی از چالش‌های همیشگی بین این سازمان و دولت بوده است. دولت روحانی تا به حال سه رئیس سازمان صداوسیما را به خود دیده است. این دولت در هر کجا که لازم دانسته با صداوسیما وارد چالش شود یا جواب انتقاد‌های برنامه‌های تلویزیونی منتقد دولت را بدهد، جلوی پرداخت بودجه صداوسیما را گرفته است! از سوی دیگر صداوسیما با تغییر رؤسای خود سیاست‌های متفاوتی را در مقابل دولت داشته است. علی‌عسکری رئیس فعلی سازمان بیشترین همکاری را با خواسته‌های دولت داشته است.

امیدواریم صدا و سیما با قامت بلند و اندیشه‌ای راسخ و سینه‌ای گشاده، یک بار هم که شده در مقابل زیاده‌خواهی‌های دولت بایستد و دچار چنین خطای استراتژیکی نشود. بهتر است صدا و سیما با تحمل فشارها و البته با رعایت اخلاق رسانه‌ای نه تنها زنده بودن این برنامه ها را تضمین کند بلکه به زندگی اعتماد بخشِ تلویزیون ادامه دهد. اینگونه می‌توان گفت صدا و سیما در پازل انتخاباتی دولت بازی نکرده است و حریت خود را حفظ کرده است.

 

برنامه‌ریزی دولت در جهت مقابله هدفمند با منتقدان!

 

«آشنا» بازی برای تحمیل اراده دولت

یکی دیگر از ارکان فشار دولت بر صداوسیما، «شورای نظارت بر صداوسیما» است. دولت در این شورا دو نماینده دارد، اول علی جنتی وزیر اسبق ارشاد و دوم حسام‌الدین آشنا که فعال‌ترین عضو شوراست. آشنا که چهره‌ای رسانه‌ای و امنیتی است، علاوه بر تولید برنامه‌های انتقادی درباره صداوسیما و نوشتن روزانه توئیت‌های متعدد که بخشی از آن به صورت مستقیم رسانه ملی را هدف قرار می‌دهد، در پشت صحنه نیز فشار‌های زیادی برای تحمیل خواسته‌های دولت بر صداوسیما دارد. گلایه‌های برنامه‌سازان تلویزیون در توئیتر از رفتار آشنا برای تحدید برنامه‌های انتقادی صداوسیما بخشی از افشاگری‌ها علیه نقش مشاور رسانه‌ای رئیس‌جمهور در تبدیل «رسانه ملی» به «رسانه دولت» است، با این حال آشنا در همان فضای توئیتر پاسخ‌های دوپهلویی به منتقدان خود می‌دهد و از این اتهام تا جایی که توانسته فرار کرده است. تعطیلی موقت و همیشگی برخی برنامه‌های صداوسیما که در آن به شکلی منصفانه برخی سیاست‌های دولت مورد بررسی و نقد قرار می‌گیرد، موضوعی چالشی میان دولت و صداوسیما بوده است، برنامه‌هایی مانند «جهان آرا» و پیش‌تر از آن «ثریا» جزو این دست محسوب می‌شوند. همواره مطرح شده که از نمایندگان دولت برای حضور در این برنامه‌ها دعوت شده، اما عموماً این دعوت‌ها بی‌پاسخ مانده است.

 

در روزهای نزدیک به انتخابات مجلس دوازدهم و در شرایطی که تب انتخابات مجلس 98 داغ شده است، دولت با حذف برنامه‌های تلویزیونی که در آنها از دولت انتقاد می‌شود، تلاش دارد تا با « بستن دهان منتقدان» فضای نقد دولت را تضعیف نموده و بتواند با امتیازگیری از صدا و سیما، رسانه‌ی ملی را به رپورتاژگر خود بدل سازد.

 

برنامه‌ریزی دولت در جهت مقابله هدفمند با منتقدان!

 

حذف اکانت‍های فعالان مجازی منتقد دولت

حق دسترسی به اطلاعات و اندیشه‌ها یکی از حق‌های بنیادی بشری است که ریشه در حق گسترده‌تر آزادی بیان دارد. آزادی بیان در همه اسناد بین‌المللی عام حقوق بشر، حقی مرکب از یک حق هسته‌ای و دو حق پیرامونی است. حق هسته‌ای در آزادی بیان همان حق بیان، انتقال و انتشار اندیشه‌ها و اطلاعات است و حق‌های پیرامونی آن را حق جست‌وجو و حق دریافت اطلاعات و اندیشه‌ها تشکیل می‌دهند. این حق‌ها پیوند آشکاری با هم دارند: انتشار اطلاعات و اندیشه‌ها (حق هسته‌ای) زمانی معنایی واقعی می‌یابد که افراد در جست‌وجوی اطلاعات و اندیشه‌ها آزاد باشند، یافتن و دریافت اطلاعات و اندیشه‌ها برای شکل دادن به نظر و اندیشه و بیان آن ضروری است. فردی که مایل است در موضوعی اظهار نظر کند، باید بتواند اطلاعات و اندیشه‌هایی را که در اختیار دیگران است و مایل به انتقال آن هستند دریافت کند تا بتواند به شکلی آگاهانه دیدگاه و نظر خود را بیان کند. از سوی دیگر، بیان اندیشه و انتقال اطلاعات رابطه‌ای دوسویه است که یک‌سوی آن انتقال‌دهنده و سوی دیگر آن دریافت‌کننده است. وجود چنین رابطه‌ای به پیدایش و گسترش مفاهیمی چون آزادی اطلاعات، حق دسترسی به اطلاعات یا حق‌بر اطلاعات کمک کرده است از این‌رو اعلامیه جهانی حقوق بشر (۱۹۴۸) در ماده ۱۹ خود مقرر می‌دارد «هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و این حق مستلزم آن است که از داشتن عقیده بیم نداشته باشد و در دریافت و انتشار اطلاعات و افکار، به تمام وسایل ممکن، بدون ملاحظات آزاد باشد».


اینستاگرام در چند روز گذشته بسیاری از پست‌هایی را که مربوط به شهادت سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی بود، حذف کرد. این شبکه اجتماعی با بالا گرفتن اعتراض کاربران ایرانی نه تنها از این اقدامش دست نکشیده که سانسور را با شدت بیشتری اعمال می‌کند و تا حالا صد‌ها صفحه اینستاگرام را به‌کلی مسدود کرده است. همین موضوع موجی از انتقاد و سؤال در فضای مجازی علیه اینستاگرام به وجود آورده است؛ سؤال‌هایی از این جنس که چطور باید با این رفتار مقابله به مثل کرد و اساساً چرا دست ما باید زیر سنگ اینستاگرام باشد. اینکه نقش مسئولان وزارت ارتباطات در تامین منافع ملی ما چیست و بالاخره مسئولان چه زمانی می‌خواهند برای احقاق حقوق ملت ایران در فضای سایبر وارد عمل شوند!؟


«حقوق بشر و آزادی بیان آمریکایی» بار‌ها امتحانش را پس داده است. امریکایی‌ها زمانی به «جریان آزاد اطلاعات» باور دارند که این جریان اطلاعات بتواند مطامع آن‌ها را تأمین کند و آن‌ها را به اهدافشان برساند! در غیر این صورت ساختار امریکایی به هر بهانه‌ای متوسل می‌شود تا مانع جریان یافتن اطلاعاتی شود که بیان‌شان موجب بیداری انسان‌ها می‌شود و جنایات این رژیم را برملا می‌کند. از سوی دیگر از دشمن به جز دشمنی نمی‌توان انتظار دیگری داشت، وقتی مسئولان حوزه فضای مجازی کشورمان طی سال‌های گذشته عزمی برای طراحی و ارائه شبکه‌های اجتماعی قوی و جایگزین نداشته‌اند انتظار اینکه ما بتوانیم از طریق شبکه‌ای امریکایی درباره جنایت‌های امریکا اطلاع‌رسانی کنیم و تروریسم دولتی امریکایی را فریاد بزنیم، پاسخی نخواهد داشت جز «فیلترینگ» و «سانسور».

 

حقوق بشر آمریکایی در فضای مجازی

شبکه اجتماعی اینستاگرام اوایل امسال هم سرسپردگی خود به نظام سلطه و امریکا را با حذف صفحات مرتبط با سرداران سپاه نشان داده بود؛ اقدامی که شاید اگر همان زمان با واکنش مناسبی از سوی مسئولان حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات کشور مواجه می‌شد، امروز کار به جایی نمی‌رسید که پس از ترور و حذف فیزیکی شهید سپهبد سلیمانی، پست‌های مرتبط با وی از صفحات افراد دارای فالوور بالا حذف شود و در صورت تکرار پست، اینستاگرام اکانت آن‌ها را پاک کند. در برابر این اقدام اینستاگرام مسئولان حوزه فضای مجازی کشور و در رأس آنها، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات هیچ‌گونه موضع‌گیری خاصی نداشتند تا اینستاگرام به ترور مجازی خود ادامه دهد و صفحات افرادی را که تصاویر و متن‌هایی درباره شهید سپهبد سلیمانی منتشر می‌کنند، حذف شود.


با دستور امریکایی‌ها به تمام سرویس‌هایشان در فضای مجازی پس از ترور حاج‌قاسم سلیمانی و شهادت ایشان برای ممانعت از فعالیت رسانه‌ای مردم و جبهه مقاومت در سرویس‌های توئیتر، اینستاگرام و فیس‌بوک به خوبی مشخص است که هدف آن‌ها از سرمایه‌گذاری بلندمدت روی این سرویس‌ها برای چه مقاطع و کدام حوادث بوده است. حذف صفحاتی که تصاویر، فیلم‌ها و هشتگ‌های حاج‌قاسم سلیمانی و انتقام سخت را استفاده کرده بودند نوعی تروریسم سایبری و نقض حکمرانی سایبری ایران به شمار می‌رود و لازم بود مسئولان کشور ایران در برابر این اقدام تروریستی رسانه‌ای- سایبری امریکایی‌ها موضع بسیار محکمی اتخاذ می‌کردند و یک‌بار برای همیشه درس محکمی به آنان و حامیان‌شان در این فضا می‌دادند.


امریکایی‌ها با نفوذ دادن سرویس‌های مجازی خود در داخل کشور‌ها در حال نقض حکمرانی آنان در داخل مرز‌های خودشان هستند، «امریکایی‌ها روی محتوا، سرویس‌ها و خدماتشان رگولاتوری خودشان را اعمال می‌کنند و به همین دلیل به‌راحتی اکانت‌ها و صفحات ارزشی، انقلابی را در این فضا حذف می‌کنند. البته اقدامات تروریستی امریکا در فضای مجازی و رسانه تنها به حذف صفحات و اکانت‌ها محدود نمی‌شود. امریکایی‌ها در این فضا و با هدف سرقت اطلاعات مانند تشخیص موقعیت جغرافیایی، شنود اطلاعات و استفاده از آن به عنوان بستر جنگ شناختی- ادراکی ترکیبی آن را در اختیار و مدیریت گرفته‌اند و انواع ضربه‌ها را به کشور‌های مورد هدف‌شان وارد می‌کنند.»

از این رو با توجه به مطالب عنوان شده لزوم قانونگذاری برای فعالیت سرویس‌ها، شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌های غربی در کشور، امری غیرقابل انکار است و تا زمانی که فضای مجازی رها شده در کشور وجود داشته باشد، امریکایی‌ها از آن برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی، تغییر ذائقه مردم، استفاده برای فتنه‌ها و جنگ‌های امنیتی داخلی، ترور شخصیتی مسئولان استفاده خواهند کرد.

 

تروریسم مجازی

اقدامات این شبکه‌های اجتماعی در چندمین روز ترور مجازی بالاخره وزارت ارتباطات را هم به واکنش واداشت. رئیس سازمان فناوری اطلاعات ایران و معاون وزیر ارتباطات، اقدام اینستاگرام و توئیتر در حذف پست‌های مرتبط با شهید سپهبد قاسم سلیمانی را «برملاشدن هویت تروریسم مجازی» در این شبکه‌های اجتماعی دانست و با اشاره به رفتار دوگانه این شبکه‌ها در حذف مطالب کاربران ایرانی و انتشار بلامانع مطالب تهدید و خشونت‌آمیز رئیس‌جمهور امریکا تصریح کرد: «باید استاندارد دوگانه این شبکه‌ها را برای مخاطبان جهانی آشکار کنیم».

 

برنامه‌ریزی دولت در جهت مقابله هدفمند با منتقدان!

 

سلام آقای آذری جهرمی!

در روزهای اخیر شاهد بسته شدن متعدد صفحات مجازی جبهه انقلاب و منتقد دولت بوده‌ایم. وقتی می‌بینیم این مسئله که با سیاست‌های کلی اینستاگرام و توئیتر هم در تضاد نیست، از سوی این شبکه‌های اجتماعی اتخاذ شده است، سوالی مبنی بر «چگونگی نقش دولت در بستن صفحات مجازی منتقدان» پیش می‌آید. چند روز پیش، واعظی مسئول دفتر آقای رئیس جمهور در پاسخ به سوالی در مورد تعطیلی برنامه‌های منتقد دولت و بسته شدن صفحات انقلابی در شبکه‌های اجتماعی گفت: «این کار، کار ما نیست. چون خودشان و دوستانشان در دولت قبل از این کارها می‌کردند، فکر می‌کنند ما هم اینگونه‌ایم! اتفاقا ما زیر فشار شدیدی هستیم». فارغ از اصل صحبت‌های آقای واعظی و صحت و سقم آن که در جای خودش باید مورد مداقه قرار گیرد، یک مسئله کلیدی در این سخنان وجود دارد. اینکه بالاخره امکان رایزنی با صاحبان و گردانندگان شبکه‌های اجتماعی خارجی وجود دارد و می‌توان از آن استفاده کرد. اینکه کدام دولت برای چه اهدافی از آن استفاده کرده است، مسئله‌ایست که می‌شود به آن پرداخت اما فارغ از این موضوع، و با استناد به گفته واعظی در مورد امکان رایزنی با مدیران اینستاگرام، این سوال پیش می‌آید که چرا دولت برای بستن صفحات ضد انقلاب و ضد دین از این امکان استفاده نمی‌کند؟ و چرا مراتب اعتراض خود در مورد بستن صفحات مربوط به سرداران سپاه و در روزهای اخیر، بستن صفحات و مطالب مرتبط با شهید سپهبد سلیمانی به گوش صاحبان اینستاگرام و دیگر شبکه‌های اجتماعی نرسانده است؟ و در صورت اعلام اعتراض، چرا دولت متکی و مدعی مذاکره، نتوانسته به نتیجه‌ای در راستای رساندن صدای حقانیت و مظلومیت مردم ایران به گوش جهانیان برسد؟ چرا دولت در ایجاد زیرساخت‌های شبکه ملی اطلاعات تعلل می‌کند و چرا وزیر جوان ارتباطات برای دفاع از منافع ملی پای به میدان نمی‌گذارد. آیا واقعا این مسئله کم‌اهمیت‌تر از «پهپاد پستی وزیر» است؟ نقش دولت در بستن صفحات مجازی منتقدانش اینجا مشخص می‌شود. فارغ از این، حتی اگر نقش دولت در این اتفاق را نادیده بگیریم، مسئله‌ای که پرواضح است، خشنودی دولت از انسداد صفحات انقلابی و بسته شدن دهان منتقدان است. وجود فضای نقد و آزادی بیان مواردی هستند که دولت ذاتا موظف به فراهم آوردن زمینه آن است؛ و البته شاید تا پیش از روی کار آمدن دولت روحانی و علنی نشدن سیاست‌های وی، از دولتی که با شعارهای مردم‌فریبی مثل «پناه بردن به خدا از بستن دهان منتقدان» و «زنده باد مخالف من» توانسته بود پیروز انتخابات باشد، انتظار بود به این وظایف قانونی و البته شعارهای انتخاباتی جامع عمل بپوشاند. به هر ترتیب مجموعه این اقدامات، قطعاتی از پازل دولت در خاموش کردن صدای انتقاد از خود در روزهای منتهی به انتخابات مجلس 98، با نیت اثرگذاری بر آن و پیروزی داوطلبان نزدیک به خود در انتخابات پیش‌رو است.

در بخش دوم این یادداشت، در مورد «تغییرات در سازوکار نظارت بر صدا و سیما» و «همگرایی روزنامه‌های زنجیره‌ای نسبت به اهداف انتخاباتی دولت» مطالبی تقدیم خواهد شد.

 

 

 

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده